شناسهٔ خبر: 53601 - سرویس دیگر رسانه ها

چهار انگیزه نویسندگان برای نوشتن از زبان جورج اورول

جورج اورول، نویسنده، شاعر و منتقد انگلیسی معروف و نویسنده دو رمان شناخته‌شده و پرفروش مزرعه حیوانات و ۱۹۸۴ معتقد است چهار انگیزه اساسی برای نوشتن هر متنی وجود دارد.

چهار انگیزه نویسندگان برای نوشتن از زبان جورج اورول

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ بعضی از نویسنده‌ها واقعا برای خودشان می‌نویسند، بعضی برای پول و بعضی حتا ممکن است مجانی این کار را انجام دهند. برخی دیگر همیشه تنها به دنبال مخاطب‌اند. هر نویسنده‌ای که مقاله «چرا می‌نویسم» جورج اورول را خوانده باشد، خود را در بخشی از توصیفات او از اوایل زندگی‌اش می‌یابد. او به ما می‌گوید: «من تقریبا تنها بودم. عادت‌های یک کودک تنها را داشتم که برای خودش داستان می‌سازد و با شخصیت‌های خیالی حرف می‌زند و فکر می‌کنم از ابتدا خواست ادبی‌ام با حس منزوی بودن و ناچیز شمرده شدن اشتباه گرفته شده است.»

شاید همه چنین احساسی را تجربه کرده باشند، اما مساله، درجه درک این موضوع است. با توجه به درک عمیق اورول از درون ذهن نویسنده، شاید مایل باشیم به او گوش بسپاریم وقتی که می‌گوید:‌ «چهار انگیزه اساسی برای نوشتن هر متنی وجود دارد.»

اورول اجازه می‌دهد که این انگیزه‌ها باهم ترکیب شوند. «این انگیزه‌ها با درجات مختلف در هر نویسنده‌ای وجود دارد و در هر نویسنده با گذر زمان و بر اساس فضایی که در آن زندگی می‌کند تغییر پیدا می‌کند.»

اما اورول معتقد است کسی که ما او را نویسنده می‌نامیم، تنها برای منفعت یا پول نمی‌نویسد. پاداش‌ها به‌طور ویژه‌ای روانشناختی هستند، همان‌طور که دردها. و لذت‌ها اُخروی و عملا بی‌فایده‌اند.

اورول با یکی از آن پاداش‌های روانشناختی یعنی شهرت شروع می‌کند، بعد به لذت می‌پردازد و بعد احساس وظیفه در قبال آیندگان و سرآخر به عقیده و باور. او می‌گوید:
۱. خودخواهی محض. میل به باهوش به نظر رسیدن، میل به اینکه درباره‌اش صحبت شود و بعد از مرگ به یاد آورده شود، میل به ثابت کردن خود به آدم بزرگ‌هایی که در کودکی سرزنش‌اش می‌کردند و غیره و غیره. تظاهر به اینکه این یک انگیزه آن هم از نوع قوی نیست، مزخرف است. نویسندگان در این ویژگی با دانشمندان، هنرمندان، سیاستمداران، وکلا و تمام اقشار مشترک‌اند. توده بزرگی از انسان‌ها در واقع خودخواه نیستند. پس از حدود سی سالگی آنها تقریبا فردیت را رها می‌کنند و عمدتا به خاطر بقیه زندگی می‌کنند و یا به سختی تحت فشار قرار می‌گیرند. اما تعداد کمی از افراد بااستعداد و لجوج هم وجود دارند که مصمم‌اند تا پایان، زندگی خودشان را داشته باشند و نویسنده‌ها در این دسته قرار می‌گیرند. باید بگویم نویسندگان حرفه‌ای به طور کلی مغرورتر و خودمحورتر از روزنامه‌نگاران هستند و کمتر به دنبال پول.

۲. شور و شوق هنرمندانه. درک زیبایی در دنیای بیرونی یا از سوی دیگر، در کلمات و ترکیب‌های درست. لذت تاثیر یک صدا بر دیگری، در قطعیت یک نثر خوب یا در ریتم یک داستان خوب. تمایل برای به اشتراک گذاشتن تجربیاتی که نویسنده احساس می‌کند ارزشمند است و نباید نادیده گرفته شود. انگیزه هنری در بسیاری از نویسندگان بسیار ضعیف است. اما حتی مقاله‌نویسان یا نویسندگان کتاب‌های درسی کلمات و عبارات محبوب خودشان را دارند که به دلایل غیرسودجویانه به آنها متوسل می‌شوند. به طور کل می‌توان گفت هیچ کتابی کاملا خالی از مفاهیم هنرمندانه نیست.

۳. میل تاریخی. تمایل به دیدن مسائل همان‌طور که هستند، برای پیدا کردن حقایق واقعی و حفظ آنها برای نسل‌های آینده.

۴. هدف سیاسی.  تمایل به تشویق دنیا به یک سمت مشخص برای تغییر طرز تفکر مردم درباره جامعه‌ای که باید برایش مبارزه کنند. حقیقتا هیچ کتابی خالی از گرایشات سیاسی نیست. این عقیده که هنر نباید کاری با سیاست داشته باشد، خودش یک رفتار سیاسی است.
مطمئنا می‌توان موارد دیگری به این لیست افزود اما احتمالا دلایل دیگر هم در یکی از همین چهار دسته قرار می‌گیرند.