شناسهٔ خبر: 53877 - سرویس دیگر رسانه ها

حوزه جایگاه خود را نمی داند/حوزه و دانشگاه ما خلّاق نیستند

اسدی، استاد دانشگاه گفت: باید از این حالت زیر سوال بردن و رقابت خارج شد. حوزه و دانشگاه ما خلّاق نیستند و منتظر هستند ببینند از بالا چه دستوری می رسد اقدام کنند.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛  برنامه «زاویه» این هفته با موضوع «روحانیت و چالش‌های پیش روی» روی آنتن رفت. میهمانان این برنامه حجت الاسلام حمیدپارسانیا، پژوهشگر و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و محمدرضا اسدی، پژوهشگر فلسفه و استادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی بودند.

صلواتی مجری و کارشناس برنامه سوال اول را با اشاره به منشور روحانیت حضرت امام (ره) مطرح کرد و گفت: عنوان منشور روحانیت است ولی برای همۀ حوزه های مختلف جهت تعیین می کند. برای کشورداری، روابط بین الملل و مسائل روز و آیندۀ جامعۀ ایرانی. حال اینکه مسئولان ما چقدر به این منشور توجه دارند و به این جهت‌دهی‌ها آگاهی دارند و آن را مبنای عمل قرار می دهند یک بحث جداست. ولی مشخصاً حوزه که صدها مراکز پژوهشی غیر از مراکز سنتی خود دارد که بعد از انقلاب طراحی شد، با این حال حس می‌شود که خیلی از نتایج آنها در جامعۀ ایرانی ملموس نیست. مثلاً در بحث اقتصادی بویژه بانک ربوی چه راه حلی در باب بانک اسلامی ارائه کرده اند؟ چقدر در این زمینه یا زمینه های مشابه موفق بوده اند؟

پارسانیا: باید راهی که حوزه بوده و طی کرده را دید. طبق منشور حضرت امام آفت‌هایی برای حوزۀ قبل از انقلاب بیان شده است. حوزه عملاً از حضور در اجتماع و پرسشگری و تلاش برای پاسخ به مسائل دور مانده بود و این سابقۀ زیادی داشت. حوزه به مسائل خصوصی و فردی مردم می پرداخت و فقه ما هم فقهی بود که بیشتر در همین حوزۀ مسائل شخصی توانمند شده بود. در مشروطه حوزه فعال شد و کارهای تئوریک و فعالانه انجام داد ولی به یکباره همۀ اینها فرو ریخت و حوزۀ ما به نجف تبعید شد؛ بدون توجه به مسائل اجتماعی و ارتباط با جامعه و داشتن اجازه برای این ارتباط.حوزه های شیعی چون زیاد درگیر مسائل سیاسی نبودند دو ویژگی داشتند:

۱ـ مجموعه ای از علوم را جمع کردند و کارشان به فقه و اصول محدود نبود و مباحث مختلف کلامی و فلسفی و علومی مثل نجوم و هیئت و ریاضی و غیره را هم به شکلی منسجم در نظام آموزشی گرد آوردند.

۲ـ با دیگر بخش های جهان اسلام تعامل داشت و شاید از صفویه به این طرف محدودتر شد.

بعد از مشروطه همۀ حوزه های معرفتی به تدریج جدا شد و نهاد رسمی دانش بطور مستقل شروع به عمل کرد و حوزه به مسائل فردی محدود و مقید شد.انقلاب از دل همین حوزه و به خاطر ارتباط با فرهنگ عمومی درآمد و قاعدتاً حوزه باید در چند عرصه حضور فعال و آنی می‌داشت و پاسخگو می بود؛ عرصۀ داخلی برای نیازهای اجتماعی نوپدید، و عرصۀ نیازهای جهانی.این نیازهای جدید امکان آفت برای حوزه داشت، چون ممکن بود همان بازتولید در عرصه های قبلی حوزه هم متوقف شود.

