فرهنگ امروز/علیرضا صدقی: بازخوانی و مطالعه سرگذشت اقوام و مللی که به هر دلیلی در زمره جوامع سنتی محسوب میشوند، نکتهای شگرف و ژرف را آشکار میسازد. این جوامع به طور معمول در شرایطی که با پدیده ارتباط با جهان بیرون روبهرو میشوند، دچار تعارضات و تکانههای بنیادین و جدی قرار میگیرند. از قضا همین تعارضات و تکانههاست که موجب پیدایی و ایجاد تحولاتی ژرف و بزرگ در ساختارهای مختلف این جوامع میشود.
در جامعه سنتی ایران نخستین برخوردها و مواجهههای جدی ایرانیان با حکومتهای اروپایی را میتوان در دوره قاجار دانست. این مواجهه با پدیدههایی نظیر ترس و حیرت همراه بود. حیرت در برابر پیشرفتهای شگفتانگیزشان و در مقابل کابوس از دست دادن استقلال و هویت خود در مقابل هجوم عریان یا نفوذ خزنده آنها. محافظهکاران بنا را بر حفظ ارزشهای سنتی از راه طرد مطلق هر امر نویی گذاشتند، درحالیکه تحولخواهان سعی کردند ضمن بهرهگیری از مواهب این ارتباط تا حد ممکن استقلال کشور را حفظ کنند.
از دیگر سو، جنبش مشروطهخواهی در ایران، نه جنبشی صرفاً با مطالبات اقتصادی بود و نه جنبشی مختص به ناحیه و شهری ویژه؛ اما نقش تجددطلبان در ایجاد ائتلافی از ناراضیان و سوق دادن همه طبقات ناراضی از جمله محافظهکاران از مطالبات موقت و محدود به خواستهای بنیادیتری چون تحدید قدرت شاه و قانونمند کردن رفتارهای کارگزاران حکومتی بسیار پررنگ و اثرگذار بوده است. به همین منظور بررسی جامعهشناختی خاص و ویژهای در این خصوص انجام شده تا نگاهی دوباره به تجربه مطالبات اقتصادی افکنده شود و از این رهگذر امکان و فرصت بازخوانی تعمیم این مطالبات به دیگر نهادههای اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد.
اقتصاد از همگسیخته ایران
به دنبال شکستهای سنگین ایران از روسیه و انعقاد قرارداد ترکمانچای و پیماننامه پاریس، امتیازات و تسهیلات گستردهای به اتباع کشورهای غربی در زمینههای حقوقی و بازرگانی اعطا شد که درنتیجه آنها دروازههای کشور به روی سرمایهها و محصولات خارجی باز شد. رفتوآمد هیاتهای تجاری به ایران افزایش یافت و بهزودی اوضاع بهگونهای شد که بیش از ۷۵ درصد بازرگانی کشور در انحصار دو قدرت استعماری انگلستان و روسیه قرار گرفت.
رقابت صنایعدستی و کارگاههای کوچک که با روشهای سنتی و عقب افتاده به تولید محصول میپرداختند با تولیدات مرغوب و ارزان خارجی ناممکن بود، بنابراین برای چنان صنعت نحیف و عقبافتادهای، چشماندازی جز تعطیلی و نابودی مطلق متصور نبود.
نفوذ اقتصادی و سیاسی انگلستان و روسیه بهموازات هم در کشور نیمه مستعمره ایران روزبهروز بیشتر میشد. روسیه تلاش داشت با استفاده از ضعف روبه تزاید این همسایه جنوبی، با پیرامونی کردن اقتصاد آن به تعمیق و تحکیم هرچه بیشتر نفوذ و حضورش بپردازد تا در نهایت به آرزوی دیرین خود یعنی گسترش قلمرو به سمت جنوب و دستیابی به آبهای گرم خلیجفارس دست یابد. انگلستان نیز ایران را چیزی بیش از یک دولت ضربهگیر که میتواند مانعی در مقابل نزدیک شدن و هجوم احتمالی رقبا به هندوستان باشد نمیدید و تمامی اقداماتش در برقراری و گسترش ارتباطات سیاسی و اقتصادی با دولت مرکزی و خاندانهای قدرتمند محلی تنها با هدف حفظ هندوستان از خطرات احتمالی صورت میگرفت.
