به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ «پروانه و تانک» از داستان کوتاههای ماندگار ارنست همینگوی است که مربوط به جنگ داخلی اسپانیا است. کتاب «پروانه و تانک» به همراه سه داستان کوتاه دیگر همینگوی در ارتباط با جنگ داخلی اسپانیا با ترجمه رضا قیصریه در یک کتاب آمده است.
همینگوی درباره جنگهای داخلی اسپانیا داستانهای دیگری هم نوشته است و رمان «ناقوسها برای که به صدا در میآیند» نیز در این ارتباط است. داستانهای همنیگوی را در واقع سرگرمی او برای نوشتن این شاهکار میدانند. رمان «خورشید همچنان میدرخشد» در سال ۱۹۳۶ و «مرگ در بعدازظهر» در سال ۱۹۳۷ نیز بازتابی از همین دوره است.
چهار داستانی که در مجموعه «پروانه و تانک» آمده است، از بهترین نوشتههای داستانی اوست. رد پای شخصیتهای رمان او را در داستانهای کوتاهش میتوان دید. از ترجمه رضا قیصریه هم به عنوان یکی از دقیقترین ترجمهها از داستانهای همینگوی یاد میکنند.
جنگهای داخلی اسپانیا روایتی از نازیسم و فاشیسم است که اسپانیا را به گروههای جمهوری خواه و فاشیسم تقسیم میکند و همینگوی در داستانهای کوتاهش نشان میدهد که فرانکیستها چه بلایی سر شهروندان میآورد.
همینگوی هم از جمله خبرنگارانی است که در این جنگ نظاره است و حضور دارد و گزارشی ماندگار از وضعیت انسان در آن دوره به دست میدهد. او به عنوان خبرنگار جنگی خبرگزاری NANA و همچنین بهعنوان مشاور کارگردان صحنههای جنگِ فیلمی مستند به نام خاک اسپانیا، که یوریس ایونس سرگرم ساخت آن بود، چهاربار به اسپانیا سفر کرد و ماههایی در این سرزمین گذراند.
داستانهای جنگ اسپانیا و یک نمایشنامه به نام ستون پنجم اولین ثمره ادبی این تجربه شخصی او در جبهههای مختلف اسپانیاست که در هتل فلوریدا، اقامتگاه وی در مادرید، نوشته شده است.
نمایشنامه ستون پنجم، که در واقع تنها کار او در زمینه تئاتر است، بسیار ناموفق از کارآمد؛ چه از نظر هنر نمایشنامهنویسی و چه به هنگام روی صحنه آمدنش در نیویورک، همینگوی علت را از هتل فلوریدا دانست و گفت: «در تمام مدتی که مشغول نوشتن این نمایشنامه بودم، هتل فلوریدا حداقل سیبار بمباران شد.»
محل وقوع این داستانها کاملاً واقعی است: خیابان بزرگ و مرکزی مادرید به نام گرانویا، که از یک طرف به کاسا دلکامپو که جبهه است و از طرف دیگر به کافه چیکوته ختم میشود؛ و هتل فلوریدا که در این مسیر قرار گرفته است. همینگوی در این داستانها از وضعیت غریبی روایت میکند که درعین واقعیبودن، غیرواقعی به نظر میرسد. مادرید شهری است در محاصره فرانکیستها، با آدمهای جورواجور از جاهای مختلف که ماندهاند تا جنگند. ایدهآلیستیهایی که روزها غالباً با نومیدی میجنگد و دیگرانی که مزدورند و بهخاطر پول میجنگند و ایمانی در کارشان نیست؛ بنابراین امید یا نومیدی برایشان فرقی ندارد؛ و این دو دسته، در صورت زندهماندن، شبها را یا در کافه چیکوته میگذرانند، یا در هتل فلوریدا تاس میریزند. غیر از اینها، فرانکیستها هم هستند که ی واهد که همه در کافه چیکوته مثل او باشند؛ و بالاخره بیزاریِ آن استرهمادورایی از حضور بیگانگان در جنگی که متعلق به اسپانیاییهاست؛ با آن همه فجایعی که به راه میاندازند ـ و این شاید بیرازی همه اسپانیاییها باشد.
