فرهنگ امروز/مینو میبدی: زندانیان با دستبندهای قپانی، لباسهای یکدست و مندرس فرم، با رنج فلک بر تن و اندوه دلتنگی و ندامت در دل، خواببندشده و درمانده، آدمهای گمشده تاریخ اجتماعیاند؛ آنها که به جرمهای گوناگون دستگیر میشدند و بخشی بزرگ از زیستشان پشت میلههای زندان و در غیبتی بزرگ و دردناک در تاریخ میگذشت. صدای گفتوگوهای آنان را با خانوادههایشان هنوز در راهروی هراسانگیز ملاقات باغموزه قصر میتوان شنید. صدای همهمهای زندگیبخش اما اندوهگین که رنج نبودِ آنها را در زندگی و تاریخ بهخوبی فرایادمیآورد، این صدا در بسیار زندانهای تاریخی میپیچیده است؛ زندانهایی که امروز دیگر موزه شدهاند همچون ارگ کریمخانی و زندان قصر که رنج زندانیان را با خود به تاریخ فرستادهاند. جدا از اینکه آن آدمها به کدام پایگاه اجتماعی وابستگی داشته یا چرا و چگونه جرم کرده و جرمشان در بافت زندگی اجتماعی مردم همروزگار چه تأثیری داشته است، همزیستی آنها در مکانی مشترک همچون زندان، آنان را به هم پیوند میزده و به گروهی یکپارچه بدل میکرده است و اگر نویسندگان و سیاسیهایی در میانشان نمیزیستند، امروز دانشی گسترده درباره زیستشان در زندانها نمیداشتیم. زندانیان سیاسی و مجرمان جنایی، سارقان و دیگر زندانیان، همه در یک محیط با شرایطی یکسان، بخشی از زندگی اجتماعی آدمهای رنجور این تاریخ را مینمایاندهاند. مطالعه درباره روزمرگیهای این آدمهای گاه نادیده در تاریخ، یکی از گسترههای ناب پژوهشهای تاریخ اجتماعی به شمار میآید. دکتر یعقوب خزائی، تاریخپژوه، رساله دکترای خود را با نام «فرآیند ساختیابی نهاد زندان از مشروطه تا پایان پهلوی اول» دفاع کرده و در سال ١٣٩٦ با همکاری «انتشارات آگه» منتشر کرده است. این کتاب، پژوهشی درباره تاریخ مردم است. هرچند حاکمیتها همواره در گذر تاریخ، زندان میساخته و تجهیز میکردهاند، اما زندان، نهادی به شمار میآید که مردم در آن ناگزیر و گاه ناخواسته میزیستهاند. اینان گاه بیگناهانی بودهاند که یا از بد حادثه در دایرههای جرمها گرفتار میآمدهاند یا فقر فرهنگی و اقتصادی و تنگدستی اقتصادی عامل اصلی بزههایشان بوده است، یا نویسندگان، اندیشهورزان و روشنفکرانی بودهاند که تنها با بدگمانی حاکمان یا تفاوت افقهای اندیشهشان، شاید هم نافرمانیهای مدنی، سیاسی و حزبی، ناخواسته در زندان زیستهاند. زندان و مطالعه تاریخی آن، بدینترتیب یک تکه از تاریخ مردم به شمار میآید و این کتاب نیز در همین منظومه یک مطالعه مردمگرای تاریخی است. ویژگی مردمگرایی و نوگرایی پژوهش را در منبعشناسی کتاب میتوان جست.
نویسنده در فصل یکم، در نقد و بررسی منابع پژوهش، یک دستهبندی جالب از منابع ارایه میکند؛ خاطرههایی که زندانیان سیاسی هنگام حبس یا در زمان آزادی یا در روزگاران پس از زندان نوشتهاند، منابع ادبی، تاریخ شفاهی و گفتوگو، سپس در گسترههای بعدی سندها و مراجع رسمی. این پژوهش دانشگاهی چنانکه از فصل یکم برمیآید، از فراز منابع رسمی و همیشگی تاریخ به زیست مردمی نگریسته است که سالهایی از زندگی را در شرایطی دشوار در محیطی پشتسر گذاشتهاند که تصویری روشن از آن در منابع رسمی به چشم نمیآید.
