به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ دانشنامه فلسفه استنفورد دانشنامهای رایگان و برخط است که از سوی دانشگاه استنفورد و از سال ۱۹۹۵ به سرپرستی دکتر ادوارد ن.زالتا آغاز به کار کرده است. انتشارات ققنوس که به ترجمه تدریجی مقالات این دانشنامه به زبان فارسی تحت سرپرستی مسعود علیا میپردازد، نود و دومین مجلد از این مجموعه با نام «ایدئالیسم» نوشته پل گایر با ترجمه داوود میرزایی منتشر شده است.
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کمنظیر بهره هم برده باشند. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولینبار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی دکتر ادوارد. ن. زالتا افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند.
ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا انتشارات ققنوس با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی دکتر مسعود علیا و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه میکند و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
با توجه به ویژگیهای دانشنامه فلسفه استنفورد شاید بیراه نباشد بگوییم برای کسی که میخواهد برای اولینبار با مسئله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود یا شناخت بهتری از آن حاصل کند، یکی از گزینههای مناسب این است که کار را با خواندن مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه آغاز کند.
درباره مدخل «ایدئالیسم»
در این مدخل، از ایدئالیسم فلسفی بهمثابه جنبشی بحث میشود که عمدتاً متعلق به قرنهای نوزدهم و بیستم است. اگرچه زمینههای آن را برخی جنبههای فلسفه قرن هفدهم فراهم میآورند. در مدخل حاضر، ارتباط بین ایدئالیسم معرفتشناختی (که بر طبق آن، محتویات شناخت انسان به نحوی اجتنابناپذیر به دست ساختار اندیشه انسان تعیین میشود) و ایدئالیسم هستیشناختی (مبنی بر اینکه ایدئالیسم معرفتشناختی به این جهت حامل حقیقت است که خودِ واقعیت صورتی از اندیشه است و اندیشه انسان در آن مسامهت دارد) مورد بررسی قرار میگیرد. ابتدا به پیشگامان این جنبش پرداخته شده، سپس بر صورتهای قرن هجدهمی ایدئالیسم نزد بارکلی، هیوم و کانت و جنبشهای قرن نوزدهمی ایدئالیسم آلمانی و متعاقباً بر ایدئالیسم بریتانیایی و آمریکایی متمرکز شده و نهایتاً بحث با بررسی حمله مورد و راسل به ایدئالیسم خاتمه مییابد.
گایر در این کتاب بیان میکند که کاربرد اصطلاحات «ایدئالیسم» و «ایدئالیست» به هیچ وجه منحصر به حیطه فلسفه نیست، بلکه اینها در بسیاری از موقعیتهای روزمره نیز استعمال میشوند. پیرامون آیین خوشبینی که باور دارند سرانجام خیر بر جهان حاکم خواهد شد اغلب «ایدئالیست» خوانده میشوند. ایدئالیست خوانده شدنِ چنین افرادی به این دلیل نیست که سرسپرده آموزهای فلسفی محسوب میشوند، بلکه به دلیل نظرگاه ایشان در باب کل زندگی است؛ در واقع ممکن است حتی نوعی دلسوزی یا شاید غبطه نثار ایشان شود از آن رو که جهانبینی خامدستانهای دارند و دیدگاهشان به لحاظ فلسفی ابداً انتقادی نیست. حتی در ساحت فلسفه هم اصطلاحات «ایدئالیسم» و «ایدئالیست» به طرق مختلفی استفاده میشوند، که غالباً معنای آنها را به زمینه سخن موکول میسازد. ولی، صرفنظر از زمینه، میتوان بین کاربرد توصیفی (یا ردهشناختی) و کاربرد جدلورزانه این اصطلاحات فرق قایل شد، اگرچه گاهی این کاربردهای مختلف با هم ظاهر میشوند.
به اعتقاد وی، کاربرد توصیفی آنها بهتر از همه از طریق توجه به شمار فراوان «ایدئالیسمها»ی متفاوتی نمودار میشود که در دایرةالمعارفها و درسنامههای فلسفی مورد اشاره قرار میگیرند، از ایدئالیسم متافیزیکی گرفته تا ایدئالیسم معرفتشناختی و زیباشناختی و از آنجا تا ایدئالیسم اخلاقی. در درون این ایدئالیسمها هم میتوان تمایزات بیشتری یافت، نظیر تمایز میان ایدئالیسم سوبژکتیو، عینی و مطلق، و حتی توصیفات مبهمتری همانند ایدئالیسم نظرورزانه و ایدئالیسم استعلایی. همچنین، شایان ذکر است که اصطلاح «ایدئالیسم»، لااقل در ساحت فلسفه، اغلب طوری استفاده میشود که معنای خود را از چیزی حاصل میآورد که متضاد آن دانسته میشود: همانگونه که کاربرد معنادار واژه «بیرون» وابسته به تقابل با چیزی است که درون لحاظ میشود، تعیین معنای اصطلاح «ایدئالیسم» نیز اغلب بهواسطه چیزی است که متضاد آن دانسته میشود.
بنابراین، ایدئالیست کسی است که رئالیست [یا واقعگرا] نیست، مادهگرا نیست، جزماندیش [یا دگماتیست] نیست، تجربهباور نیست، و قسعلیهذا. با توجه به این واقعیت که بسیاری همچنین میخواهند بین رئالیسم، مادهگرایی، جزماندیشی و تجربهباوری تمایز قایل شوند، آشکار است که اندیشیدن بهمعنای «ایدئالیسم» آنچنان که برحسب متضاد آن تعیین میشود، به پیچیدگی بیشتری میانجامد و این برداشت را ایجاد میکند که در شالوده چنین توصیفاتی نوعی نیت جدولورزانه جا خوش کرده است.
در ادامه، تمرکز نویسنده در این مدخل، عمدتاً بر نظریههای فلسفی ایدئالیسم است، نه معنای رایج و عام این اصطلاح. ولی شایان ذکر است که ایدئالیسم در طول تاریخ پرپیچ و خم خود ـ مخصوصا در جنبش فلسفی و اجتماعی حاکم بر دانشگاههای آمریکایی و بریتانیایی در نیمه دوم قرن نوزدهم و سراسر جنگ جهانی اول ـ در هر یک از دو صورت فلسفیاش بهواقع با معنای عام و رایج این اصطلاح مبنی بر تفکر اجتماعی خوشبینانه و مترقی در پیوند بود. تمایز طرحشده در اینجا بین ایدئالیسم هستیشناختی و معرفتشناختی، علیرغم آنکه نزد بسیاری از فلاسفه قرنهای هفدهم و هجدهم که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت برقرار نشده بود، تمایزی بدیع نیست. این تمایز تنها در قرن نوزدهم بهروشنی صورتبندی شد.
نود و دومین مجلد از این مجموعه با نام «ایدئالیسم» نوشته پل گایر با ترجمه داوود میرزایی با شمارگان هزار و 100 نسخه در 202 صفحه به بهای 13 هزار تومان از سوی نشر ققنوس منتشر شده است.