شناسهٔ خبر: 53909 - سرویس دیگر رسانه ها

جزء انقلابی زبان/ توانِ زبان در «فعل» نمایشنامه محمد رضایی‌راد

نمایشنامه «فعل» روایتی است از توانِ زبان و قدرتِ ویرانگر و سازنده آن. یا «شرحِ هبوط فعل به‌مثابه کنش، جایی از فعل یا همان فاعلیت ختم به کنش، یا همان کنش در معنای حقیقی آن که دیری‌ست از زندگی ما رخت بر بسته است. فاعلِ نمایش، در پی کنشی است تا شاید مفهومِ عشق را از چارچوب زبان به کنش محض برساند، تا فعل ناب برجا بماند و فعلِ ناب همان سیاست است، تجربه امر سیاسی در معنای کنشی ناب.

فرهنگ امروز/ شیما بهره‌مند:

«دَر و از خلال زبان است که فرد به‌مثابه یک سوژه شکل می‌گیرد.» از نظر آگامبن، «سوژه» چیزی نیست جز «سخن‌گو» و اندیشه مدرن بر شالوده سوژه زبان به‌عنوانِ بنیاد تجربه و شناخت بنا شده است. این متفکر ایتالیایی برای بسط ایده خود درباره زبان، مفهومِ «کودکی»‌ را پیش می‌کشد. در فلسفه آگامبن مفهومِ کودکی با «توانش» یا امکان ناب مترادف است. «درواقع همان‌طور که توانش بر امکان مطلق شکل‌گیری هر چیزی دلالت دارد، وجود یک کودک هم سرشار از توان‌مندی‌ها و امکانات بالقوه‌ای است که ممکن است فعلیت یابند یا هیچ‌گاه محقق نشوند.»‌ از این‌رو، کودکی امکانی فراهم می‌آورد تا توانش ناب مطرح شود. آنچه آگامبن از «کودکی» مُراد می‌کند، گرچه با معنای متعارف آن هم‌بسته است و بر وجود پیشازبانی و ممکنِ انسان نیز دلالت دارد، به هیچ‌وجه مرحله خاص سنی را در نظر ندارد. آگامبن خودْ در ابتدای کتابش، «کودکی و تاریخ»١ می‌نویسد، کودکی نه داده یا مفروضی ساده است که بتوان جایگاه مشخصی در ترتیب و توالی زمانی برای آن قائل شد و نه به مرحله یا وضعیت تنانه‌ای می‌ماند که بتوان آن را هم‌چون یک واقعیت انسانی مستقل از زبان دانست. در حقیقت آگامبن از تجربه کودکی سخن می‌گوید. وضعیتی کودکانه که حاملِ توانش ناب آموختن است،‌ زیرا انسان آن‌هنگام که به دنیا می‌آید حرف نمی‌زند پس انسان‌ها به‌طور ذاتی زبان ندارند، بلکه باید آن را فرابگیرند. مفهومِ کودکی از تجربه بی‌زبانی یا خاموشی حکایت دارد که فراگیری زبان یا به‌تعبیری ورود به جهان سخن را در پی دارد، سوژه سخن‌گو از همین‌جا شکل می‌گیرد. کودکی در متنِ تفکر آگامبن، بر زبان تأثیر می‌گذارد و آن را می‌سازد، چه‌بسا به‌منزله شرطِ آن عمل کند و در کنار تجربه می‌نشیند. اگر تجربه‌ای در کار نبود، اگر کودکی وجود نداشت، حقیقتِ زبان در کاربرد درست آن برمبنای قواعد منطق، خلاصه می‌شد. اما از آنجاکه تجربه یا کودکی در کار است، زبان چونان جایگاهی پدیدار می‌شود که تجربه در آن باید به حقیقت بدل شود. تجربه، در خلالِ ساختن زبان هم‌چون «جایگاه حقیقت» ظاهر می‌شود، و از اینجاست که مفاهیمِ کودکی و حقیقت و زبان در ارتباطی تنگاتنگ با تاریخ قرار می‌گیرند. «کودکی یا تجربه استعلایی تفاوت زبان و گفتار است که نخست فضای تاریخ را می‌گشاید. این‌چنین، بابل – یعنی خروج از بهشتِ زبان ناب و ورود به کودکی- منشاء استعلایی تاریخ است.» از این حیث تجربه‌کردن به‌معنای تن‌دادنِ دگرباره به کودکی است هم‌چون خاستگاه تاریخ. رازی که کودکی از آن خبر می‌آورد تنها می‌تواند در تاریخ گشوده شود.
 حقیقتی که زبان آن را می‌سازد یا به‌بیانی در زبان پنهان است، از موضوعاتی است که نمایشنامه اخیرِ محمد رضایی‌راد، به‌نامِ «فعل» آن را پیش می‌کشد. فرهاد، دبیر ادبیات و شخصیت محوری «فعل»‌ در حالِ تجربه‌ای است در نسبت با زبان. او در جست‌وجوی جزئی از زبان است که در نظرش با دیگر اجزای زبان، یکسر فرق دارد. «جمله بدون فعل ناقص و بی‌معناست... فعل حرکت زبان هست و این سلولِ معنادار، این حرکت برمی‌گرده به نهایی‌ترین و گمشده‌ترین هویتِ تاریخی ما؛ به افعال، به افعال گم‌شده» و افعال به‌تعبیرِ این نمایشنامه، تنها جزئی از زبان هستند که هرگز زیر بار واژه‌های قرضی نرفته‌اند و به‌قولِ فرهاد، «تنها بخشی از زبان هستن که در طول تاریخ دربرابر همه‌چیز مقاومت کرده‌ن و علی‌رغمِ همه‌چیز زنده مونده‌ن. به همین دلیل فسیل‌های زنده‌ای هستن که آخرین بقایای زبان، آخرین سلولِ معنادار زبان رو حفظ می‌کنن. انگار که فعل‌ها مثل یه‌جور گروه مقاومت باشن علیه...»