دولتمردان فاسد
هجوم سرمایهسالاری غربی تنها معضل فعالان اقتصادی کشور نبود، مشکل بزرگتر و ریشهدارتر دیوانسالاری فاسد و غارتگری بود که در آن هیچ کاری جز به پرداخت رشوه، باج و حق حساب به سرانجام نمیرسید. به بیان دیگر نهتنها به داخل و به کارگزاران فاسد قاجاری امیدی نمیرفت بلکه هر نوع اعتراض به آن همه اجحافها و تعدیات، حتی اگر به صورت تظلمخواهی هم انجام میگرفت به شدیدترین وجهی سرکوب میشد. بهعنوان نمونه میتوان به برخورد حاکم وقت اصفهان شاهزاده «ظلالسطان» با یکی از تجار این شهر که مبلغ زیادی به او بدهکار بود اشاره کرد. تاجر که رفتوآمدهای بسیار خود به دارالحکومه برای وصول طلبش را بینتیجه یافت، به تهران رفت و با تظلمخواهی از ناصرالدینشاه با توصیهنامهای مبنی بر پرداخت طلبش بازگشت؛ اما زمانی که آن نامه را به نزد ظلالسلطان برد؛ ظلالسلطان با ابراز تعجب از این همه جسارت! گفته بود: «تو باید دل بزرگی داشته باشی که جسارت و جرات چنین عملی را به تو داده است!» و بیدرنگ خشمگینانه دستور داده بود تا شکمش را بشکافند و دل او را بیرون آورند تا اندازه آن را ببیند!
در حقیقت ظلم و سختگیری به قصد ایجاد ترس در دل رعایا و سایر طبقات جامعه از سیاستهای کشورداری قاجارها محسوب میشد و نظام حاکم به عمد چنان شیوههایی را معمول میداشت. چنانکه نقل شده است فتحعلی شاه از آقا محمدخان خواسته بود اندکی بر رعایا آسانتر بگیرد تا آنها هم دعا و نیایش بیشتری برای او بکنند؛ آقا محمدخان در خشم شد و گفت: «اندیشهات خام و خطاست! زیرا تو با دهقان نزیستهای و تصوری از این عوامالناس نداری. هنگامی که رعیت چون آسوده گردد در فکر عزل رئیس و ضابط افتد و چون عموم اهالی ملک را فراغت روی دهد به عمال و حکام تمکین نکنند و در فکرهای دور و دراز افتند. این گروه فرومایه را چنان باید به خود مشغول کردن که از کار رعیتی و گرفتاری فارغ نگردند، ارباب زراعت و فلاحت باید چنان باشد که هر دَه خانه را یک دیگ نباشد تا به جهت طبخ آشی یک روز به عطلت و انتظار بسر برند، والا رعیتی نکنند.»
در همین دوره خفقان و ظلم، حرص شاه برای مسافرت به فرنگ هم افزایش یافت و چون خزانه تهی بود، سیاست فروش مناصب و ایالات برای افزودن بر مداخل و مواجب در پیشگرفته شد و چون این سیاست خانمان برباد ده هم نتوانست کفاف مخارج دربار و مواجب بگیران آن را بدهد، رویه دریافت وام از دولتهای صاحب نفوذ در ازای اعطای امتیازات انحصاری به آنها در پیش گرفته شد.
