فرهنگ امروز/ خداداد خادم: سازمان شفافیت بینالملل هرساله نمره و آماری درباره فساد کشورها ارایه میکند که متاسفانه رتبه و نمره کشورمان در این زمینهها بسیار بد است. با همه این اوصاف در ایران مسوولان از فساد نهادینه سخن میگویند و این بسیار خطرناک و به تعبیری میتواند حساس باشد. در همه کشورهای جهان یکی از عوامل بازدارنده فساد در جامعه، پژوهش در حوزههای مختلف است و برای کم شدن فساد در حوزههای مختلف کشورها به سمت بالا بردن هزینههای پژوهشی پیش میروند و بدین طریق مانع از هدر رفتن انرژی و نیروهای جامعهشان میشوند. متاسفانه در ایران حوزه پژوهش اولا دارای جسمی نحیف و ثانیا بودجهای ضعیف است. این جسم نحیف هم دچار فساد به شیوههای مختلفی شده است. در این زمینه با داود حسینی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه مطالعاتی فساد و سلامت اداری، مدیر پیشین مرکز مطالعات ارتقای سلامت اداری و مقابله با فساد دانشکده مدیریت دانشگاه تهران گفتوگویی داشتهایم که مشروح آن در ادامه آمده است.
وضعیت فساد در حوزه پژوهش چگونه است؟
با توجه به ربع قرنی که در این حوزه فعالیت میکنم باید بگویم بحثم از روی دغدغه این حوزه است و قطعا پژوهشگرانی داریم که بهسلامت کار خود را انجام میدهند، بحث من ناظر به همه پژوهشگران نیست. نکته مقدماتی دیگر اینکه اهمیت پژوهش و تاثیر آن در توسعه در عرصههای مختلف بر هیچکس پوشیده نیست. درواقع کشورهایی که در حوزه پژوهش سرمایهگذاری کردهاند بیش از ۵ تا ۱۰ برابر آن عایدی داشتهاند. بههرحال پژوهش تاثیرات گستردهای دارد و اینکه کشورها بتوانند در این حوزه سرمایهگذاری کنند و حوزه پژوهش را گسترش دهند، قطعا میتواند به آنها کمک کند تا بر مشکلات در توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی غلبه کنند و راهکارهای علمی برای آنها به دست بیاورند. در کشور ما آنچه در این ۴ دهه در حوزه پژوهش اتفاق افتاده و برنامههای توسعهای که نوشتهشده، عموما هدفگیریها این بوده که بودجه حوزه پژوهش تا سال ۱۴۰۴ به ۳ درصد از بودجه کل برسد. متاسفانه تاکنون در حدود ٥/٠ و بعضا کمتر از این بودجهبندی شده و تحقق آنها هم کمتر از آن چیزی که در بودجه پیشبینیشده بوده است. اینیکی از نکاتی است که نشان میدهد جایگاه پژوهش و پژوهشگران در نظام آموزش عالی ما پایین است. بهگونهای حتی میتوان گفت که تا حدی احساس بینیازی به پژوهش هست. میتوان ریشههای آن را در فرهنگ خودمان دید. مثلا وقتی ما سوار تاکسی میشویم میبینیم که راننده تاکسی درباره مسائل سیاسی، اجتماعی و... بحث میکند و خودش را در این حوزهها صاحبنظر میداند و نظریهپردازی میکند. اساسا این فرهنگ را در سطوح بالاتر هم مشاهده میکنیم. میبینیم که مدیران اصلا نیازی به پژوهش احساس نمیکنند. فکر میکنند که خودشان بهتنهایی همه مسائل و راهحلهای آنها را میدانند. بهویژه در حوزههایی مانند علوم انسانی اصلا برایشان معنا ندارد. اینیکی از آسیبهایی است که در حوزه پژوهش وجود دارد. دومین آسیب این است که در دانشگاه تدریس کاری راحت و روتین و به نسبت درآمدی بهتر از پژوهش دارد؛ بنابراین کسی وارد حوزهای نمیشود که درآمد کمتر و دردسر بیشتری دارد.
