به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتابهای فراوانی درباره چارلز داروین وجود دارد که در این میان اگر کتابهایی را که آفرینشگراها نوشتهاند کنار بگذاریم، گروهی که اِی.ان.ویلسون عضو آن محسوب نمیشود، «چارلز داروین: اسطورهساز عصر ویکتوریا» را میتوان با اختلاف بدترین مورد دانست. افتضاح در بیان استدلالهای آبکی و بدبینی بیامان که نقطه ضعف آزاردهندهاش، ناتوانی در بیان درست واقعیتهای اساسی است. حملهای عمیقا نادرست و کورکورانه به داروین و نظریه تکامل او.
از آنجایی که بسیاری از بیوگرافیهای پیشین ویلسون به خاطر بینش و سبکشان مورد تحسین قرار گرفتند و بابت اشتباهات فراگیر نقد نشدند، این پروژه جدید باعث سردرگمی است. با اینکه بیوگرافیهای دیگر، داروین را مردی حساس و مهربان و دانشمندی شریف تصویر میکنند که مشتاقانه شکل پیشین خود را باور داشته، ویلسون او را انسانی حریص و «خود-اسطورهپندار» میداند که بیتاب شهرت است، حتی اگر لازم باشد پیشگامی و طبیعتگرایی او را نادیده بگیرد. از آنجایی که مستندات ثبتشده بسیار غنی است و چون داروین و نظریههایش جایگاه مهمی در تاریخ علم دارند، طیف وسیعی از محققان انرژی و وقت خود را صرف فهم زندگی و تاثیرات او کردهاند. ما حقیقتا چیزهای بسیاری از داروین میدانیم اما معلوم نیست ویلسون یکدفعه چطور و از کجا با این همه موضوع اساسا متفاوت درباره او پیدایش شده؟
دو امکان وجود دارد: یا تمام پژوهشهای پیشین درباره داروین اشتباه است و یا ویلسون اشتباه میکند. عقل میگوید ویلسون اینجا خلاف قاعده عمل میکند، مگر اینکه اطلاعات مهم جدیدی کشف کرده باشد. اما کمترین چیز جدیدی در جهتگیری ضدداروینی ویلسون وجود ندارد. با نگاهی سرسری به کتاب هم میتوان فهمید که ویلسون در میان بیوگرافینویسهای داروین سردرگم است. اینجا مجال شرح تمام تحریفات ویلسون نیست (که بعضی از آنها حقیقتا احمقانهاند) اما برای اثبات این موضوع چند مثال باید کافی باشد.
ویلسون مکررا میگوید داروین همعصرهای نظریه تکاملیاش را متقاعد نکرد، اما در واقع هنگام مرگ داروین در ۱۸۸۲ تقریبا تمامی دانشمندان و اکثر افراد تحصیلکرده نظریه تکامل را پدیرفته بودند. آنطور که ویلسون استدلال میکند، کشف دوباره قوانین وراثت در ۱۹۹۰ نظریه تکامل را تحت تاثیر قرار نداد، بلکه در عوض از آن حمایت کرد و حتی نظریههای اشتباه داروین درباره طرز کار وراثت را اصلاح کرد.
در شرمآورترین اشتباه، ویلسون ادعا میکند که ۵۰ صفحه ابتدایی یادداشتهای داروین برای همیشه از بین رفت، چرا که داروین آنها را نابود کرد تا نظریاتش را از همعصر خود، ادوارد بلیت پنهان کند. اما حقیقت این است که داروین آن صفحات را برای استفادههای بعدی در پوشه دیگری گذاشت و هنوز هم میتوان آنها را در اینترنت پیدا کرد.
این خصومت با داروین از کجا میآید؟ به نظر میآید مشکل ویلسون خود داروین نیست، بلکه نظریه اوست: «داروین اشتباه میکرد». ویلسون آشکارا نظریه تکامل را دوست ندارد، اما بدون داشتن مدارک علمی در جایگاهی نیست که بتواند نقد درستی در این زمینه داشته باشد. پس به جایش یک بیوگرافی نوشته، کاری که به نظر میرسد با نوشتن ۲۰ کتاب در این زمینه، واجد شرایط آن باشد.
در پایان، کتاب ویلسون شدیدا مضر است، چرا که جهالت و تکذیب شواهد علمی از سوی یک نویسنده معتبر این دیدگاه نادرست را که زیستشناسی تکاملی کاملا ناقص و اشتباه است، ترویج خواهد کرد. و با نادیده گرفتن تحقیقات انجامگرفته درباره داروین توسط مورخان مهم و جدی، به آن مورخان و به خود تاریخ خیانت میکند.