فرهنگ امروز/ رفیق نصرتی . منتقد تئاتر:
به نظر میرسد جشنوارۀ تئاتر فجر باید خودش را با تغییرات بسیار وسیع ساختاری در کل بدنۀ تئاتر ایران متناسب کند. تئاتر ایران در این سالها تغییراتی کرده است که اصلا شباهتی با تئاتر ایران در دهههای پیش ندارد و سازمان کلی کنونی جشنواره، همچنان میراث آن دههها و آن شکل از تئاتر است. تغییر پیدرپی دبیر جشنواره، عناوین، رویکردها، بخشها و آدمهای دبیرخانه حالوهوای جشنواره را تغییر میدهد اما کلیتش را نه و این کلیت متناسب با وضعیت امروز تئاتر ما نیست. و چه خوب خواهد بود مدتی دیگر، سمیناری دوروزه با همین موضوع برگزار شود شاید نتایج مفیدی به دست آید. شکل فعلی جشنواره همچنان اسیر یکسری آسیبهاست که بیشترشان ژنتیکی است. جشنواره همچنان مرکزگراست؛ یعنی در هر حیطهای به سمت مرکز آن حیطه گرایش دارد. مثلا در حیطۀ جغرافیایی به تهران محدود است، در حیطۀ تاریخی، به امروز محدود است، در مشی سیاسی به میانهروی، همچنان مردانه است و در سلیقۀ تئاتری به تئاتر نخبهگرایانه گرایش دارد، در گرایش طبقاتی به طبقه متوسط روی خوش نشان میدهد و در نهایت هم رویکرد هویتگرایانۀ جشنواره به ما گرایش دارد تا دیگری، از همین منظر، حتی عنوان بینالمللی آن هم کمی اغراقآمیز به نظر میرسد. جشنوارۀ بینالمللی عنوان مناسبی است برای جشنوارهای که میزبان هزاران نفر از سراسر جهان میشود که در قالب بیننده، بازیگر، کارگردان، بازاریاب و غیره در آن حضور دارند. اینکه چند گروه و هنرمند از سایر کشورهای دنیا در جشنوارهای شرکت کنند در دنیای امروز آنقدر بدیهی است که لازم نیست عنوان بینالمللی را بارش کنیم. اینها همان ایراداتی است که ناشی از ساختار دیانای این جشنواره است که سخت نیازمند موتاسیون یا جهش ژنتیکی است تا بتواند بقای خود را تضمین کند.
استعارهای که برای جشنوارۀ تئاتر فجر معمول شده و حتی خود دبیران جشنواره از آن بهره میبرند؛ «ویترین» است که سالهای دور، منتقدان به طعنه میگفتند و امروزه از آن اعادۀ حیثیت شده است و رسما کارکرد اصلی جشنواره شده است. این فرگشت، بیانگر نوعی جابهجایی ساختاری در ساماندهی جشنواره است. در ابتدای پیروزی انقلاب، وظیفه جشنواره، تثبیت اهداف ایدئولوژیک نظام در سازوکار تئاتر مملکت بود در همۀ سطوح اما متهم میشد که در اصل ویترین است و امروزه که رسما ادعا میکند ویترین است همچنان بهشکلی بطیء امیدوار به پیداکردن راهی است که ژنهای ایدئولوژیک ساختار دیانای تئاتر ایران را تثبیت کند. پرسش این است ویترین برای چه کسانی؟ آن صد یا دویست نفر خارجی یا آن هزارواندی مشتری داخلی که پای ثابت دیدن تئاتراند در طول سال؟ اشتباه نکنیم، تئاتر ایران در واقع خودش در اصل ویترین است و همۀ طول سال همین کارکرد را دارد صرفا در دوران جشنوارۀ فجر به کشتی نوح تغییر کاربری میدهد و یک جفت شاهکار، یک جفت شهرستانی، یک جفت ارزشی، یک جفت آوانگارد، یک جفت کار پیشکسوتها، یک جفت کار جوانها، یک جفت خیابانی، یک جفت بیابانی و غیره را برمیدارد تا از طوفان برهاند. پیشنهاد میکنم برای بهگلننشستن کشتی، از تخیلمان بهره بگیریم و خیال کنیم طوفان خیلی وقت است تمام شده.
