شناسهٔ خبر: 53345 - سرویس دیگر رسانه ها

قرن بیستم چه چیزی برای مردمان به یادگار گذاشت؟

برای قرن بیستم نام‌های مختلف و متفاوتی انتخاب کرده‌اند. نام‌هایی که هر یک بازتاب‌دهنده بخشی از رویدادها و اتفاقاتی است که مردم دنیا در این قرن تجربه کرده‌اند. بی‌گمان یکی از این نام‌ها، «قرن کودتا» است.


 



فرهنگ امروز/ علیرضا صدقی: برای قرن بیستم نام‌های مختلف و متفاوتی انتخاب کرده‌اند. نام‌هایی که هر یک بازتاب‌دهنده بخشی از رویدادها و اتفاقاتی است که مردم دنیا در این قرن تجربه کرده‌اند. بی‌گمان یکی از این نام‌ها، «قرن کودتا» است. در طول سده بیستم بیشترین تعداد کودتاها در کشورهای گوناگون روی داد و بسیاری از رهبران کشورها و مناسبات حاکم بر جوامع مختلف را دست‌خوش تغییرات عمده و اساسی کرد. رویدادهایی که نمی‌توان و نباید از آن‌ها به سادگی عبور کرد و تبعات ناشی از آن را نادیده گرفت. تلاش‌هایی که برای انجام کودتا در کشورها مختلف صورت گرفته است، پیامدهای متعددی در پی داشته و جامعه جهانی را از آن‌ها متاثر ساخته است. این تلاش‌ها و به ویژه تلاش‌های موفق در انجام کودتا غالباً در تاریخ این کشورها به عنوان تحولاتی تاریخی به ثبت رسیده است، تحولاتی که گاه موجب پیامدها و آثار مثبت شده و گاه پیامدها و آثاری به شدت منفی و فاجعه‌بار به همراه داشته است. برای نمونه برخی از این تلاش‌های موفق مورد بررسی قرار می‌گیرد.
 

کودتای آلمان در سال ۱۹۲۰
کمتر از دو سال از تاسیس جمهوری وایمار نگذشته بود که نخستین تلاش برای کودتا پایه‌های این نظام نوپا را به لرزه درآورد. در تاریخ سیزدهم مارس ۱۹۲۰ دو ژنرال ارتش آلمان به نام‌های والتر فون لوتویتز و اریش لودندورف تلاش کردند که دولت سوسیال دمکرات به رهبری گوستاو باوئر را سرنگون و توافقات پیمان ورسای را پایان‌یافته اعلام کنند. در بخشی از این توافق کوچک شدن گسترده نیروهای مسلح آلمان پیش‌بینی‌شده بود. اما این تلاش ناکام دو ژنرال آلمانی در غالب کتاب‌های تاریخ نه به نام این دو نفر بلکه به نام یکی از همقطاران آنان به نام ولفگانگ کاپ به ثبت رسیده و از آن با عنوان کودتای کاپ (که در واقع یک فرد غیرنظامی بود) یاد می‌شود.
 

کودتای آلمان در سال ۱۹۲۳
جالب آنکه اریش لودندورف در دومین تلاش برای کودتا در جمهوری وایمار، باز هم حضوری تعیین‌کننده داشت. اما او این بار متحد مردی به نام آدولف هیتلر بود. این دو نفر و همراهانشان در روزهای هشتم و نهم نوامبر ۱۹۲۳ تلاش کردند که از شهر محل اقامتشان یعنی مونیخ، اختیار دولت را از آن خود کرده و قدرت را قبضه کنند. این اقدام که به کودتای هیتلر معروف است از بورگربروی کللر آغاز شد و در برابر سالن موسوم به فلدهرن هاله پایان گرفت، همان دو محلی که سال‌ها بعد حملات تروریستی نافرجام علیه هیتلر در آن صورت گرفت.
 

کودتای اسپانیا در سال ۱۹۳۶
این کودتا که توسط ژنرال فرانسیسکو فرانکو علیه دولت جبهه ملی جمهوری دوم اسپانیا در جولای ۱۹۳۶ انجام گرفت در واقع آغازگر جنگ داخلی خونینی بود که تاریخ و آینده اروپا را تحت تاثیر خود قرار داد. جنگ داخلی اسپانیا بالاخره پس از سه سال و با پیروزی به اصطلاح فرانکوئیست‌ها پایان گرفت و سرآغاز دیکتاتوری مخوفی شد که ۳۶ سال به طول انجامید. دیکتاتوری فرانکو در نهایت در سال ۱۹۷۵ و پس از مرگ وی پایان یافت و این کشور در مسیر دموکراسی و مردم‌سالاری قرار گرفت.
 

