به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ جیمز آگوستین آلویسیوس جویس، نویسنده ایرلندی است که برخی منتقدان رمان «اولیس» وی را مهمترین رمان سده بیستم میدانند. جویس آثارش را نه به زبان مادری، که به زبان انگلیسی مینوشت. نخستین اثرش «دوبلینیها» مجموعه داستانهای کوتاهی درباره دوبلین و مردمش است که برخی آن را داستانی بلند و با درونمایهای یگانه تلقی میکنند. او همراه ویرجینیا وولف، از نخستین کسانی بودند که به شیوه جریان سیال ذهن مینوشتند.
جویس در ۱۳ ژانویه ۱۹۴۱ میلادی از دنیا رفت. روزنامه آیریش تایمز در گزارشی به مناسبت ۷۷ سالگی درگذشت این نویسنده ایرلندی مطالب جالبی از روزهای پس از مرگش منتشر کرده که شاید پیش از این کمتر کسی درباره آن خوانده باشد.
جویس در شهر زوریخ سوئیس، به طور ناگهانی از دنیا رفت و خبر مرگ نویسنده مشهور را فرانک کرمینز، سفیر ایرلند در سوئیس به ایمون دی والرا، وزیر خارجه وقت ایرلند اعلام کرد. وزارت خارجه در جواب نامه سفیرشان اعلام کرد که جزئیات بیشتری از این که آیا جویس تا زمان مرگش کاتولیک بوده است یا خیر اعلام کند؟ وزارت خارجه ایرلند به سفیرشان اعلام کردند ضمن همدردی برای مرگ نویسنده مشهور ایرلندی، قادر به حضور در مراسم تدفین جویس نخواهند بود.
جویس در دسامبر سال ۱۹۴۰ میلادی، یعنی یکسال پیش از مرگش توانسته بود به لطف دوستیاش با ویکی فرانس، دیپلمات ایرلندی اقامت سوئیس را دریافت کند. او یک سال پیش از مرگش را در شهر ژنو زندگی کرد و ملاقاتهای صمیمانهای با دیپلماتهای ایرلندی مثل شان لستر داشت. پس از شنیدن خبر مرگ نویسنده ایرلندی لستر، در نامهای از وزیر خارجه ایرلند درخواست کرد برای احترام به جویس در مراسم تدفینش حضور یابد. ولی تنها مقام رسمی که در این مراسم حضور یافت، لرد درونت، سفیر انگلیس در سوئیس بود!
خانواده جویس برای تدفین این نویسنده مشهور، پول کم آوردند. دوستان جویس برای کمک به خانواده تصمیم گرفتند خود پول جمع کنند. اما در نهایت تنها توانستند یک قبر ارزان قیمت در قبرستان فلونترن با شماره ۱۴۴۹ بخرند.
گوردن بوکر، در کتاب بیوگرافی خود از جیمز جویس مینویسد: «در این قبر تنها یک تابوت کوچک جا میشد و به خاطر همین جسد نویسنده به طور موقت در آنجا ماند تا اینکه همسرش نورا بارناکل، بتواند جسد جویس را به ایرلند منتقل کند. ولی دشمنی کشیشهای کاتولیک و سیاستمداران وقت ایرلند با نویسنده باعث شد درخواست انتقال جسد با شکست مواجه شود.
بعدها یک دیپلمات آمریکایی به نام جان جرمین اسلوکام، در سال ۱۹۴۸ میلادی به زوریخ سفر کرد و از محل دفن نویسنده ایرلندی بازدید کرد. وی ملاقات خود با همسر جویس را اینگونه توصیف میکند: «خانم جویس با ماندن جسد همسرش در سوئیس، هیچ وقت خوشحال نخواهد بود. چون او یک ایرلندی است و باید در وطن خود دفن شود.»
جرمین اسلوکام، نامههای زیادی در سال ۱۹۴۹ میلادی به دیپلماتهای ایرلندی نوشت و سعی کرد آنها را متقاعد سازد که جویس تا زمان مرگش کاتولیک باقی مانده و باید به وطنش بازگردد. او در نامهاش به مقامات ایرلندی نوشت:« جویس در ادبیات ایرلند و جهان مانند یک «آسمانخراش» است.» البته خصومت مقامات و کلیسای ایرلندی آنقدر زیاد بود که این امر هیچ وقت محقق نشد.
اسلوکام خود کلکسیونی از آثار جویس داشت و دانشگاه ییل آمریکا توانست در سال ۱۹۵۱ میلادی این مجموعه ارزشمند را از اسلوکام خریداری کند.
همسر جویس آنقدر از ممانعت دولت وقت ایرلند از انتقال جسد همسرش ناراحت بود که حتی نگذاشت کتابخانه ملی ایرلند یک نسخه از کتاب «رستاخیز فینیگانها» را دریافت کند. مقامات کتابخانه در نامهای خطاب به نورا بارناکل، جویس را بزرگترین نویسنده اروپا و «فرزند ایرلند» خطاب کردند که باید آثارش در وطن نگهداری شود، ولی نورا تصمیم گرفت کتاب را به موزه بریتانیا اهداء کند.
نورا در آوریل سال ۱۹۵۱ از دنیا رفت و به خاطر کوچک بودن قبر جویس مقامات سوئیس مجبور شدند او را در محلی دورتر از قبر همسرش دفن کنند. البته بعدها مقبره بهتری برای جویس و نورا در نظر گرفته شد که در حال حاضر به مقبره خانوادگی جویس تبدیل شده است.فضای سیاسی ایرلند در دهه ۴۰ میلادی آنقدر علیه جویس بود که حتی روزنامهها نیز این موضوع را نادیده گرفتند.