در شرایطیکه در پی قراردادهای متعدد، تبعیضهای مالیاتی و حقوقی میان فعالان و بازرگانان ایرانی و خارجی بسیار زیاد شده بود، اعطای این امتیازات انحصاری در حکم کوبیدن آخرین میخها بر تابوت تولید و صنعت داخلی بود. نتیجه آنکه بسیاری از تجار و صاحبان صنایع یا به فلاکت افتادند و یا ترجیح دادند خود را تحتالحمایه دول خارجی قرار دهند تا از گزند تبعیضهای موجود و همچنین ظلم و دستاندازی ماموران حکومت در امان بمانند. مولف کتاب تاریخ دخانیه ضمن شرحی بر وضعیت صنایع و بازرگانی ایران آن عصر مینویسد: «بسیار از شُعب بزرگ و عمده صنایع ایران که سرمایه توانگری مملکت بود، یکسره باطل و خلق کثیری از مردم ایران که ارباب این صنایع بودند، بالمرّه از کار افتاده و عاطل ماندند.» مادام دیولافوا باستانشناس فرانسوی نیز با دیدن وضعیت صنعت و بازرگانی ایران آن عصر مینویسد: «ایران، بهویژه اصفهان که در دوران شاهعباس کبیر به منتهای ترقی و رونق رسیده بود، امروز بهکلی مرده است. اشخاصی که در بازار ایران به نام تاجر خوانده میشوند، همه دلالان بیگانگان هستند و تجارت به معنای واقعی در این کشور وجود ندارد.»
تلاشی تازه برای احقاق حق
تداوم این مسیر جز از بین بردن کامل استقلال و هویت ایرانی، به نتیجهای دیگر نمیتوانست منجر شود؛ اما در برابر با این وضعیت و خطر قریبالوقوع، در میان اقشار مختلف مردم نوعی همبستگی و ائتلاف به وجود آمد که بتواند در کنار پاسداری از استقلال کشور از هنجارهای اخلاقی جامعه نیز دفاع کند.
پیشازاین برنامههای برخی از دولتمردان وطندوست و اقدامات تنی چند از اصلاحطلبان، همچون تشکیل اتحادیه تجار که هدفشان را «حفظ منافع تجار ایرانی در برابر بازرگانان بیگانه، تاسیس صنایع و منسوجات جدید در رقابت با محصولات فرنگی، افزایش صادرات ایران، پیکار با محصولات بیمصرف فرنگی که سیل بنیانکن ثروت مملکت و عامل فقر عمومی» اعلام کرده بودند در مواجهه با فساد ساختاری حکومت و کارگزاران قاجاری شکستخورده بود و امیدی به موفقیت اصلاحات در چنان نظام سراسر فسادی وجود نداشت.
در چنین فضای ترسآور و ناامیدکنندهای بود که بسیاری از تجار، نخبگان ناراضی و حتی جناح روحانیون مخالف تجدد، چاره را ایجاد ائتلافی مدنی باهدف زنده نگاهداشتن استقلال کشور و سبک زندگانی ایرانی یافتند. ژانت آفاری معتقد است که در این دوره برای بسیاری از روشنفکران و بازرگانان مساله محوری عبارت از این شد که چگونه میتوان از تاثیر ویرانگر تجارت و سیاست اروپا در صنعت و تجارت ایران جلوگیری کرد. اولین ثمره این ائتلاف در جریان جنبش اعتراضی علیه قرارداد رژی خود را نشان داد. اعتراضاتی که بهویژه در اصفهان باوجود خطبای رادیکالی چون ملکالمتکلمین و سیدجمالالدین واعظ بهسوی تعارضات جدیتر با کلیت نظام موجود هدایت شد؛ به همین دلیل بود که اولین زمزمههای تحریم مطلق کشت و استفاده از توتون و تنباکو از این شهر برخاست.
هرچند نیکی کدی این ائتلاف را «ائتلافی عجیب و ناپایدار» مینامد که بعدها عامل شکست تلاشهای مشروطهخواهان شد اما نفس مشارکت این طیفهای ناهمگون و بهویژه همراهی روشنفکران غیرمذهبی و اقلیتهای غیرمسلمان در این جنبش نشان میدهد که ایرانیان در پس این قراردادها و مبادلات بهظاهر اقتصادی، کل موجودیت و کیان خود را در معرض خطر اضمحلال میدیدند و خیزش عمومی آنها علیه این قرارداد، هدفی بهمراتب وسیعتر از تهدید سبک زندگانی سنتی و یا تغییر مناسبات اقتصادی داشته است. البته در این بین همراهی علما و بهویژه فتوای آیتالله شیرازی مشروعیت لازم را به جنبش ارزانی بخشید.