وضعیت مراکز پژوهشی دانشگاهی چگونه است؟
مساله دیگر که در حوزه پژوهش وجود دارد رکود مراکز پژوهشی دانشگاهی است. یا بعضا در حوزههای علوم انسانی نداریم. مثلا ما یک مرکز مطالعات سلامت و مبارزه با فساد در دانشگاه تهران داشتیم که تعطیل شد. این نشان میدهد که خیلی علاقه و دغدغهای برای پژوهش وجود ندارد یا بروکراسیهای اداری و مالی که در حوزه پژوهش مشکلاتی پدید میآورد یا بیمههایی که تامین اجتماعی به هر طریقی میخواهد بر پژوهشگران تحمیل کند و... همه اینها مشکلاتی ایجاد میکند که حتی گرایش به پژوهش و بهتبع آن پژوهشگران را تضعیف میکند. برخی دیگر از مسائل را شاید به ضعف روششناسی و عدم تسلط به زبان پژوهشگران مربوط دانست. بههرحال بخشی از پژوهشهایی که در ایران انجام میشود ضعفهای روششناسی و نظری جدی دارند و عملا پژوهشهایی هستند که با رابطه به پژوهشگران داده میشوند. در هفته پژوهش شاهد برگزاری برنامههای مختلفی از نمایشگاههایی از دستاوردهای پژوهشی، تجلیل از پژوهشگران نمونه و برتر و... هستیم. این به مراسمی صوری تبدیلشده که فقط ظواهر است که بگویند ما برنامه، پژوهش، پژوهشگر و... داریم؛ اما عموما چیز مهمی در آنها نیست و فقط یک نمایش است که ما هرساله باید برگزار کنیم، بدون اینکه توجه کنیم که خروجی اینهمه هزینه چه بوده است. نکته دیگر مربوط به اعتبارات پژوهشی است که در برنامههای مختلف پیشبینیشده بود که در سال ۱۴۰۴ به ۳ درصد برسد، عملا زیر ٥/٠ درصد است اما کشورهایی مانند امریکا بیش از ۳ درصد است، چین بالای ۲ درصد است، ترکیه نزدیک ۱ درصد است و... همه اینها نشان میدهد که ما در سطح کلان هم توجه چندانی به پژوهش نداریم.
در حوزه پژوهش فسادها چگونهاند؟
اما اولین موردی که میتوانم از مصادیق فساد را بیان کنم، برگزاری مناقصات صوری است. مناقصات بسیاری از پروژههای پژوهشی صوری است و از قبل پیمانکار و مجری آنها مشخصشده است. دومین مصداق، سرقت طرحهای پژوهشی ارایهشده به سازمانهاست. درواقع اعضای سازمان آن را سرقت میکنند و خودشان آن را اجرا میکنند. به فرض مثال من در سال ۱۳۷۵ پروپوزالی را به یکی از نهادها ارایه کردم بعد از رفتوآمدهای مکرر و دفاع و تکمیل طرح، قراردادی با ما منعقد نکردند و بعد از مدتزمانی یکی از اعضای آن شورا بنده را دید و از من عذرخواهی کرد. او گفت یکی از اعضای سازمان طرح شما را برداشت که به نام خودش اجرا کند اما نتوانست و... درواقع این اتفاقها در سازمانهای ما میافتد که طرحها را از پژوهشگران میگیرند و در نهایت خودشان استفاده میکنند. سومین مصداق زد و بند واگذارنده و سازمان با پیمانکار یا مجری و دریافت مبلغی از قرارداد یا بخشی از کار توسط کارفرماست؛ یعنی بین مجری و کارفرما زد و بندی ایجاد میشود و کارفرما از ابتدا که میخواهد طرح را بسپارد، بخشی از مبلغ را مطالبه میکند یا اینکه بخشی از کار توسط نیروهای خودش انجام شود. شکل دیگر قراردادهای صوری بین دستگاهها برای جذب اعتبارات پژوهشی و تقسیم آن بین عدهای خاص است. شکل دیگری از فساد در حوزه پژوهش زد و بند مجری با ناظر است که درخواست میکند