فرهنگ امروز/ نازنین متیننیا:
نامش را گذاشت «جنایت ادبی» و اعتراض کرد: «مسوولان نباید چشم روی «جنایتهای ادبی» ببندند. کسانی که حقوق میلیاردی میگیرند، باید حقوق خلاقیت، ادبیات و فرهنگ را بشناسند و آن را بهجا بیاورند». اعتراضش به انتشار فایل صوتی کتابی بود که مجوز چاپ ندارد اما غیرقانونی تکثیر میشود. صدای اعتراض محمود دولتآبادی را مردم و رسانهها شنیدند و حتی آن را تبدیل به یکی از سوژههای مهم بهار سال ٩٥ کردند. اما از آن بهار تا همین زمستان همچنان مشکلات ادامه دارد آنقدر که دولتآبادی باز هم در مراسم جایزه احمد محمود به ممنوعیت انتشار آثار این نویسنده اشاره میکند و از مدیران فرهنگی میخواهد که مقابل جعل و پخش آثار نویسندگان باشند. حالا یک هفته از این صحبتها گذشته است و تقویم یادآوری میکند: «چهل و هشت سال پیش و در چنین روزی قانون حمایت حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان، در مجلس شورای ملی تصویب شد تا اهالی فرهنگ و هنر، خیالشان جمع باشد که حق خلق آثار از آن آنهاست و هر دزدی از آثار آنها با هر نامی، پیگیری قانونی و البته مجازات قانونی دارد.» همین یادآوری بهانهای شد تا دوباره سراغ محمود دولتآبادی برویم و بپرسیم که در نهایت همه این حرفها و اعتراض و عمر چهل و هشتساله قانون حمایت حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان چرا همچنان اتفاقی رخ نمیدهد و از پس این همه سال تجربه، مشکل اصلی کجاست.
سالهاست که به دزدیهای ادبی معترض هستید و سالهاست که این اعتراضها ادامه پیدا کرده و اتفاقی هم ر رخ نداده. فکر میکنید مشکل اصلی از کجاست؟
چندبار گفته باشم خوب است؟! همیشه گفتهام و بازهم میگویم. مشکل اصلی از بیقانونی است. در برابر قانون مسوول نیستند و تبعات این اتفاقها هم از همین بیقانونی است.
اما ٤٨ سال است که قانون حمایت از حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان در مجلس تصویب شده است. قانون که هست، اما همچنان اعتراضها ادامه دارد؟
بله، قانون به اسم هست و روی کاغذ. اما قانون را به راحتی برمیدارند و هر زمان که لازم باشد خلاف آن عمل میکنند. سالهاست که از من نویسنده دزدی میشود و حقوق و کیفیت آثارم ضایع میشود. از هنرمندانی که در سینما و تلویزیون کار میکنند و فیلم و سریال میسازند تا مدیران فرهنگی این حقوق را زیرپا میگذارند. استفاده از آثار من یا نویسندههای دیگر بدون رعایت حقوق قانونی ما اتفاق میافتاد و میافتد و کسی هم انگار نه انگار؛ سرانجام باید راهحل اساسی برای این ماجرا پیدا شود.
و آن راهحل اساسی چیست؟
اجرای واقعی قانون. قانون باید در این مملکت حکمفرما شود تا این مملکت به عنوان یک کشور و جامعه شهرنشین قابل درک باشد. وقتی در جامعه شهری زندگی میکنید و با جامعهای صدها برابر پیچیدهتر و بزرگتر روبهرو هستید، تنها چیزی که میتواند کارها را ساماندهی کند و جوابگو باشد، قانون و رعایت آن است. جامعه مدنی با اجرای واقعی قانون و قانونمداری میتواند به حقوق واقعی خودش برسد. وقتی قانون زیرپا گذاشته نشود؛ از مردم عادی تا مدیران، کارها روال منطقی پیدا میکند لابد و دیگر جایی برای اعتراض باقی نمیماند.