کودتای آلمان در سال ۱۹۴۴
کودتاگرانی که در بیستم جولای ۱۹۴۴ دست به این اقدام زدند، بر خلاف اکثر کودتاچیان تا به امروز از جمله قهرمانان ملی آلمان محسوب شده و فیلم‌ها و بناهای یادبود متعددی به یاد و خاطره آن‌ها ساخته شده است. گروهی از فرماندهان ارتش آلمان نازی در آن روز داغ تابستانی تلاش کردند که هیتلر را به قتل رسانده و قدرت را به دست گیرند. اما آن بمبی که کلاوس شنک گراف فون اشتاوفنبرگ در مقر رهبری آلمان واقع در ولف شاتزه منفجر کرد، تنها موجب جراحاتی سطحی بر بدن هیتلر گردید و در همان شب بود که اشتاوفنبرگ به همراه ورنر فون هفت، البرشت ریتر مرتز فون کوییرن‌هایم و فریدریش اولبریخت در برندلربلوک شهر برلین به دار آویخته شدند.
 

کودتای برمه در سال ۱۹۶۲
تاریخ معاصر کشور برمه، که امروز میانمار خوانده می‌شود، با کودتا نوشته شده است. سال ۱۹۶۲ بود که ژنرالی به نام «نه وین» با اعلام به اصطلاح انقلاب سوسیالیستی، نخست‌وزیر قانونی کشور را که «او نو» نام داشت سرنگون کرد. برمه در سال ۱۹۸۸ نیز شاهد یک کودتای دیگر بود. در آن زمان و پس از سال‌ها بحران سیاسی و اقتصادی، ژنرالی به نام سائو مائونگ در روز ۱۸ سپتامبر قدرت را در دست گرفت و رژیمی که او تاسیس کرد تا سال ۲۰۱۱ یعنی تا زمان به اصطلاح گشایش‌های سیاسی گام به گام، بر سر کار بود. در مارس سال ۲۰۱۶ برای نخستین بار از سال ۱۹۶۲ یک غیرنظامی به نام هتین کیاو به ریاست جمهوری برمه انتخاب شد.
 

کودتای برزیل در سال ۱۹۶۴
با سرنگونی پرزیدنت خوآو گولارت در سال ۱۹۶۴، دوران دیکتاتوری نظامی در کشور برزیل آغاز شد و بیش از بیست سال دوام آورد. اپوزیسیون برزیل در طی این بیست سال به شدت از سوی دیکتاتور وقت یعنی مارشال اومبرتو کاستلو و جانشینانش مورد تعقیب و آزار و اذیت قرار گرفت. برانکو تا سال ۱۹۶۷ حکومت کرد و برکنار شد اما برزیل تا سال ۱۹۸۵ از رئیس‌جمهوری غیرنظامی و منتخب محروم بود و تازه در آن سال تانکردو نوس به عنوان رئیس‌جمهوری که در جریان یک انتخابات آزاد از سوی اکثریت مردم برگزیده شده به قدرت رسید. البته پرزیدنت نوس قبل از پایان دوران ریاست جمهوری‌اش درگذشت.
 

کودتای یونان در سال ۱۹۶۷
روز ۲۱ آوریل ۱۹۶۷، قدرت سیاسی و نظامی در یونان در اختیار نظامیان قرار گرفت و به این صورت کودتایی که به کودتای سرهنگ‌ها شهرت یافت به پیروزی رسید. البته در دسامبر همان سال کودتای متقابلی به رهبری پادشاه معزول یونان یعنی کنستانتین دوم نیز انجام شد که به شکست انجامید. اما تلاش خونتای آتن برای قبضه قدرت در قبرس شکست خورد و این ناکامی آغازی بود بر پایان رژیم سرهنگ‌ها در یونان. دولت نظامی این کشور در سال ۱۹۷۴ به پایان کار خود رسید و از آن زمان یک نظام جمهوری کاملاً منتخب بر این کشور حکومت می‌کند.
 

کودتای لیبی در سال ۱۹۶۹
در همان حال که ملک ادریس، پادشاه لیبی در ترکیه بسر می‌برد، معمر قذافی و گروه تحت امرش موسوم به «اتحادیه افسران آزاد» قدرت را در این کشور آفریقایی عربی به دست گرفت. حکومت قذافی بیش از چهل سال به طول انجامید و وی به مانند یک پدرخوانده بر همه امورات کشور تسلط داشت. رژیم قذافی در سال ۲۰۱۱ و همزمان با آغاز بهار عربی به شدت تحت فشار قرار گرفت و در ۲۰ اکتبر همان سال به پایان کار خود رسید و سرنوشتی خونین برای شخص قذافی رقم خورد. اما کشور لیبی از زمان انقلاب و مرگ قذافی روی آرامش به خود ندیده است و از سال ۲۰۱۴ جنگ داخلی خونینی در این کشور جریان دارد.
 