که درصدی از قرارداد به ناظر پرداخت شود و ناظر هم درازای آن همراهی لازم را داشته باشد. دوم ورود خود ناظر در اجرای بخشی از خود پروژه است؛ یعنی بعضا خود ناظر درخواست میکند که بخشی از کار را عهدهدار بشود که عملا درصدی از کار را بتواند به این شکل دریافت کند. یا به شکل دیگر اینکه ناظر نیروهایی را معرفی میکند که وارد پروژه بشوند و سهمی به آن نیروها داده شود و درازای آن همراهی لازم ناظر در گزارشها تعبیه شود. مصداق دیگر در حوزه پژوهش مربوط به مجریان صوری است که درواقع اینها مجریانی هستند که فقط نقش امضا کردن قرارداد رادارند و هیچ کاری نمیکنند. فقط امضاکننده هستند و بخش قابلتوجهای از بودجه پژوهش را دریافت میکنند. حتی بالای ۵۰ درصد را دریافت میکنند، بدون اینکه هیچگونه کاری انجام دهند و به قول خودشان از اسم یا برندشان استفاده میکنند. شکل دیگری از فساد در حوزه پژوهش مربوط به اسامی صوریای است که در فهرست اسامی پژوهشگران در فرم پروپوزال پژوهش هست، بعضا افرادی که اسمورسم یا سمتی دارند در پژوهشها فهرست میشود، بدون آنکه آن افراد درگیر پژوهش شوند ممکن است که پولی به آنها پرداخت شود که سعی میکنند بگویند گروه ما گروه بزرگ و معتبری است؛ یعنی به شیوههای مختلف از نام و برند افراد استفاده میشود، بدون اینکه آنها درگیر پژوهش شوند.
همانطور که اشاره کردید در هفته پژوهش از پژوهشگران برتر و پژوهشهای برتر تجلیل میشود آیا در این زمینهها هم نمونههایی از فساد را میتوانید برشمارید؟
در این زمینه برای مثال بحثهای زیادی در این سالها در حوزه فساد در پایاننامهها صورت گرفته است که به خریدوفروش پایاننامه میتوان اشاره کرد و این خرید فروش به طور رسمی هنوز انجام میشود. برای نمونه اگر قدمی در میدان انقلاب بزنید، متوجه این امر میشوید. کپیبرداری از چند نمونه و چسباندن مطالبی به آنها نمونه دیگری از فساد در پایاننامههاست. مصداق دیگر جعل دادهها و اطلاعات و دادهسازی در تحقیقات کمی و کیفی است. بدون اینکه اطلاعاتی گردآوری شود و حتی بدون اینکه پرسشنامهای طراحی شود یا حتی یک مصاحبه تنظیم شود. این دادهها ساخته میشود و از این طریق پایاننامهها شکل میگیرند. در حوزه خریدوفروش پایاننامه گردش مالی قابلتوجهی وجود دارد و عملا کنشگران متعددی در این حوزه درگیر هستند؛ یعنی از افرادی که پایاننامه را مینویسند، افرادی که واسط هستند و دانشجویان را به این مراکز وصل میکنند و... همه درگیر این ماجرا هستند و منفعت میبرند. بعضا برخی از اساتید هستند که دانشجویانشان را معرفی میکنند. ممکن است که برخی از این اساتید سهامدار این موسسات باشند و اشکال مختلفی که وجود دارد در این پروسه درگیر هستند. به تعبیری اگر بخواهم از نظریه ساترلند استفاده کنم، ما دودسته از افراد راداریم که مشمول فساد در این حوزه میشوند؛ دسته اول یقهسفیدها محسوب میشوند، مانند اساتید، مدیران اجرایی که در رأس قرار دارند. همچنین مدیران ارشدی که در ستاد هستند و بهگونهای به آموزش عالی درگیر هستند و بعضا حتی مدیرانی که این کارها را به عهده دارند. در رده دوم میتوان