یعقوب خزائی درباره چگونگی شکلگیری اندیشه انجام این پژوهش در گستره تاریخ اجتماعی- سیاسی، با وجود نبود منابع و دادههای کافی، برگزیدن این سوژه را دستاورد پژوهشهای نظری درباره اندیشههای میشل فوکو، از نظریهپردازان بزرگ مطالعه زیست فرودستان برشمرده و یادآور میشود فوکو به مطالعه تاریخ مردم کمکی گسترده کرده است «زیرا او برخلاف جریان اصلی و رسمی تاریخنگاری در دنیا که به انسان تاریخی هنجارمند اشاره دارند، بر سوژههایی به اصطلاح منحرف انگشت میگذارد که تاریخ، داغ انحراف و کجروی بر آنها نهاده است. مطالعه آثار فوکو و روش تبارشناسی او، رویکردی نو به انحرافهای اجتماعی در تاریخ میگشاید». این دانشآموخته دکترای تاریخ با پذیرش این روششناسی یادآور میشود «همانگونه که میدانیم دیوانگان، زندانیان و قشرهایی اینچنین همواره بهعنوان منحرفان از گستره عمومی جامعه رانده و در نهادهای حبسگونه زندانی میشدند. گفتمان فوکویی اما به دفاع از دیوانگی، زندانی و جذامی برمیخیزد». با چنین رویکردی بهتر میتوان به تاریخ مردم خدمت کرد، زیرا مجرمان نیز حتی همچون بخشی از زیست تاریخی و جمعی مردم درنظر میآیند، نه گروهی راندهشده، چنانکه در تاریخهای رسمی همواره چنین بوده است.
از بزرگ علوی تا محمدطاهر سلطانی
جستوجوی دادههایی که از مردم و روزمرگی و زیست آنها در نهاد زندان سخن بگوید، درحالیکه آن مکان ویژه همواره با نگاهبانیها و نگاهداریهای امنیتی حکومتها همراه بوده است، بیتردید از دشواریهایی بزرگ چنین پژوهشی به شمار میآید. بیشتر منابع این پژوهش، حتی آنها که با نام خاطرههای زندانیان آمده، نوشته آدمهای برجسته روزگار بوده، بدینترتیب دادههای کافی درباره رویکرد و زندگی زندانیان فرودست وجود ندارد؛ کسانی چون دزدان، بزهکاران و آنها که نه برپایه دگراندیشی که به دلیل محرومیت و طبقه اجتماعیشان از تاریخ رسمی برکنار ماندهاند. نویسنده کتاب «فرآیند ساختیابی نهاد زندان از مشروطه تا پایان پهلوی اول» درباره کمبود دادهها و گواههای تاریخی درباره زیست زندانیان فرودست میگوید «در خلال تحقیق به این مسأله رسیده، در نقد منابع بدان اشاره کردهام؛ اینکه بیشتر آگاهیهای زندان، از خاطرهنگاریهای زندانیان کمونیست در دوره پهلوی اول برآمده است، بدینترتیب بیشتر دادههای آنها نیز به گروههای کمونیست و اندیشهها و کنشهای آنها بازمیگردد. کسانی اما در میان زندانیانی کمونیست بودهاند که از قشرهای فرودست اجتماع برخاستهاند». خزائی سپس به کتاب محمدطاهر سلطانی به نام «خاطرات سلطانی از قصر شیرین تا قصر قجر» همچون یک نمونه