اسدی: صحبت از حوزه کار سهل و ممتنعی است. چون روحانیت حضور صمیمی در همۀ عرصه های مختلف زندگی ما دارد و پرداختن به چالش های آن و نقد آن نیز دشوار است. اگر سنگر روحانیت نبود اسلام امروزه در دست ما نبود. اما در عین حال روحانیت هم مثل سایر نهادها آفات خاص خود را دارد. مثلاً روحانیت مرتجع و فریب خورده.لذا باید بین روحانیت اصیل و وابسته تفکیک کرد. طبق قول امام اگر روحانیت دچار آفت و انحراف شود امکان قرون وسطایی شدن حوزه است که البته خدا را شکر به آن فضا نرسیدیم. نکتۀ دیگر رابطۀ بین فقه و حکومت است. حکومت فلسفۀ عملی فقه در تمام زوایای بشر است و نشان دادن جنبۀ عملی اسلام در پاسخگویی به معضلات فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و حتی نظامی است.اما همین فقه را امام گفت اجتهاد مصطلح توان پاسخگویی به مسائل جدید را ندارد که البته حوزه به این مسئله پرداخته و جلسات و همایش‌ها گذاشته اما باید دید چقدر عملیاتی شده است.حوزه هنوز به این آفت ها دچار است و باز طبق فرمایش حضرت امام حوزه باید نبض جامعه و تفکر آینده در دستش باشد و به این چند قدم از جامعه جلوتر بودن حوزه به شدت نیازمندیم.

صلواتی به مهمانان تذکر داد: از بحث های نظری و کلّی و باید و نبایدها دور شویم. مشخصاً سوال این است که در مورد مثلاً بانک ربوی آیا مدلی در حوزه ها عرضه شده یا نه؟ اگر شده چرا مبنای عمل بانکها قرار نمی گیرد؟

اسدی: مشکل اصلی این است که حوزه مثل دانشگاه هنوز جایگاه خود را نمی داند. به لحاظ تاریخی حوزه‌ها قبض و بسط داشته اند. حوزه زمانی بسط داشت و در آن همۀ علوم دینی و غیردینی مثل نجوم و طب و فلسفه و عرفان و اخلاق و غیره تدریس می‌شد، ولی حوزه توجه نمی کند که چرا رفته رفته دچار قبض شدند و خیلی از این علوم حتی فلسفه و عرفان کنار رفت؟! حتی علم تفسیر جایگاه فقه را نداشت.

صلواتی: در فقه هم تا هفتاد و هشتاد درصد ناظر به فقه شخصی و عبادی است اصلاً بحث فقه اجتماعی خیلی کم است.

اسدی: این خودآگاهی تاریخی هنوز در حوزه های ما رخ نداده.

صلواتی: بعد چهل سال؟

اسدی: نه رخ نداده. حتی در دانشگاههای ما اتفاق نیفتاده است. ما مثلاً در مورد دانشگاه می خواهیم صحبت کنیم منتظریم ببینیم غربی‌ها چه می گویند.

پارسانیا: یا چه می پرسند.

اسدی: احسنت. منتظریم آنها سوال کنند ما یاد بگیریم.

صلواتی: خب چرا؟

اسدی: همین اتفاق در حوزه هم هست. حوزه کلیّت خودش را زیر سوال نمی برد و با خودش خیلی با مدارا صحبت می کند. بلکه باید خودش را در کلیّت‌اش مطرح و نسبتش با دنیای جدید را مشخص کند. ولی هنوز آن آگاهی را ندارد. البته کارهایی انجام داده مثلاً مبلغ به داخل و خارج فرستاده که نادیده نمی گیریم، ولی هنوز به خودآگاهی نرسیده است.

پارسانیا: مشکل حوزه و دانشگاه از هم جدا نیست. فقه برای ورود به مسائل حوزۀ عمومی و اجتماعی نیازمند بصیرت خاص نسبت به موضوعات است. موضوعاتی که فقه فتوا می دهد سه قسم است:

  • عرفی
  • مستنبطه
  • تخصصی

در عرفی دربارۀ فرهنگ عمومی و زندگی مردم نظر می دهد.

