فرهنگ امروز / عباس منوچهری:
امروزه نمیتوان از علم سیاست سخن گفت، زیرا آنچه امر واقع هست علوم سیاسی است، یعنی علمهای مختلفی که سیاسی هستند. همچنین بدون پرداختن به مفهوم «سیاسی» نمیتوان از پرسشهای معین دیگر در این حوزه سخن گفت، زیرا تعابیر متفاوتی از این مفهوم «سیاسی» شده است. بنابراین این مفهوم نقطه شروع و اولین مفهوم ابهام زا است. تجربه و مطالعات نشان داده که ما «سیاسی» (سیاست) را به معنای مدرن میفهمیم. اما اگر بخواهیم «سیاسی» را دال بر قدرت، مناسبات و بازی یا موضوع آن بدانیم و علم سیاست را دانش قدرت در نظر بگیریم، این معنای جدید و غالب این مفهوم است، خواه در کاربردش در حوزه آکادمیک یا در عرصه عمومی. در حالی که این یکی از ابهامات این مفهوم و مفاهیم دیگری چون دولت و اقتدار و... است. بنابراین میتوان گفت دچار نوعی اغتشاش مفهومی هستیم. بر این اساس پاسخ به پرسش از «چیستی کارکرد علوم سیاسی» متناسب با معنایی که از مفهوم «سیاست» اتخاذ میکنیم، متفاوت است.
اگر بخواهیم روشهایی چون ریشهشناسی مفهومی یا تاریخ مفهومی را برای واکاوی مفهوم «سیاسی» به کار ببریم، درمییابیم که به هر حال این مفهوم تاریخ داشته است و هیچ الزامی نداریم که به معنای رایج آن را بفهمیم و به کار ببریم. در ارتباط با تحولاتی که در علم سیاست رخ داده، الان چیزی به اسم علم اجتماع و علم سیاست فرونتیک مطرح شده است، البته منشا آن در دانمارک و یک عالم اجتماعی در حوزه برنامهریزی شهری یعنی بنت فلیبرگ بوده است. اهمیت این بحث در آن است که دیگر سیاست معنای رایج را ندارد. در این تعبیر فرونتیک از فرونسیس (حکمت عملی) ارسطویی اخذ شده یعنی علم سیاست، علم عمل شهروند است. مفهوم پراکسیس نیز در همین رابطه معنا مییابد. بنابراین سیاست در این مفهوم به هیچ عنوان ضرورتا مربوط به حکمرانی، فرمانروایی، اقتدار را نمیدهد. از نظر ریشهشناسی نیز واژه politics به مفاهیمی شهر (پولیس) و شهروندی (پولیتس) بازمیگردد. البته اگرچه فلیبرگ از این تعبیر استفاده کرده است، اما در سنت اندیشه هانا آرنت نیز سیاست به همین معنا به کار رفته است و بعد از او هابرماس بر آن تاکید کرده است. بنابراین منظور از علم سیاست، علم مدنی است. فارابی نیز علم مدنی و فلسفه مدنی سخن میگوید و این کاربرد از سوی او بیحکمت نبوده است. بنابراین اگر بخواهیم این معنای از سیاست را در کنار معنای رایجی که در ابتدا بیان شد بگذاریم، آنگاه به پرسش «چیستی کارکرد علم سیاست» دو پاسخ میتوان داد.
در مورد خود پرسش نیز فراتر از شغل و حرفه میتوان وجهی دیگر را در نظر گرفت. یعنی مثل خود علم سیاست که در طول تاریخ در میان دانشهای بشری منحصر به فرد است، میتوان کاربرد آن را منحصر به فرد دانست. ارسطو سیاست را علم بنیادین میخواند. ما دانش دیگری با این ویژگی نداریم. وجه منحصر به فرد دیگر دانش سیاست این است که نه خودش یک حرفه است و نه خواندن و تحصیل و یاد گرفتن آن ضرورتا برای حرفه و شغل معینی است. البته این حرفه و شغل هست، اما به آن محدود نمیشود. دانش سیاست یا به تعبیر من دانش مدنی، هم از نظر شخصی مهم و مرتبط است و هم از حیث جمعی. همه افراد جامعه برای زندگی به این دانش مدنی نیازمند هستند. انسانها خواسته یا ناخواسته به عنوان شهروند زندگی میکنند. ما بخواهیم یا نخواهیم، در شهر زندگی میکنیم. حتی اگر کسی از شهر به دلیل محدودیتهایش فاصله بگیرد و مهاجرت کند، باز هم در شهر خواهد بود. کسی که مهاجرت میکند، به دنبال شهروندی در جای دیگری است، نه اینکه بخواهد اصلا شهروند نباشد. بنابراین اگر شهروندی شیوه زیست انسان است و نمیتوان شهروند نبود، برای زیستن خوب به عنوان شهروند، هیچ چیز همچون دانش مدنی یاری نمیرساند. بنابراین در پاسخ به سوال چیستی کارکرد علم سیاست، بد نیست که بپرسیم علم سیاست به چه کار من میآید؟ اینجا من را به عنوان شهروند میگیریم.
البته این بحث از جنس گفتوگویی است و آنچه میگوییم، پاسخ به یک پرسش است. بنابراین اگر نقطه عزیمت ما این باشد که دانش سیاست را محدود به مناسبات قدرت نکنیم، میتوانیم آن را به عنوان دانشی مدنی برای زندگی شهروندی خوب در نظر بگیریم. البته یکی دیگر از ویژگیهای دانش سیاسی این است که مرزبندی دقیقی نمیتوان میان دانش سیاسی به مثابه یک حرفه و دانش سیاسی (مدنی) به عنوان امری شخصی در نظر گرفت. به این معنا که از یکسو من به عنوان شهروند نیازمند دانش مدنی هستم و از سوی دیگر به عنوان کسی که علوم سیاسی خوانده است، به حرفهای نیاز دارم. در زمینه شخصی بحث اصلی دانش مدنی زیست خوب به عنوان شهروند است. اما در زمینه اجتماعی هم باید توجه کرد که موضوع علم سیاست خیر عمومی و استقرار خیر است، یعنی هر آنچه میتوان انجام داد تا زندگی خوب برای عموم ایجاد شود یا تداوم یابد. بنابراین حرفه یا شغلی که از خواندن علم سیاست پدید میآید، متوجه خیر عمومی است. یعنی دانش سیاسی و مدنی در تمام سطوح به کار میآید. در یک جمعبندی کلی میتوان سه پاسخ به سوال از کاربرد علم یا دانش سیاست در نظر گرفت. یعنی سیاست هم برای شخص شهروند، هم برای دانشآموخته دانش سیاسی و هم برای جامعه کاربرد دارد. با پرداختن به این سه مفهوم هر کس میتواند از دانش سیاسی بهره بگیرد. این سه مفهوم عبارتند از اول شهروندی که بارها عمیقتر از یک مفهوم عمومی است، شهروند بودن یعنی با دیگران بودن در شهر؛ دوم مفهوم خوشبختی است که یک تعبیر آن انطباق خیر شخصی با خیر عمومی است و به معنای خوب زندگی کردن است؛ سوم مفهوم توسعه و برنامههای توسعه است. مبحث توسعه سخت نیازمند علم مدنی و علم سیاست و اندیشه سیاسی و دانش سیاسی به معنای عام آن است. به همین خاطر اهل علم سیاست باید پویاتر و فعالتر وارد شوند و مدعی باشند زیرا دانش توسعه و برنامه توسعه سخت نیازمند دانش سیاسی است.
روزنامه شرق