حدود چهار دهه قبل، مردم از شر دیکتاتوری رها شدند و از سال بعد رسم شد در همان روزها آن را جشن بگیرند. تئاتر هم نهادی است که به نوبۀ خود قرار است با جشنگرفتن آن پیروزی را پاس بدارد. تا اینجایاش را که همه قبول داریم. خب پس در واقع ما قرار است جشن بگیریم اما چرا شبیه دعواست؟ بیانصافی، خودخواهی، خودمحوری، منفعتطلبی، فرصتطلبی، کمدانی و نادانی آدمها همه هست اما همه را که نمیتوان به اینها نسبت داد. ساختار جشنواره ایراد دارد. ساختار را اصلاح کنیم اینها از بین نمیرود اما تأثیرشان کمتر میشود. ساختار فعلی بهشدت سلسلهمراتبی است و طبیعی است در هر ساختار سلسلهمراتبی نوعی تنش وجود دارد که از توزیع قدرت ناشی میشود.
با جهدی جدی میتوان به ساختاری افقی اندیشید که در آن قدرت توزیعشدنی نیست و به شکلی ماهوی در خود میدان نیروها وجود دارد و سازوکاری خودگردان دارد و طبیعتا دولت در این حالت نقشی نظارتی خواهد داشت، چنانکه امروز به شکلی تقریبی در طول سال چنین است. در شکل فعلی، دبیری جشنواره همچون سریر پادشاهی است؛ هر سال به کسی تقدیم میشود تا یک سال بر سرزمین تئاتر حکومت کند. تا زمانی که چنین است حاکم خوب، حاکم مرده است. شاید یکی از دیگری عادلتر باشد اما در نهایت پادشاهی مستلزم اعمال قدرتی است که زور دارد و این با جشنی که میگیریم تضاد ماهوی دارد. چه کنیم؟ سمیناری برگزار کنیم و بدون گذاشتن عنوانی قلمبه بهروی آن، صادقانه از تئاتریها بپرسیم چه کنیم؟ خیلی هم لازم نیست از فوکو یا دلوز نقلقول بیاوریم.
تا اینجای نوشتهام در مورد همۀ جشنوارههای این سالها بود؛ در مورد جشنوارۀ امسال نیز نکتههایی به ذهنم رسید گفتم در میان بگذارم. از ابتدای انتخاب آقای دکتر مهندسپور عزم یک عده برای زیر سؤالبردن جشنواره جزم شد. از همان ابتدا با ادعای دشمنی دبیر جشنواره با متن، (ادعایی بیاساس و ابلهانه) جداشدن بخش جایزۀ نمایشنامهنویسی را توطئهای علیه نمایشنامهنویسان قلمداد کردند. درحالیکه این بخش سال پیش هم جدا شده بود و امسال هم کشتی بینمایشنامه راه نیفتاد. هیاهوی این مسأله که خوابید یک برنامۀ تلویزیونی بهطورخاص اهتمامی ملموس ورزید برای زیر سؤالبردن جشنواره که هنوز هم ادامه دارد و بعد ماجرای تکراری پوستر جشنواره و حملۀ منتقدان آن بدون استدلالی دقیق. خلاصه دوباره یک عده آنقدر فضا را مغشوش کردند و اتهامهای واهی و غیرمستدل زدند که تقریبا جشنواره را در مقابل نقد واکسینه کردند، درحالیکه نقدهای جدی بر جشنواره وارد است؛ بهخصوص در بخش به اصطلاح بینالملل. منصفانه قضاوت کنیم ایدههای خوبی وجود دارد که باید بهتر اجرا میشد و در شکل فعلی نسبتی با اصل ایدهها ندارند. چند مثال بزنم. ایدۀ رزیدنسی فوقالعاده است؛ رزیدنسی یکی از بهترین و امروزه معمولترین شکلهای ایجاد امکان مراوده با جمهوری جهانی هنر است؛ شیوهای که تقریبا خیلی سال پس از جا افتادنش به ما رسیده است اما رزیدنسی یکهفتهای یک شوخی است، یک ادا است. رزیدنسی خیلی ساده یعنی