صلواتی: فقیه واقعاً در عرف هست؟ آیت الله جوادی آملی در جایی می گفت: ما ارتباطی با جامعه نداریم و حتی در همین قم از مشکلات مردم بی خبریم.

پارسانیا: حوزۀ فرهنگ عمومی خودش بخشی از واقعیت است و قبلاً هم بوده و فتوا در این زمینه مسیرش مشخص است و ارتکازات عرف را فقها دقیق کار کرده اند.امور مستنبطه با اجتهاد فقهی استخراج می شود مثل خمس و نماز.اما در موضوعات تخصصی فقیه یا باید خودش متخصص باشد که باید حوزه های تخصصی فقه داشته باشیم و فقیه نمی‌تواند به تنهایی در همۀ حوزه های تخصصی ورود کند؛ یا باید با متخصصان در ارتباط باشد.حوزه به لحاظ تاریخی به جایی رسیده که فقط فقه و اصول و استنباط برایش مانده است.اگر مثلاً فقیه بخواهد در اقتصاد حرف بزند بانک خودش یک مسئلۀ نوپدید است. بانک چیست؟ یکی می ‌گوید شخصیت حقیقی است یکی می گوید حقوقی است. حال معامله با بانک مضاربه است یا چیست؟ اینها یک سطح قضیه است. یک لایۀ دیگر بحث بحث اقتصاد سیاسی است. مثلاً همین بانک موضوع استقلال سیاسی و عدالت در ممکلت است و لازم است فقه سیاسی وارد شود و باید با اقتصاد این مملکت بررسی شود.

صلواتی از پارسانیا پرسید: فرض کنید من دولتمدار هستم و از شمای مجتهد نسخۀ بانکداری اسلامی میخواهم.  این مدل الان هست؟ یا خیلی مسائل دیگر مثلاً فضای مجازی یا پژوهش در سلولهای بنیادی، ازدواج سفید، ارتباط با غیرمحارم و غیره. مشخصاً فقه ما در این موارد چه کاری انجام داده؟

پارسانیا: به کسی که صرفاً قوۀ استنباط دارد می گویید بنشیند خانه و در را هم ببند و در این مسائل اظهارنظر کند؟

صلواتی: پس می گویید خیلی کار دشوار است و فاصله نجومی است؟

پارسانیا: بله موضوع را باید بشناسیم. موضوع را کدام دانش باید بشناسد؟

صلواتی: سی سال از منشور روحانیت و چهل سال از انقلاب شکوهمند اسلامی می گذرد. اینها کافی نبود؟

اسدی: منم موافقم مشکلات حوزه و دانشگاه از هم جدا نیست.یکی از مسائل ما در نسبت علوم انسانی با دانشگاه این بود که آیا دانشگاه به مسائل حکومت می پردازد یا نه؟ همین مشکل در حوزه هم هست.حوزه هم مثل دانشگاه مستقیم مورد پرسش و خطاب قرار نگرفته که  مثلاً تئوری بانکداری اسلامی از وی مطالبه شود و چنی توقعی را حکومت از حوزه ندارد. حکومت همانطور که از دانشگاه نمی خواهد معضلات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را حل کند و خود دانشگاه هم چنین دغدغه ای ندارد، با حوزه هم همین حالت را دارد.

پارسانیا: بله دو طرفه است. اینکه حکومت نمی پرسد، از حوزه و دانشگاه سلب مسئولیت نمی کند.

صلواتی: شما از یک عقبۀ سنگین تاریخی گفتید پس هر چه از شما بپرسیم خواهید گفت حوزه خو کرده به یک سری پرسشها و متون و نمی تواند از آن بیرون بیاید و مقتضیات زمانه را ببیند؟! چه باید کرد؟

پارسانیا: خو کردن یک چیز است و اقتضای نظام دانایی که تأیید این خو کردن است چیز دیگر. اصلاً انقلاب از دل همین حوزه بیرون آمد. متون ما اجازۀ توقف در مسائل را نداده و قاعدتاً حوزه باید اقدام کند.