‌ همین حرف‌هاست که آدم‌های نمایش را تسخیر می‌کند: از شیوا، معلم ادبیات مدرسه و همکار فرهاد، تا لیلا شاگردِ خوب فرهاد که شیفته موضوع پایان‌نامه فرهاد، یعنی «فعل» می‌شود و زندگی خود را بر سر عشق به فرهاد و دریافتن حقیقتِ افعال می‌گذارد. «لیلا: (خطاب به فرهاد) برای عشق باید از چه فعلی استفاده کرد؟ عشق‌ورزیدن، عاشق‌شدن، عاشقی‌کردن؟ ورزیدن، شدن، کردن ربطی به خود عشق نداره، می‌آد می‌چسبه به عشق، اما فعل خود عشق چیه؟... اون فعلی که فعل نهایی عشق باشه، هیچ‌کدوم این‌ها نیست انگار. عرب‌ها فعل بهتری براش دارن: عَشِقَ، خودِ خود کلمه فقط.» این شطحیات از ذهنِ فرهاد رسوب می‌کند در ذهنِ لیلا و تمام زندگی‌اش را به‌تسخیر درمی‌آورد. فرهاد سالیانی درگیر مفهوم فعل است، بخشی از زبان که در طول تاریخ مقاومت کرده و هنوز مقاومت می‌کند و همین فعل، هم‌چون بختک می‌افتد روی تمام زندگی او و سرنوشت او را یکسر تغییر می‌دهد. دست‌آخر یک سوال می‌ماند برای آدم‌های نمایش: سیمین افراشته/ مدیر مدرسه، پریسا یزدانی/ نماینده کلاس، گل‌خانم/ سرایدار، شیوا پرتوی/ دبیر ادبیات، ترانه علایی/ مربی تئاتر و آقای آرش/ پدرِ لیلا آرش، دانش‌آموزی که افسانه این نمایش یا درام عاشقانه را ساخت و نیز برای مخاطبان، و آن سوال این است که چطور «فعل»، حقیقتِ «فعل» می‌تواند جان آدمی را بگیرد؟ و شاید درست‌ترین تعبیر درباره نمایشنامه حاضر همین تک‌جمله‌ای باشد که در پشت‌جلد کتاب آمده: «نمایشنامه فعل درامی عاشقانه است، اما به‌شکل یک جمله درهم‌ریخته طولانی که فعل‌هایش جابجا شده‌اند.» اواخر نمایشنامه این پرسش از زبانِ یکی از شخصیت‌های نمایش، خانم افراشته طرح می‌شود که «اون‌ها (مأموران آگاهی) و ما و همه می‌خوایم بدونیم چگونه فعل به ابزار مرگ تبدیل می‌شه و چگونه کسی می‌تونه با دستورزبان بمیره.» امکانِ زبان به‌مثابه ابزار مرگ، پرده از قدرتی برمی‌دارد که آگامبن آن را به ساختار زبان نسبت می‌دهد. «خشونتِ بی‌سابقه قدرت انسان در ژرفای همین ساختار زبان ریشه دارد. از این حیث، آن‌چه در تجربه زبانی تجربه می‌شود صرفا امتناع از گفتن نیست: بل امتناع سخن‌گفتن بر بنیاد یک زبان است، و این تجربه‌ای از نفسِ قوه یا نیروی گفتار است، که از طریق کودکی رخ می‌دهد که در شکافِ زبان و سخن منزل دارد» بعد، آگامبن این پرسش را پیش می‌کشد که داشتن قوه به چه معناست و دستورزبانِ فعل توانستن چیست و تنها پاسخِ ممکن داشتن تجربه‌ای از زبان است، که شاید حتی به مرگ ختم شود. فرهاد با نوعی اوراق‌کردنِ دستورزبان در پی تجربه‌ای از زبان است که با تاریخِ خودش پیوند دارد. «فعل... فعل... این نقطه عجیب زبان. فعل، فعل هست: کنش مطلق. انسان نخستین نمی‌گفت می‌رم، می‌رفت. نمی‌گفت بده، می‌گرفت.» فعل‌ها، تنها جزئی از زبان هستند که در طول تاریخِ زبان ما مقاومت کرده‌اند و به بقای خود ادامه داده‌اند. پس فعل، جزء انقلابی زبان است، به‌تعبیرِ فرهاد وقتی چیزی به فعلیت می‌رسد یعنی کنش به خرج داده است و فاعلیت یک امر دستوری نیست، یک امر وجودی است و فاعل سوژه فعل می‌شود. اینجا، سوژگی مبتنی بر تجربه‌ای است که به نیستی می‌انجامد، «به مقاومت علیه...» نمایشنامه «فعل» روایتی است از توانِ زبان و قدرتِ ویرانگر و سازنده آن. یا «شرحِ هبوط فعل به‌مثابه کنش، جایی از فعل یا همان فاعلیت ختم به کنش، یا همان کنش در معنای حقیقی آن که دیری‌ست از زندگی ما رخت بر بسته است. فاعلِ نمایش، در پی کنشی است تا شاید مفهومِ عشق را از چارچوب زبان به کنش محض برساند، تا فعل ناب برجا بماند و فعلِ ناب همان سیاست است، تجربه امر سیاسی در معنای کنشی ناب.
١- «کودکی و تاریخ»، جورجو آگامبن، ترجمه پویا ایمانی، نشر مرکز

روزنامه شرق