همینگوی، از همان اوان کار ادبیاش، اسپانیا را با علاقه خاصی که به این سرزمین داشت، تجربه کرده بود. حاصل آن دو اثر ادبی دیگر، خورشید همچنان میدرخشد در سال ۱۹۳۶ و مرگ در بعدازظهر در سال ۱۹۳۷، است؛ اما اینبار، همینگوی در اسپانیا آرمانی را هم دنبال میکند: در کنار جمهوریخواهان است و علیه فرانکو؛ و در طی جنگ اسپانیا، بار اول که همینگوی به آمریکا بازمیگردد، تلاش میکند تا با فعالیت زیاد خود افکارعمومی را بهنفع جمهوریخواهان بسیج کند. حتی مبالغ نسبتاً قابلتوجهی را خود شخصا در اختیار نیروهای جمهوریخواه میگذارد که بیشتر به مصرف تهیه دارو و بیمارستانهای سیار میرسد. بعد که باز به اسپانیا برمیگردد، تا اعمال جبههها میرود و حتی تا مدتها در جبهه تِروئل از او خبری ندارند؛ و بدینگونه جنگ را بهتمام معنا زندگی میکند.
همینگوی در نوشتههایش ـ با آدمها، مکانها و واقعیتهای محض ـ یک نویسنده صدیق و ژرفاندیش باقی میماند؛ حتی اگر از او ایراد بگیرند که اسپانیای جنگهای داخلی، آن نبوده که او بیان کرده است.
کتاب همراه است با مقالهای در خور از مارتین لایت با ترجمه مدرس با نام «داستانهای جنگ اسپانیای همنیگوی» که در متاخره آن آمده است. در بخشی از این مقاله میخوانید: به پنج داستانی که از تجربه همینگوی در جنگ داخل اسپانیا مایه گرفتهاند تا بهحال توجه اندکی شده است؛ ولی این داستانها سزاوار توجهاند، چون همینگوی مشغلههای ذهنی عمده و تمهای دائمیاش را در اینها مطرح میکند و از همین گزارشهای تجربه اسپانیا بود که رمان بزرگ برای که زنگها به صدا درمیآیند نوشته شد.
این همینگوی شناس مینویسد: شاید این داستانها به این دلیل مهجور مانده و فراموش شدهاند که چندان در دسترس نبودهاند. اینها در اسکوایر و کوسموپولیتن، در سالهای ۱۹۳۸ و ۱۹۳۹، چاپ شدند و دیگر برای اینکه در مجموعه موسوم به ستون پنجم و چهلونه داستان اول جا بگیرند دیر شده بود. گفتهاند که همینگوی چندان دلخوشی از این داستانها نداشت و نمیخواست دوباره چاپشان کند. شاید هم به این دلیل به اینها عنایت کمتری شده که چند دهتا داستان کوتاه دیگرِ همینگوی همه توجه منتقدان را به خودشان جلب کردهاند؛ ولی تمام این دلایل برای نادیدهگرفتن سیوپنجهزار کلمه به قلم نویسندهای به اهمیت همینگوی کافی نیست. این داستانها مکمل گزارشهایی هستند که همینگویِ روزنامهنگار از اسپانیا تهیه کرد. اینها با مسائلی مثل شهادت، رسیدن به «صلح جداگانه»، تعارض میان وفاداری به دوستان و وفاداری به هدف، بیهودگی درگیری در جنگهای بدون برنامه و تلخی انتظار برای مرگی بیهدف سروکار دارند. اینها بدبینی و همینگوی را نسبت به زبان نشان میدهند: بدبینی آدمی که با مشکل ریختن تجربه به قالب کلماتی که حقیقت را بگویند دست به گریبان است و درباره نقش نویسنده در ارتباط با مردم و حوادثی که میشناسد تأمل میکند. اینها شیوه همینگویی را در نمادسازی (و چیزهایی از روند و تناسب نمادپردازی) و طنزی را که مشخصه کار اوست نشان میدهند. البته اینها شاید هیجان، همدردی و اندوه خاصی را که از دل برخی از بهترین داستانهای همینگوی برمیآید منتقل نکنند، ولی سزاوار توجه بسیارند. فضای تیرهای را القاء میکنند، ولی اعتقاد به روح استقامت انسان را هم نشان میدهند.
«پروانه و تانک» بار دیگر اهمیت همینگوی را در داستان کوتاه یادآوری میشود. هر چهار داستان از بهترینها در کارنامه این نویسنده است. کتاب در ۱۴۴ صفحه و با قیمت ۱۴۰۰ تومان در نشر اتفاق و مان کتاب منتشر شده است.
نسخه صوتی این اثر نیز با صدای مهرداد اسکویی منتشر شده است.