صلواتی: ولی متوقف شدیم.

پارسانیا: بله این هست و عادات اثر میگذارد. نسلی از حوزه که انقلاب کرد وارد عرصۀ عملیات شد و فضای درس و بحث را بخشی عهده دار شد که کمتر در متن انقلاب بود.تلاش‌هایی برای عمل در حوزه شد ولی باید توجه کرد بدون تعامل حوزه و دانشگاه مسائل قابل حل نیست.آسیب‌های ما در حوزۀ نظری نوعاً مسائل دانشگاهمان است که بومی نیست. استاد ما برای گذران زندگی باید مقالۀ آی اس آی برای آنور آب بنویسد و هرچه شورای عالی انقلاب فرهنگی تذکر می دهد دانشگاهها کار خودشان را می کنند و چنین چیزی شاید در حوزۀ فناوری جواب بدهد، اما در معضلات اجتماعی واقعاً نوآوری را خفه خواهد کرد.

صلواتی: یعنی ما دست به دست هم می دهیم که روحانی و استاد ما به مسائل جامعه ناظر نباشند؟

پارسانیا: این مدل مدیریتی برای علم نتیجه اش همین می شود. کجا میدان فعالیت برای حوزه مثلاً در مسائل اقتصادی است؟  البته حوزه ظرفیت های خوبی دارد و کارهایی کرده و می تواند کارهای خوبی بکند.

صلواتی: ولی به صورت سیستم درنیامده ظاهرا؟

پارسانیا: این مراکز پژوهشی درون حوزه که گفتید مراکز اقماری حوزه است و در ذیل پوشش مدیریت حوزه نیست.

صلواتی: مشکلش چیست؟

پارسانیا: مشکلات خود حوزه هم هست. آنقدر در مناسبات و مسائل تاریخی خودش حجم زیاد است و باید کار کند.

اسدی: مدیریت مشکل دارد یا نه در پاسخگویی است؟

پارسانیا: مدیریت ما در حال حاضر خالی از اشکال نیست و شکل آرمانی برنامه ریزی نیست. مشکل این مراکز این است که در هر عرصۀ علوم انسانی بخواهد کار کند باید هویت خود را از نظام دانشگاهی بگیرد. امکان حضور حوزویان نیست و فرصتی برای نوآوری وجود ندارد.

اسدی: بزرگترین و مهم ترین چالش حوزه به نقل شهید مطهری نسبت اسلام با مدرنیسم است. دنیای جدید مسائل خود را خوب باز کرده و نهادهای مشخصی برای پاسخ مشخص کرده که مسائل فکری آن توسط دانشگاه حل می شود. آنچه از غرب درباب دانشگاه به ما رسیده پوسته است نه مغز.آنطور که دانشگاه در غرب مشکل گشایی می کند در کشور ما اینطور نیست.دانشگاه دارد چیزهایی تولید می کند و حوزه کم کم کنار می رود. اکنون بخشی از جامعه با عقلانیت مدرن پیش می رود و اینطور نیست که مثل سابق به حرف روحانیت گوش کند. الان در کنار هر عالم دینی یک روشنفکر دینی است که او هم حرفی برای گفتن دارد .