مهم از خاطرههای زندانیان عادی اشاره داشته، یادآور میشود بیشتر این کتاب به کنشهای زندانیان عادی یعنی «کار» اختصاص دارد و از این دیدگاه منبعی سودمند برای شناخت روزمرگیهای زندانیان در تاریخ معاصر به شمار میرود. این پژوهشگر پارهای سندهای تاریخی آرشیو ملی و کتابخانه مجلس شورای اسلامی را نیز دربردارنده دادههایی درباره جزییات زیست افراد فرودست جامعه در زندان میداند و اتهامها و کنشهای درون زندان مانند کار در کارخانجات، کارهای همگانی در زندان و بازیهای محبوبشان همچون قمار را مهم میپندارد؛ اینکه مثلا جاسوسی در میان زندانیان عادی بسیار رایج بوده، به همین دلیل آنان با وجود شمار فراوانشان در زندان قصر نمیتوانستهاند علیه زندان اعتصاب غذا راهبیندازند. او سپس میافزاید «حتی در این سندها به جزییات زندگی خانواده فرد زندانی اشاره شده است، مثلا اینکه همسر زندانی به دلیل حبس شوهر از خانه اجارهای رانده و با بچه و وسایل زندگی در کوچه و خیابان سرگردان شده است». خزائی درباره تفاوت دادههای کتابهای خاطرهنگاری و متنهایی اینچنین با سندها و مراجع دولتی و رسمی نیز تصریح میدارد «سندهای دولتی و خاطرهنگاریها از دو جنس گوناگون با زاویه دگرگونه دید به شمار میآیند. خاطرههای زندانیان همواره با انتقادهای تند نسبت به زندان، زندانبانها و رفتارهای مجموعه زندان با آنان همراه است. بنابراین اگر بخواهیم مسئولان و کارگزاران زندان را نقد کنیم، به خاطرهنگاریهای زندانیان میتوانیم بازگردیم. خاطرهنگاریهای زندان اما از بسیاری زمینهها درباره مسألههای زندان آگاهی فراوان به ما نمیرسانند؛ مثلا از بخشنامهها و دستورهای رییسان زندان و هزینههای بیمارستان، غذا و دارو روایت نمیکنند. خاطرهنگاریهای زندان از اینرو در زمینههایی مسألههای تاریخی را دراینباره نمینمایانند. سندها و مراجع رسمی دولتی در این زمینه میتوانند یاری برسانند؛ اینکه زمین مورد نظر و هزینههای ساخت زندان شیراز چه اندازه است، تنها در سندهایی اینچنین میآید. نگرش مراجع رسمی به زندان البته روشن است؛ آنها زندان و وضع زندانیان را عالی و متعالی مینمایانند. آنجا که در سندهای دولتی از زندان سخن میآید، به ساخت بیمارستان، سالن غذاخوری، کارگاهها و حمام در زندان اشاره میشود، بدینترتیب تنها جنبههای مثبت زندان برجسته و مشکلهای زندانیان و کاستیها حذف میشود». اینجا لزوم بازگشت به خاطرهنگاریها و دستنوشتههای زندانیان بیشتر حس میشود. اینها منابعی در تاریخ اجتماعیاند که هرگز نمیتوان کنار نهاد؛ چه به قلم بزرگ علوی، چه محمدطاهر سلطانی باشند.
