به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ رمان «استانبول استانبول» نوشته بورهان سونمز در ۱۰روز روایت میشود. این رمان ۴راوی دارد که برای یکدیگر قصه تعریف میکنند و تنها همراز چهار راوی رمان خواننده کتاب است. تنها لوکیشن داستان سلول زندانی است زیر زمین، سیاهچالهای که گذشته و آینده در آن بیمعنا است.
این چهار راوی عبارتند از دکتر، دمیرتای، کامو و کوهیلان که از خوانندهای که اسرارشان را میخواند بیخبر هستند و با واگویههای درونی، به اتفاقاتی که زمینه مبارزهشان را فراهم آورده است میپردازند. کاراکترها در تلاقی یک بیزمانی ابدی رویا میبافند تا از این درد و رنج عبور کنند.
بورهان سونمز (۱۹۶۵) در هایمانای آنکارا به دنیا آمد و بزرگ شد. بعدها به استانبول نقل مکان کرد و مدتی به شغل وکالت مشغول بود. در سال ۱۹۹۶ در حمله پلیس به شدت مجروح شد و مدتی طولانی در انگلستان تحت درمان قرار گرفت. سونمز اولین رمان خود (شمال) را در سال ۲۰۰۹ در ترکیه منتشر کرد. دومین رمان (بیگناهان) در سال ۲۰۱۱ و سومین رمان (استانبول استانبول) در سال ۲۰۱۵ منتشر شدهاند.
از ویژگیهای این نویسنده ترک میتوان به آشنایی او با ادبیات ایران اشاره کرده کرد. او در مقدمه این کتاب که برای خوانندگان فارسیزبان نوشته میآورد:
ادبیات ایران، در فرهنگ ما در ترکیه از جایگاه ویژهای برخوردار است؛ از عطار و حافظ گرفته تا صادق هدایت و فروغ، از متنهای کلاسیک تا متنهای مدرن، تقریبا در حافظه همه نسلهای مختلفِ ما، نقش بسته است. به همین دلیل اگر ادبیات تاثیرگذار را به سه دسته تقسیمبندی کنیم، ادبیات ایران قطعا یکی از آنهاست، ادبیات روس و فرانسه نیز در این تقسیمبندی جای دارند. ادبیات یونان و انگلستان پس از این سه مقوله قرار میگیرند.
تعلقات فرهنگی، در کنار ویژگیهای جغرافیایی، گرههای احساسی درهم تنیدهای را به هم میبافد. من مدت زمانی به دلیل پارهای از مسائل سیاسی کشورم مجبور به سکونت در شهر کمبریج انگلستان شدم، روزی در خیابان اصلی دانشگاه، تابلویی که به سختی خوانده میشد و به دیوار طبقه دوم خانهای نصب شده بود، توجه من را به خود جلب کرد. نزدیک شدم و نوشته روی تابلو را خواندم؛ نوشته شده بود «ادوارد فیتز جرالد، شاعر انگلیسیِ قرن نوزده میلادی، مدتی در این خانه ساکن بوده است.» فیتز جرالد، اولین اروپایی بود که اشعار خیام را ترجمه و به دنیای غرب معرفی کرد. خوب به خاطر دارم که آن لحظه بیتوجه به هیاهوی اطرافم و عبور و مرور دوچرخهسوارها و توریستها، همانجا میخکوب شدم. طوری محو تماشای خانهای بودکه برایم یادآور عمرخیام بود، گویی یکی از بستگان و آشنایانم را در شهر و وطنم باز یافتهام که مدتی از آنها دور افتاده بودم.
این نویسنده در ادامه یادداشت خود مینویسد: حس «مَنیت» ثابت نیست و عنصری است متغیر؛ نسبت به زمان و مکان تغییر میکند. «منیت» من که در روستایی در منطقه آناتولی بزرگ شده بودم، در کنار خانواده و قبیله معنا پیدا میکرد. ساختار این «منیت» که تحت تاثیر خانواده و قبیله بود با دورشدن از موقعیت مکانی و با گذشت زمان، در من رشد و نمو پیدا کرد. در آن سالهایی که نمیتوانستم نزد خانوادهام برگردم، عمر خیام که در خیابانی مقابلم قرار گرفته بود، همچون عضوی از خانوادهام شد؛ در صورتیکه نه فارسی میدانستم و نه ایران را دیده بود.
تحت تاثیر همان روزهایی که ساکنِ انگلستان بودم، رمانِ دومم ـ «بیگناهان» ـ را نوشتم که یکی از شخصیتهای اصلی رمان را یک زنِ ایرانی شکل میداد؛ آن زمان هرگز فکر نمیکردم یکی از اصلیترین پرسشهای مطرح شده در همه گفتگوهای پیرامونِ این رمان، همین شخصیت باشد. گرچه همیشه پاسخ این پرسشها را از زوایای مختلفی دادهام، اما میپذیرم که هنوز خودم هم پاسخ اصلی را نمیدانم.
آن روزها که مشغول نوشتن رمانهایم بودم و آرزوی ترجمه کتابهایم و داشت مخاطب به سایر زبانها را در سرمیپروراندم، بیشک یکی از آن زبانها، زبانِ فارسی بود. گرچه همه نویسندهها، چنین احساسی را ندارند ولی مطمئن هستم که تعداد دوستان نویسندهام که این آرزو را در سر دارند هم کم نیست. ماه گذشته با یکی از دوستان نویسندهام که ساکن روستایی در جنوب ترکیه است و با استانبول آمده بود، دیدار داشتم؛ او میگفت، آرزو دارد کتابش فقط به دو زبان ترجمه شود: زبان فارسی و یونانی. ما به واسطه جغرافیای کشورمان، بین دو دیدگاه شرق و غرب قرار گرفتهایم.
به کوشش مژگان دولتآبادی، مترجم کتابهایم شاهد برخورد محترمانه ناشری شدم که برخلاف قوانین ایران که تابع قانون کپیرایت نیست، به حقوق مولف احترام گذاشت و این شادی من را دوچندان کرد. فارسی، یکی از بیست و هشت زبانی نیست که کتابهایم به آن ترجمه شده، زبان فارسی در راس آن قرار دارد. بار دیگر فهمیدم که فرهیختگی، همچون ستارهای درخشان از دل این تمدن میتابد.
در بخش پایان این یادداشت هم مینویسد: اینجا نیازی نمیبینم تا از استانبول بگویم. ایرانیها این شهر را به خوبی میشناسند. و استانبول، همانطور که شاعر بزرگ، ناظم حکمت گفته: «تو ای شهر من/ زیباترین و دردناکترین» ... اکنون در ایران است.
کتاب «استانبول استانبول»، اثر بورهان سونمز تکنون به ۱۷ زبان دنیا ترجمه شده است که در ایران هم با ترجمه مژگان دولتآبادی در ۲۳۴ صفحه و با تیراژ ۱۰۰۰ نسخه به بهای ۱۶هزار تومان از سوی نشر شورآفرین راهی بازار نشر شده است.