اینکه حوزویان از تحول علوم انسانی حرف می زنند و مفروغٌ عنه آنهاست در دانشگاه یک مسئله است و این دو مبانی هم را قبول ندارند و به جای ارتباط و هم‌افزایی با هم نزاع و درگیری دارند. حوزه می گوید دانشگاه علم سکولار تبلیغ می کند و باید بشود علم انسانی اسلامی.دانشگاه هم می گوید: اولاً نمیدانیم این علم انسانی اسلامی چه صیغه‌ای است و ثانیاً همین علم سکولار دارد مشکلات ما را حل می کند و البته چیزی هم ارائه ندادید. ثالثاً شما می گویید علوم انسانی متحول شود، ما هم می گوییم علوم اسلامی باید متحول شود. ضمناً در فلسفه و علم و اخلاق و غیره به روز نیستید.به نظر من باید از این حالت زیر سوال بردن و رقابت خارج شد. حوزه و دانشگاه ما خلّاق نیستند و منتظر هستند ببینند از بالا چه دستوری می رسد اقدام کنند.

صلواتی: به گفتۀ یک دانشجو در خوابگاهشان اکثر دانشجویان آتئیست هستند. الحاد مدرن بیداد می کند.

پارسانیا: خیلی به این آمارها معتقد نیستم و البته آمار کم آن هم معضل است. امام از اسلام ناب و اسلام آمریکایی حرف زد، لذا اصلاً از جانب الحاد آشکار نباید احساس خطر کرد.

حوزه برای اینگونه مسائل باید به حوزۀ تخصصی علوم انسانی نزدیک شود و این حوزه دچار آسیب است و با حوزه رقابت می کند و باید مسائلش را بومی کند. یعنی غرب را خلّاقانه عمیق ببیند ولی  این خلّاقیت کم است. تعامل با حوزه هم کم است. مثلاً در بحث اخلاق چون اخلاق غربی کانتی و نوکانتی است، توقعات علوم انسانی بیشتر شده و توقع دارند دین را هم بازخوانی کانتی بکنند.  لذا این احساس رقابت چالش هویتی بسیار جدی ایجاد کرده است.بحث در این موضوع بین مجری و مهمانان ادامه یافت و اسدی گفت باید شورای عالی انقلاب فرهنگی جایی را برای هم اندیشی حوزه و دانشگاه بطور جدی مشخص کند و ادامه داد:دانشجویان دانشگاهها بیشتر از مدرنیته تغذیه می شوند تا سنّت و اینها می توانند مخاطبان حوزه باشند.

صلواتی تذکر داد که: پارسانیا نگران است اگر گفتگو شکل بگیرد، بجای اسلامی شدن علوم انسانی، دین سکولار شود.

پارسانیا تأکید کرد و گفت: بله خطر، قرائت های مختلف از دین است نه الحاد.

سپس بحث دربارۀ رابطۀ خلاقیّت حوزه و دانشگاه و سیاستگزاری دولتی مطرح شد و پاسانیا تأکید کرد که نه جامعه نه حوزه نه دانشگاه هیچ کدام مطالبه ندارند و مجریان هم خودشان را بدهکار نمی دانند. فعالیت‌های حوزه و دانشگاه حاصل گروه‌های مدنی است که هرکدام به جایی آویزان هستند و چون فرهنگ سیاستگزاری هم وجود ندارد، تا شورای عالی سیاستگزاری می کند بلافاصله تهاجم می شود. ما بهترین سندها را در سیاستگزاری‌ها داشته ایم ولی هرچند در حوزۀ فناوری خوب عمل شده اند، در علوم انسانی خوب اجرا نمی شوند.

اسدی هم ادامه داد: روحانیت و حوزه زبان مشترک با  جامعۀ سنتی ما دارد ولی با جامعۀ مدرن ما ندارد و حوزه باید توان گفتمان سازی داشته باشد. حوزه پیشرو نیست، پیرو است.

و اما حرف آخر دو مهمان:

پارسانیا: نظام دانایی و آگاهی هویتش در حال تغییر است و سیاستگزاری کلان می طلبد که بدان شکل دهد تا گفتگوی خلاق ایجاد شود.

اسدی هم متنی از شهید مطهری را بعنوان حسن ختام خواند:

روحانیت آن گروه مهندسی اجتماعی مورد اعتماد جامعه است که به علل خاصی در ارائۀ طرح های آینده کوتاهی کرده است