از یقه آبیها اشاره کرد که عموما جرمانگاری و نگاه منفی در کشور به سمت همین گروه رفته است؛ یعنی همین دانشجویان یا بعضا کارکنان دانشگاه هستند که واسطه میشوند که این کارها را انجام دهند. عملا یقهسفیدان مانند جاهای دیگر از این جرایم ایمن میمانند. یا حتی هیچوقت بحث جدی درباره این گروه نمیشود. حتی در مورد افرادی که این پایاننامهها را سفارش میدهند که عمدتا افراد صاحب ثروت یا قدرت هستند که فقط آمدهاند که با دریافت مدرک دانشگاهی پرستیژ و منزلت اجتماعی را به خودشان اضافه کنند، باز جرم و تخلف اینها دیده نمیشود که اتفاقا بخش مهمی از این پروسه هستند. اما باز در حوزه پژوهشگران و پژوهشهای نمونه میتوان در آنجا هم ردی از قدرت را پیدا کرد. یعنی این میتواند خیلی جالب باشد که ما ببینیم افرادی که انتخابشدهاند، دارای چه سمتی بودهاند؟ من شخصا با افرادی که مسوولیتهای دانشگاهی و غیردانشگاهی داشتهاند و به عنوان پژوهشگر نمونه انتخابشدهاند، برخورد کردهام. بیتردید این روابط قدرت یکی از مولفههای اصلی در این انتخابهاست؛ یعنی عملا نفوذی که صاحبان قدرت دارند چه در نظام دانشگاهی و چه افرادی که در خارج از نظام دانشگاهی صاحب قدرت هستند، خیلی راحت میتوانند پژوهشها و حتی خودشان را به عنوان پژوهشگران نمونه معرفی کنند. به شکلهای مختلف میتوان رگههایی از قدرت را در این موارد دید. در پژوهشهای کاربردی میتوان گفت که فساد به شکل شبکهای رخ میدهد، یعنی درواقع کنشگران عرصه پژوهش، چه مجری طرح و چه تیم پژوهش و چه سازمانی که مجری به آن تعلق دارد که میتواند وزارتخانه یا دانشگاه و... باشد. تمام اینها در یک شبکه درگیر میشوند که به شکل نظاممند شبکهای فساد را تشکیل میدهند. یکی از مهمترین و خطرناکترین اشکال فساد این است که بهصورت شبکهای دربیاید. فساد شبکهای، دایم با شبکهای از قدرت در ارتباط است. در فصل اول کتاب «چشماندازهای نظری فساد» بحث کارواخال را آوردهام که فساد شبکهای را خیلی خوب توضیح میدهد. او میگوید این شبکه ۵ قابلیت دارد. بهزعم کارواخال (۱۹۹۹) فساد شبکهای، در سطح کلان دایم با یک شبکه قدرت مرتبط است. این شبکه قدرت باید دارای ۵ قابلیت باشد: ۱- توانایی اقتصادی: منبعی دایمی برای حفظ توازن در داخل شبکه قدرت موردنیاز است. بهویژه در مورد شبکه فساد، افراد باید توانایی خرید و حفظ حمایت مقامات بالادست را داشته باشند. ۲- توانایی سیاسی: شبکه قدرت بهمنظور تسهیل امورات و انعطافپذیر کردن قوانین به نفع خودشان و جلوگیری از نفوذ سایر شبکههای قدرت به قلمروشان، نیاز به افراد بانفوذ سیاسی دارند. میبینیم همواره یکی از افراد پرنفوذ در این شبکهها وجود دارد و از آنها حمایت میکند. ۳- توانایی تکنیکی: عملکرد شبکه قدرت، وابسته به جریان اطلاعات و دانش است؛ بهویژه اینکه این شبکه برای ادامه حیات نیاز به این دارد که پارهای اطلاعات را نسبت به شبکههای رقیب به دست آورد. هم رانت اطلاعاتی دارند یعنی اطلاعاتی دارند که در اختیار دیگران نیست؛ مانند اطلاعاتی که در مناقصهها وجود دارد. بهصورت خاص در اختیار افرادی قرار میگیرد که میتوانند