سیاهچال یقهآبیها و بهشت یقهسفیدها
زندان اما آیا نمادی از جامعه و تاریخ زمانه خود است؟ پاسخ این پرسش را شاید در گفتوگو با دکتر یعقوب خزائی نگارنده کتاب «فرآیند ساختیابی نهاد زندان از مشروطه تا پایان پهلوی اول» بتوان بازیافت. این تاریخپژوه درباره تفاوتهای زندان در دو دورهای که با نامهای پیشامدرن و مدرن بخش کرده است، همچنین اینکه آیا این تفاوتها نشانگر و نماینده تفاوتها در زیست اجتماعی مردم در بیرون از زندان نیز بوده است، یادآور میشود «دلیل تقسیمبندی این پژوهش به دو دوره پیشامدرن و مدرن آن است که ما در آن دورهها، دو جامعه، سیاست و فرهنگ داریم که کاملا با یکدیگر دوگانگی دارند. سیاست، فرهنگ، جامعه و اقتصاد دوره پیشامدرن با یکدیگر متناظر است و زندان نیز از این دیدگاه در گستره سیاست پیشامدرن تعریف میشود. فهم زندان در روزگار پیشامدرن، به شناخت ساختار پیشامدرن سیاسی وابستگی دارد». خزائی سپس میافزاید «ساختار پیشامدرن سیاسی ایران را روزگار استبداد فردی میتوان پنداشت. پادشاهان ایران در آن ساختار سیاسی، هر سه قدرت تقنینی، اجرایی و قضائی را در دست داشتند. زندان پیشامدرن، با ساختار پیشامدرن سیاسی متناظر است که ساختاری ضد دموکراتیک دارد و از آنجا که مردم در جایگاه رعیت، از هرگونه حق بیبهرهاند، از اینرو زندانیکردنشان در سیاهچال، بدون اشکال است. ساختار زندان اما با شکلگیری ساختار مدرن سیاسی دگرگون شد. تاریکی سیاهچالها از اینرو با رعیت، همچنین روشنی زندان مدرن با مردم به معنای ملت پیوندی نزدیک دارد. زندان به ظاهر، جامعه کوچک و دورمانده از اجتماعهای بشری است، اما فهم و شناخت درست آن نسبت به همان جامعه پیوندی ناگسستنی دارد. اگر برآنیم جامعهای را درست بشناسیم، زندانهای آن را باید مطالعه کنیم.
گفتوگو درباره پدیده زندان در تاریخ ایران، برپایه پژوهش و کتاب «فرآیند ساختیابی نهاد زندان از مشروطه تا پایان پهلوی اول»، سرانجام با این روایت نگارنده کتاب درباره زیست مردم در جامعه کوچک و غمانگیز زندان پایان مییابد «زمانی که از بیرون به زندان مینگریم نهادی را میپنداریم که شماری هنجارشکن و بزهکار در آنجا نگه داشته شدهاند اما اگر ژرفتر به پدیده زندان بنگریم، سیاست، فرهنگ، اقتصاد و دیگر پدیدههای خُرد اجتماعی و فرهنگی را درون آن میتوانیم دریابیم. زندانیان آدمهایی با نیازهای طبیعی هر انسان دیگرند. مطالعه زندانهای تاریخ معاصر نشان میدهد یکی از تفاوتهای جامعه آزاد با جامعه در زندان، نادیدهانگاشتن یکی از نخستین نیازهای بشری بوده است؛ نیاز جنسی که در کتاب از آن با نام محرومیت جنسی و فروپاشی نظام خانواده یاد کردهام. سیاستهای دولت پهلوی اول در زندان نیز خود را مینمایاند و گستره فرهنگ نیز از این ویژگی برکنار نیست. زندان جامعهای کوچک است که از همه قشرها و گروههای اجتماعی مانند فرودستان، بزهکاران یقهآبی مانند دزدان و قاتلان را به همراه قشرهای مرفه جامعه بهویژه یقهسفیدانی چون مفسدان اقتصادی، اختلاسگران و دولتمردان گرد هم میآورد. ژرفنگری در همین ویژگیها، دوگانگیهای طبقاتی و ستمهای پیدا و پنهان بر قشرهای فرودست اجتماعی را مینمایاند. ذهن جامعه درباره بزه و جرم همواره به افرادی از قشرهای فرودست جامعه میرسد که به علتهایی همچون فقر و بینوایی به بزهکاری روی میآورد، درحالیکه جرم بزهکاران یقهسفید از بزه یقهآبیها بسیار هولناکتر و زیانبارتر است؛ آدمهایی که در پوشش طبقه اجتماعی و جایگاه عرفیشان پنهان شده، از داوریهای منفی جامعه دور ماندهاند. اینگونه است که مردم چنانکه در تاریخ فراموش شدهاند، در زندان هم گاه از یاد میروند.»
* برگرفته از یکی از حبسیات پرآوازه ملکالشعرای بهار درباره وضع زندانها
منبع: شهروند