نهادی، مؤسسهای، شخصی، از هنرمندی دعوت کند و امکان خلق یک اثر هنری را در مدتی برای او فراهم کند در تئاتر هم معمول است. شما کارگردانی را دعوت کنید و امکان اجرای اثر جدیدش را فراهم کنید با هر کمکی که برایتان ممکن است، عوامل انسانی، امکانات سختافزاری، و غیره اما اینکه یک کارگردان بیاید در یک هفته با یکسری هنرور ایرانی کاری را آماده کند بیشتر به شوخی میماند اگر هم شوخی نباشد مروج بدترین نوع تولید تئاتر است، فستفودیترین شکل تئاتر هم بیشتر از یک هفته تمرین نیاز دارد. سوزان کندی یا پیتر بروک. یا پنلها، پنل این نیست. اینکه دو نفر بیایند بنشینند و با حضور مخاطبانی راجعبه موضوعی حرف بزنند از دیرباز نامش جلسۀ گفتوگو بوده و هست. در یک پنل واقعی، معمولا ١٢ تا ٢٠ نفر آدم متخصص یک حوزه مدتی بین سه تا هجده ماه روی موضوعی کار پژوهشی میکنند و سپس آن را در یک گردهم آمدنی ارائه میکنند. مثلا میتوانید سال آینده به جای اینکه دو نفر را بیاورید که در مهمترین جشنوارۀ تئاتری کشور این گمانه را مطرح کنند که تئاتر مهم نیست، پنلی واقعی با این موضوع شکل دهید.
با اینها به نظرم جشنوارۀ امسال بنای چیزهایی را گذاشته که اگر بهدرستی اجرا شوند روند کلی برگزاری جشنوارۀ فجر بهتر خواهد شد. بههرحال فراموش نکنیم هرسال بعد از جشنواره، عدهای آن را قضاوت خواهند کرد و گاها با مقایسه با جشنوارههای قبلی آن را بهتر یا بدتر ارزیابی میکنند بدون آنکه هنوز معیار مشخصی در فضای بینالاذهانی وجود داشته باشد. کیفیت یک جشنوارۀ تئاتر به نظر من منوط به چند عامل اساسی است، در وهلۀ اول احترام به تماشاچی است و نظم برگزاری جشنواره.
در وهلۀ دوم کیفیت اجراهاست. (در مورد اجراهای ایرانی، خیلی به گروه برگزارکننده ربطی ندارد چون در نهایت برآیندی از تئاتر ایران است با ضریب خطایی کموبیش قابلچشمپوشی. بهطورمثال چه اجراهایی از این جشنواره جا ماندهاند که بگوییم این نیست تئاتر ایران؟ خود من دو مورد بیشتر را نمیتوانم نام ببرم که به نظرم جایشان در جشنواره خالی است همین. و دو مورد خیلی ناچیز است. درباره انتخاب آثار خارجی هم آنقدر فیلتر وجود دارد که تقریبا همیشه باید گفت تئاتری که از خارج میآید چینی است. بعضی سالها استثناهایی اتفاق افتاده است اما در نهایت «هایکپی»های چینی بودهاند.).
امسال هم بهتبع رشد کیفی تئاتر ایران در چند سال اخیر، کیفیت اجراها نسبت به دهههای پیش بهشدت رشد داشته است. در وهلۀ سوم، مسائل پیرامونی است، مسائل آموزشی، پژوهشی، داوریها، تلاش برای توسعۀ کمی و کیفی تئاتر در کشور با استفاده از نیروی ایجادشده در جشنواره، تلاش برای ایجاد ارتباطی ارگانیکتر میان نهاد تئاتر و ساحت اجتماعی و در نهایت زمینهسازی برگزاری بهتر جشنواره در سال آینده است و تلاش برای رشددادن آنچه مسئول آن بودهایم، چه باشیم، چه آن را به گروهی دیگر بسپاریم. همۀ این عوامل را کنار هم که بگذاریم میتوانیم منصفانهتر قضاوت کنیم. به نظرم تا اینجا کلیت جشنواره قابل دفاع است.
روزنامه شرق