کودتای شیلی در سال ۱۹۷۳
ژنرال آگوستو پینوشه در تاریخ ۱۱ سپتامبر سال ۱۹۷۳ و با حمایت‌های آمریکا، برای رسیدن به قدرت دست به کودتا زد. پس از آنکه نیروهای نظامی کودتاچی به سوی کاخ ریاست جمهوری یورش بردند، سالوادور آلنده رئیس‌جمهوری سوسیال مارکسیست که به صورتی کاملاً دموکراتیک از سوی مردم انتخاب شده بود دست به مقاومت زد و البته این مقاومت سودی نداشت و خود و رژیم منتخبش در همان کاخ ریاست جمهوری دفن شدند. پس از پیروزی کودتای پینوشه شمار بسیار بالایی از شهروندان شیلی مفقودالاثر شده و تعداد زیادی از مردم مورد شکنجه و اذیت و آزار قرار گرفتند. حتی تا به امروز نیز شمار دقیق ناپدیدشدگان مشخص نیست. پینوشه تا زمان برکناری در سال ۱۹۹۰ حکومت وحشتی را اداره کرد که دامنه آن حتی از مرزهای شیلی نیز فراتر می‌رفت.
 

کودتای آرژانتین در سال ۱۹۷۶
کشور آرژانتین نیز که در همسایگی شیلی قرار دارد در سال‌های دهه هفتاد دورانی از دیکتاتوری را تجربه کرد. در این کشور نیز از ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳ یک خونتای نظامی بر سر قدرت بود. این خونتا در آغاز کار و تحت رهبری یورگ رافائل ویدلا، رئیس‌جمهوری ایزابل پرون را برکنار کرد. خونتای نظامی آرژانتین نیز به مانند شیلی پینوشه حد و مرزی برای اعمال خشونت قائل نبود و در همین سال‌ها حقوق بشر به صورتی گسترده در این کشور پایمال شد. کودک‌ربایی از جمله خشونت‌های وحشتناکی است که از زمان حکومت نظامیان در آرژانتین آغاز و حتی تا به امروز ادامه دارد.
 

کودتای شوروی در سال ۱۹۹۱
در آگوست سال ۱۹۹۱ بود که ائتلافی از نظامیان و اعضای حزب کمونیست شوروی علیه میخائیل گورباچف صدر هیات رئیسه حزب و رئیس‌جمهوری و در واقع علیه برنامه‌های اصلاح‌گرایانه وی سر به شورش برداشتند. از آنجایی که گورباچف در آن زمان برای گذراندن تعطیلات تابستانی در شبه جزیره کریمه بسر می‌برد، بوریس یلتسین رئیس‌جمهوری روسیه رهبری مقاومت در برابر به اصطلاح کودتاچیان آگوست در مسکو را بر عهده گرفت. این اقدام کودتاچیان برای رسیدن به قدرت به دلیل عدم همراهی مردم به شکست ختم شد و مهم‌تر اینکه همین تلاش بی‌سرانجام برای کودتا بود که در نهایت به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی انجامید. در پایان همان سال اتحاد جماهیر شوروی منحل و این کشور به جمهوری‌های متعددی تقسیم شد.
 

کودتای تایلند در سال ۲۰۰۶
در سپتامبر آن سال ژنرال سونتی بونیاراتگلین پس از سرنگون کردن دولت تایلند، قدرت را در این کشور به دست گرفت. البته او در انجام این کودتا از پشتیبانی‌های پادشاه نیز برخوردار بود. کشور تایلند پس از پایان جنگ جهانی دوم شاهد کودتاهای بی‌شماری بود و بارها دورانی از گشایش‌های سیاسی آغاز و بدون نتیجه پایان گرفته است. در ماه مه ۲۰۱۴ نیز بار دیگر کودتایی انجام گرفت و از آن زمان ژنرال «پرایوت چان او چا» در راس دولت قرار دارد. هنوز هیچ تاریخی برای برگزاری انتخابات آزاد در این کشور اعلام نشده است.
 

کودتای مصر در سال ۲۰۱۳
هدف اصلی ژنرال عبدالفتاح السیسی فرمانده کل ارتش مصر و دیگر کودتاچیانی که روز سوم جولای ۲۰۱۳ اقدام به کودتا کردند، سرنگونی محمد مرسی رئیس‌جمهوری و دولتی بود که در واقع به شیوه‌ای دموکراتیک برگزیده شده بود و از آنجایی که مرسی محبوبیتی نداشت و غالب مردم به دلیل وابستگی‌های عمیق وی به اخوان‌المسلمین به شدت از او رویگردان بودند، کودتا به پیروزی رسید و جالب آنکه حتی از سوی جامعه بین‌المللی نیز حرکتی در جهت محکومیت این کودتا انجام نگرفت. پس از سرنگونی مرسی یعنی از هشتم جولای ۲۰۱۴ دولت مورد حمایت نظامیان به ریاست جمهوری ژنرال السیسی بر این کشور حاکم است.

منبع: ابتکار