فرهنگ امروز/ بامداد لاجوردی:
برعکس دیپلماسی امروز ایران که حنای شرق در آن رنگی ندارد، در سدههای گذشته تسلط بر سرزمین افغانستان و شرق دور، آمال و آرزوی بسیاری از حاکمان ایران بود. افغانستان دروازه ورود حاکمان ایرانی به «شرق» بود. سرزمینهای شرقی که هریک کانون ثروت و قدرت بودند و به همان اندازه که غرب برای ایران امروز اهمیت دارد در تاریخ ایران شرق برجسته بوده است. ایران در آن دوران حساسیت بیشتری هم به شرق داشت. برای مثال شهرهای مهم ایران، سیستان و خراسان بودند که هر دو در شرق ایران کنونی قرار دارند. بیشتر حملات اقوام از جانب سرزمینهای شرقی و شمال شرقی کشور صورت میگرفت و همین تجارب تاریخی باعث میشد پادشاهان همواره نسبت به شرق حساسیت ویژهای داشته باشند و تحرکات اقوام ساکن آنجا را به دقت رصد کنند. اگر ایران میتوانست از مانع افغانها عبور کند بدین معنی بود که حکومت وقت به هند و از آنجا به چین دست خواهد یافت که این خود دستیابی به ثروتی هنگفت و تحقق یک امپراتوری شکوهمند را نوید میداد و به خودی خود سودایی بود که میتوانست هر پادشاهی را برای دستیابی به این ثروت وسوسه کند.
نادرشاه افشار از نمونههای برجسته تاریخ ایران است که نگاه ویژهای به «شرق» داشت. او برای سرکوب شورشهای اقوام افغان به مقابله با آنها برخاست و آنها را تا سرزمین هند دنبال کرد. نادر شاه در نهایت سپاهیان هند را هم شکست داد و توانست به دریای ثروت شرق دست یابد و بر سرزمینهای شرقی ایران بتازاند. تحفهای که نادرشاه افشار از هند برای ایرانیان آورد، همچنان چشمان هر نظارهگری را به خود خیره میکند و در خاطره مردم ایران به عنوان دستاورد ارزشمند به حساب میآید. سوغات نادرشاه غنایم جنگی هند بود که معروفترین آنها الماس کوه نور، دریای نور و تخت طاووس است. اما تنها این چند تکه جواهرات باعث نشد، فتح این سرزمین شرقی، ایرانیان گذشته و کنونی را به وجد بیاورد به طوریکه بسیاری حتی تا زمان کنونی از این فتوحات به عنوان پیروزیهایی بزرگ یاد کنند. البته فراموش نکنیم که همین «فاتح بزرگ» از نگاه هندیان همان جایگاهی را دارد که چنگیزخان مغول برای ایرانیان دارد.
هند دریای ثروت بود. به طوریکه بر مبنای شواهد تاریخی، غنایم به دست آمده از تصرف هند ١٠ برابر بیشتر از بیشترین درآمد سالانه دوران صفوی بوده است. به همین دلایل نگاه ایران در گذشته، همواره به سمت شرق و دروازه یا مانع دستیابی ایران به شرق هم افغانستان بود و البته بر این شواهد تاریخی این را هم میتوان اضافه کرد که سیستان یکی از مهمترین و استراتژیکترین شهرهای ایران قدیم در همسایگی افغانستان قرار داشت.
البته نادرشاه در حقیقت به بهانه سرکوب شورش اقوام افغان به هند رسید. افغانهایی که به دلیل نارضایتی از حکومت مرکزی سر به شورش گذاشتند و در نهایت توانستند برای مدتی حکومت را به دست بگیرند. افغانها هفت سال در ایران بر مسند قدرت نشستند و در نهایت در سال ۱۱۴۲قمری اقتدار آنها پایان یافت؛ نکتهای که نباید از نظر پنهان بماند این است که افغانستان هیچگاه به عنوان سرزمینی مستقل نبود و حتی در زمان صفویه هم افغانستان یکی از ایالات ایران به حساب میآمده است. شورش افغانها در زمان صفویه نوعی طغیان علیه ستمکاری حاکمان وقت بود و جنبه بازپسگیری سرزمین و مرزها نداشت. در واقع شورش افغانها علیه حاکمان صفوی مشابه اقدام قوم قاجار علیه زندیه محسوب میشود. به عبارت دیگر شورش قومهای مختلف علیه حاکمان محلی یا حکومت مرکزی واقعهای پرتکرار در تاریخ ایران است و این اتفاق عجیب و بدیع نیست. گفتنی است مرزهای افغانستان کنونی از زمان استعمار انگلستان شکل گرفت. انگلستان هم به دلیل آنکه پی به اهمیت سرزمینهای شرق ایران برده بود به همین دلیل به دنبال ایجاد و تقویت نوعی حاکمیت متمرکز در این منطقه بود و بنابراین برای شکلگیری دولت افغانستان تلاشهای زیادی کرد.
اما با قدرت گرفتن عثمانیها، انقلاب صنعتی در اروپا وانقلابهای سیاسی در غرب، نگاه جامعه و سیاستمداران ایران از شرق به سمت غرب چرخید و ایرانیان به تدریج نسبت به توسعه ارتباطات و رصد همسایگان شرقی خود بیمیل شدند و شوق شدیدی برای شناخت سرزمینهای غربی خود پدید آمد. با فزونی گرفتن ارتباطات ایرانیان در غرب و تحیر روزافزون شاهان ایرانی از پیشرفت غربیها، کمکم به سرزمینهای محبوب به دیده تحقیر نگریسته شد و ارزش این سرزمینها رو به افول نهاد.
همین تحولات چند سده اخیر سبب شد جامعه و دیپلماسی ایرانی که در برههای سودای رسیدن به سرزمینهای شرقی را داشت این آرزو را فراموش کند و به قدری نسبت به تحولات همسایه شرقی خود بیانگیزه شود که در بیتفاوتی کامل جامعه و روشنفکران، حکومت ایران تسلط بر افغانستان را از دست بدهد و در سکوتی باورنکردنی طی معاهده پاریس امکان حاکمیت نسبی ایران بر افغانستان برای همیشه پایان پذیرد. ایرانیان که شیفته غرب بودند و شرق را تحقیر میکردند بیتفاوت نسبت به این معاهده سیاسی سودای دیگری را در سر میپروراندند، چرا که تصور میکردند سرزمین ارزشمندی را از دست ندادهاند و به اصطلاح متضرر نشدهاند.
چرخش نگاه ایران از همسایگان شرقی به غرب در داخل کشور نیز تحول ایجاد کرد و شهرهای مهم ایران از سیستان و خراسان به قزوین و تهران و تبریز و... منتقل شد و کانون توجه سیاسی و توسعهای کشور به سمت غرب کشور میل پیدا کرد و عملا ایران را در مسیری تازه قرار داد.
روزنامه اعتماد