فرهنگ امروز/ حسن سلامی:
داریوش شایگان متولد ۱۳۱۳خورشیدی که از پنجم بهمن ۹۶ بهدلیل سکته مغزی در یکی از بیمارستانهای تهران بستری است از جمله اندیشمندان و روشنفکران ایران است که هم در دانشگاههای معتبرغربی تحصیل کرده و هم نزد علمای شیعی در کشورش درس خوانده و در مواردی به موضوعهای مرتبط با اندیشه سیاسی از جمله دموکراسی (مردم سالاری) پرداخته است.
شایگان در نوشتههایش دموکراسی را از منظر فلسفه سیاسی و با پرداختن به ارزش و حیطه «آزادی» تحلیل کرده است. او تمایل خود را به دموکراسی با تکیه بر جنبه کثرت گرای آن نشان داده است. چنان که میگوید: «من از آن جهت به دموکراسی معتقدم که راه و چاره دیگری جز آن سراغ ندارم. به علاوه، از آنجا که آدم تعدد اندیشی (کثرت گرا) هستم، عقاید و گوناگونی در دموکراسی را دوست دارم. حزب واحد برایم مثل روح سیاسی واحد است که هر قدر متعالی و والا باشد، مرا به ترس و لرزه میاندازد.»(۱)
شایگان با وجود انتخاب دموکراسی بهعنوان یکی از بهترین روشها و رویههای سیاست، کتمان نمیکند که برای او دموکراسی، مطلوب نهایی و آرمانی نیست و آگاهی خود را از نقدهایی که به دموکراسی در غرب وارد شده است، به این صورت بیان میکند: «می دانم که دموکراسی بهترین راه حل نیست، اما زیانش از بقیه کمتر است. نیز میدانم که دموکراسی را به دشواری میتوان به جایی (مثلاً کشوردیگری) منتقل کرد، زیرا نیاز به برخورداری از فرهنگ شهروندی و اجتماعی دارد که بسیاری از کشورها از آن محرومند چرا که آن روند تاریخی مشابه را طی نکردهاند. نیز میدانم که دموکراسی جذابیت خود را از دست داده است، مگر نه آنکه این روزها سخن از افسردگی دموکراتیک در میان است. آری، اکثر این حرفها موجهند. اما دقیقاً به این دلیل که بار آرمان شهرپردازانه دموکراسی، سبک و تقریباً هیچ است و به این دلیل که دموکراسی همچون زمینی بیطرف است که دیگر گرایشها در آن جلوه و نشو و نما میکنند،از اینرو به دموکراسی معتقدم.»(۲)
شایگان دموکراسی را محصول روشنگری و نگاه نقادانه میداند که با «انسان اجتماعی» همخوانی بیشتری دارد. او دموکراسی را به قلمرو یا عرصه «تحلیل فرهنگی» میبرد و میگوید دموکراسی نیازمند تغییر روحیه فرهنگی و رویه ذهنی است:
«یعنی روحیه مدارا، قبول دیگری و نظام چند حزبی و کثرتگرا که در طرز رفتار و سلوک انسانها ریشه دوانده باشد. نیز باید انسان از حالت رعیت وار به در آید و به سوژه - من مبدل شود. از آن «خود جمعی که در توده بیشکل جماعت، حل شده است به شهروندی خودمختار و صاحب حق تبدیل شود.»(۳)
شایگان پس از انقلاب اسلامی راه خود را از سنت گرایانی مانند احمد فردید و سید حسین نصر که غرب و مدرنیته و دستاوردهای آن از جمله دموکراسی را یکسره نفی میکردند جدا ساخت و درباره بسیاری از نظرات خود در کتاب «آسیا در برابر غرب» تجدید نظر کرد. او با تصدیق انعطافپذیری فرهنگها و تمدنها اعلام کرد که هوادار این نظر نیست که غرب و مدرنیته و دستاوردهای آن در حال انحطاط است و باید آن را رها کرد. به جای آن به این باور رسید که «امروز مشکلات غرب دیگر تنها به غرب منحصر نمیشوند بلکه به مشکلات سیاره زمین تبدیل شدهاند، مشکلات ما نیز هستند و این مشکلات تنها با همگرایی کوششها از همه جوانب حل خواهد شد.»(۴)
وی در جای دیگر در باب مشکلات جهان اسلام میگوید: «مشکل جهان اسلام در عکسالعملهای دفاعی آن، در گرفتگیها یا انسداد فکری آن و بیش از همه در این ادعا نهفته است که برای تمام مسائل جهان پاسخهای حاضر و آمادهای دارد. ما باید مقداری فروتنی، مقداری درک نسبی بودن ارزشها را یاد بگیریم.»(۵)
شایگان سالها و درعمر علمی خویش کوشید تجدد و مدرنیته و دستاوردهای آن از جمله دموکراسی را با دین و سنت آشتی دهد و جهانبینی اسطوره پرداز شرقی را با عالَم عقلانی و ژرف اندیش غربی پیوند زند.
پی نوشت:
۱. داریوش شایگان، زیر آسمانهای جهان،
ترجمه نازی عظیما، تهران، نشر فروزان، ۱۳۷۶، ص ۴۶
۲ و ۳و ۴. پیشین، ص ص ۴۷ و ۱۳۰ و ۲۸۹
۵. گفتوگوی رامین جهانبگلو با داریوش شایگان، مجله کلک، شماره ۵۳، سال ۱۳۷۳، ص ۳۰۳ -۲۷۱
منبع: روزنامه ایران