در مناقصه استفاده کنند. ۴- توانایی فیزیکی: قدرت فیزیکی در داخل شبکه معمولا برای جلوگیری از دخالت دیگران در شبکه موردنیاز است. ۵- ایدئولوژی: شبکه قدرت برای ادامه حیات همچنین نیاز به این دارد که در داخل و خارج از سازمان تصویر مثبتی از خود به نمایش بگذارد و این کار اغلب از طریق ایدئولوژی انجام میشود. (Carvajal ۱۹۹۹) ما دایم میبینیم که دانشگاهها برند خودشان را به رخ دیگران میکشند و درواقع هژمونی برندی برای خودشان درست کردهاند که فکر میکنند که کافی است که اسمشان روی طرح باشد؛ اما محتوای آن مهم نیست. به نظر میرسد که میتوان در چارچوب فساد شبکهای وضعیت فساد در حوزه پژوهش را تشریح و تبیین کرد. حوزه پژوهش با وجود مهم بودنش برای توسعه در کشور، اما متاسفانه یکی از حوزههایی است که دچار فساد شده است؛ اما بههرحال هنوز افرادی هستند که علاقهمندند و دغدغه دارند و وارد این زد و بندها و شبکههای فساد نشدهاند بنابراین از این چارچوب کنار گذاشته میشوند؛ یعنی نه طرح پژوهشی و نه سمتهای پژوهشی به آنها داده میشود و به شکلهای مختلف این افراد منزوی، سرکوب و محروم میشوند. جالب است که بدانید در همین حوزهای که خود من فعالیت میکنم، یعنی حوزه فساد، بسیار دیدهام که طرحهایی که در حوزه فساد نوشتهشده، با فساد و زد و بند گرفته میشود. متاسفانه حتی در حوزه مطالعاتی فساد هم ما شاهد فساد هستیم. در کل فکر میکنم که ما در حوزه پژوهش به شکل گستردهای شاهد فساد هستیم که اگر نتوانیم چارهای بیندیشیم و نتوانیم شفافیت را در حوزه پژوهش و مناقصاتی پژوهشی و... اعمال کنیم، همین بودجههای اندکی هم که در این حوزه هست، هدر خواهد رفت و ما عملا در آنجا هم عایدی نخواهیم داشت. الان ما به وضعیتی دچار شدهایم که محققین خوب ما که شجاعت اخلاقی، مسوولیتپذیری، دانش و تخصص دارند، عملا منزوی شدهاند.
عملکرد شبکه قدرت، وابسته به جریان اطلاعات و دانش است؛ بهویژه اینکه این شبکه برای ادامه حیات نیاز به این دارد که پارهای اطلاعات را نسبت به شبکههای رقیب به دست آورد. هم رانت اطلاعاتی دارند یعنی اطلاعاتی دارند که در اختیار دیگران نیست.
ما در حوزه پژوهش به شکل گستردهای شاهد فساد هستیم که اگر نتوانیم چارهای بیندیشیم و نتوانیم شفافیت را در حوزه پژوهش و مناقصاتی پژوهشی و... اعمال کنیم، همین بودجههای اندکی هم که در این حوزه هست، هدر خواهد رفت و ما عملا در آنجا هم عایدی نخواهیم داشت.
بحثهای زیادی در این سالها در حوزه فساد در پایاننامهها صورت گرفته است که به خریدوفروش پایاننامه میتوان اشاره کرد و این خرید و فروش به طور رسمی هنوز انجام میشود. برای نمونه اگر قدمی در میدان انقلاب بزنید، متوجه این امر میشوید. کپیبرداری از چند نمونه و چسباندن مطالبی به آنها نمونه دیگری از فساد در پایاننامههاست.
مصداق دیگر جعل دادهها و اطلاعات و دادهسازی در تحقیقات کمی و کیفی است. بدون اینکه اطلاعاتی گردآوری شود و حتی بدون اینکه پرسشنامهای طراحی شود یا حتی یک مصاحبه تنظیم شود. این دادهها ساخته میشود و از این طریق پایاننامهها شکل میگیرند.
روزنامه اعتماد