فرهنگ امروز/ بهرام توکلی:
اول... ساخت «تنگه ابوقریب» با پیشنهاد سعید ملکان آغاز شد. من چیزی از این روز و این واقعه نمیدانستم؛ او واقعه را برای من تعریف کرد و همهچیز از همان تعریف اولیه اصل واقعه شروع شد، قدمبهقدم با همدیگر مراحل تحقیق و طرح و بعد فیلمنامه را پیش بردیم. او تمام تلاشش را و اغلب تلاشی بیش از توانش را با فداکاری مثالزدنی صرف کرد تا این فیلم ساخته شود. از چیدمان درست عوامل پشت و مقابل دوربین، صبر و مشاوره دادن برای بازنویسیهای چندباره فیلمنامه، حل مشکلات ریزودرشت و تمامنشدنی تولید فیلم، نظارت بر تدوین و صداگذاری تا کنترل کردن چندینباره ریزترین ظرایف جلوههای ویژه بصری فیلم توسط او انجام شد. این فیلم محصول همت، انگیزه، ازخودگذشتگی، توان فنی و هنری و حمایت برادرانه سعید ملکان است، افتخار میکنم که کنارش این مسیر را طی کردم با گروهی که همگی باعلاقه این مسیر سخت را تا پایان همراه بودند...
دوم... ادای احترام به قهرمانهای جنگ، آنهم جنگی که خودخواسته نبود وبه وضوح دفاع از کشور بود؛ در ایران همواره معارضانی تندرو از هر دو طیف وجود داشته، عدهای عرصه جنگ را از آن خود میدانند و اگر حس کنند کسانی خارج از گروه و دسته موردنظرشان حرفی درباره جنگ میزند، سعی میکنند او را با هر تمهیدی شده از سر راه بردارند و یادشان میرود ابتداییترین شرطِ منتسب بودن به آدمهای جنگ داشتن معرفت و محبت است. آن چیزی که قهرمانهای واقعی این عرصه از آن سرشار بودند و دوستانی که فقط ظاهر و نوع لباس پوشیدن قهرمانهای واقعی را تقلید میکنند با این شیوههای پر از کینه و قضاوتِ از بالا و فریادهای خشن نمیتوانند جای قهرمانهای واقعی را بگیرند... قهرمانهای واقعی با خون دادن برای همه کشورشان به این مقامِ بلند رسیدهاند که امروز محبوب هر طیفی هستند و در هر تشییعجنازهشان شهر را پر میکنند از همدلی و افسوس نه با نفرتپراکنی و انگزدنهای مدام و قضاوتهای تمامنشدنی آنهم با چشمهای بسته...
عدهای دیگر اما سرِ دیگر طیف هستند؛ این دوستانِ گروه دوم هر کار فرهنگیای که در عرصه جنگ رخ بدهد را سفارشی فرض میکنند و انگ میزنند و از هیچ کاری برای خفیف کردن عاملان آن کار فروگذار نمیکنند و فراموش میکنند ابتداییترین ملزومات دارا بودنِ شأن روشنفکری در داشتن دیدههای باز است و جوگرفتگی و منفعتطلبی و خود را مرکز جهان دانستن قطعا راه تصاحب مقام روشنفکری واقعی نیست...
همین میشود که این عرصه اغلب خالی میماندو امروز قهرمانهای واقعی این کشور، مظلومتر از همیشه، کمتر از هر زمان دیگری برای مردم ما شناخته میشوند و حس و حالشان، معرفتشان، نگاهشان و عمق بزرگی فداکاریهایشان در نظر جوانِ امروز مغفول میماند و این دقیقا کمبود روزگارِ ما است... خودباوری ملی، یادآوری اینکه ما قهرمانانی داشتیم اینجایی، از میان متن مردم، مظلوم، صادق، پاک، کسانی که کمترینها را برای خود میخواستند و بهترینها را برای کشور و ملتشان... ایماندارم اگر این کشور راهی برای سربلندی داشته باشد جز این نیست که ما منافع ملی را بر منافع شخصیمان ترجیح بدهیم و یکی از راههای قدم گذاشتن در این راهِ سخت، خیره شدن در چهره کسانی است که سالهای نه چندان دور این گام را با اهدای جانشان تا آخرین مرتبهاش به نتیجه رساندهاند...
امروز در میانه این مسابقه بیقاعده سرسامآور، لازم است به خودمان یادآوری کنیم ما همیشه شبیه الان نبودیم... ما روزگاری مردمی بودیم که جان میدادیم برای هم...
سوم... سینمای جنگ ایران به عنوان زیرگونهای ملی از گونه سینمای جنگ، پایهگذارانی دارد که هر نورسیدهای در این عرصه ازجمله من، اگر در لحظهای از فیلمش به آنی موثر دست پیداکرده باشد قطعا پا گذاشتن روی پلههایی است که این بزرگواران اساس آن را بنا گذاشتهاند، برای همین حرف زدن از «تنگه ابوقریب» و نگفتن از رسول ملاقلیپور و سینمای پر از خون و آتش و اصالتش، احمدرضا درویش و مهندسی جزییات و فنسالاری مهیب آثار جنگیاش، ابراهیم حاتمیکیا و سینمای جنگ پر از آرمان و اندیشه و تکنیکش خطاست و در انتها دوست دارم کلامم را تمام کنم با ادای احترام به تمام کسانی که درراه سینمای جنگ قدمی برداشتهاند یا بر خواهند داشت با هر تفکر، سلیقه و اندیشه و مرام و مسلکی...
پانویس: فیلم «تنگه ابوقریب» قطعا برداشت آزاد و دراماتیزه شدهای است ازآنچه در ٢١ تیرماه ١٣٦١ بر گردان عمار گذشت وگرنه مستندنگاری، ثبت دقیق هر آنچه در آن لحظات و روزها گذشت از فیلم مستندی برمیآید یا مقالهای پژوهشگرانه و صرفا بهقصد ثبت واقعیت، فیلم ما انگارهای از آن واقعیت است یا امیدواریم باشد...
روزنامه اعتماد