اصلیترین دغدغه جناح روحانی و محافظهکار ائتلاف، ایجاد محدودیت بر میزان مراوده و حضور غربیان با مردم بومی بود. «میرزا محمدعلی» مجتهد شیراز معتقد بود: «جای تردید نیست که کمپانی عده زیادی اروپایی به ایران میآورد و اینان در تماس و مراوده دایم با مردم، مبانی اعتقادی آنها را سست میکنند.» مولف کتاب تاریخ دخانیه نیز در صفحات متعدد کتابش به هراس علما از افزایش حضور غربیان در میان مردم و تاثیرات سوء این حضور در اعتقادات و سبک زندگی مردم اشاره دارد. «به بهانه این عمل مجموعاً دو لَک نفر زن و مرد از مردم فرنگستان به ایران نقل دادند. فرنگیان پیشازاینها در همه جای ایران خاصه دارالخلافه زیاد بودند، اینان نیز اضافه شدند و ایران فرنگی بازار درستوحسابی گردید. بهخصوص تهران که در این تازگیها که از فرنگی قیامت و محشر شده بود. هر جا میرفتی فرنگی؛ خانه فرنگی، دکان فرنگی، بازار فرنگی و... این مردم که تن به کار و خدمتِ فرنگی میدهند البته معلوم است که پایهومایه در دین ندارند اما به همین مقدار آمیزش با فرنگی، بالمره بیمبالات، بددین و بی التزام به مراسم شریعت شدهاند».
اما روشنفکران عضو ائتلاف بنا داشتند با تقویت این نداهای اعتراضی و شکل دادن به مقاومتهای موقت و پراکنده، دامنه خواستهها را گسترش دهند و در نهایت اذهان را متوجه لزوم اصلاحات بنیادی در نظام سیاسی و اقتصادی کشور کنند. آنها با تشکیل مجالس سری و انجمنهای مخفی در سراسر کشور، به تبادل افکار و اندیشهها و افزایش نیرو جهت زمینهسازی برای ایجاد یک انقلاب پرداختند. در اصفهان سه واعظ انقلابی یعنی مجدالاسلام، ملکالمتکلمین و سیدجمالالدین واعظ انجمن ترقی را تشکیل دادند، برای روزنامههای خارج از کشور مقاله مینوشتند و به تاسیس مدرسهای به سبک جدید همت گماشتند. با شروع اعتراضها علیه قرارداد رژی به جمع معترضین پیوستند و در این مسیر از ایده تشکیل شرکت تجاری «اسلامیه» باهدف تقویت سرمایهداری ملی از راه تجمیع سرمایههای وطنی و تحریم کالاهای خارجی حمایت کردند و در نهایت روحانیون و منتفذین شهر را به تشکیل انجمنهای مخفی آزادیخواه و مشروطهطلب تشویق کردند.
دستاورد نهایی
با آنکه اقشار روشنفکر و روحانی در دفاع از منافع ایرانیان و مقابله با نفوذ و تسلط خارجیان بر اقتصاد کشور صداقت داشتند، اما شکی وجود ندارد در پشت واژگان پرشور روشنفکران حمایتکننده از اعتراضات که با مواردی چون افزایش مالیاتها بر بازرگانی یا اعطای امتیازات به شرکتهای روسی یا انگلیسی مخالفت میکردند، فهرست بلندبالایی از اصلاحات بنیادین همچون اعمال محدودیتهای قانونی بر قدرت خودکامه شاه و توسعه و پیشبرد نهادهای آموزشی و قضایی نوین و... قرار داشت و همین جناح بودند که توانستند خیلی زود چنان اعتراضات محدود و محلی را به جنبشی سراسری و دموکراتیک تبدیل کنند که مطالباتش را تاسیس پارلمان به سبک اروپایی و قانون اساسی قرار داده بود.
منبع: ابتکار