به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ در این نشست حسن خجسته، رییس پژوهشکده ارتباطات پژوهشکده فرهنگ و ارتباطات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، سخنان خود را با معرفی کتاب فلسفه مجازی آغاز کرد و گفت: مبنای این کتاب بر این است که آیا فلسفه فیلم وجود دارد یا خیر؟ اگر فلسفه فیلم هست پس چگونه باید ساختار پیدا کند؟ این کتاب به هستی شناسی فیلم و مبانی معرفتی فیلم اشاره دارد. ۴ نوع رابطه بین سینما و فلسفه داریم؛ یکی نحوه زندگی و تفکر یک فیلسوف است. دومی، ساختن فیلم با بهرهمندی از نظریات فلسفی است و سوم، بهرهگیری از فلسفه برای نقد فیلم، چهارم هم فیلم به مثابه فلسفه است. در این کتاب اصلی ترین سوال این است که آیا فلسفه فیلم به مثابه اندیشهورزی مبانی وجودی دارد یا نه؟ مباحث فلسفی در این کتاب کم تر مطرح شده است در حالیکه بسیار مهم هستند.
رییس پژوهشکده ارتباطات پژوهشکده فرهنگ و ارتباطات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: بحث مهمی در سینما وجود دارد به نام شأن مولف. درباره مولف ۲ دیدگاه وجود دارد؛ یکی دیدگاهی که مولف را قبول ندارد به این معنا که میگوید سینما و فیلم تعریف یک نفر نیست یک مجموعهای اثری را خلق میکنند و کارگردان یک نقش در این میان دارد ولی کسانی که به نظریه مولف معتقدند اساساً با اقتباس مخالفند و میگویند کارگران مولف باید خودش بنویسد و خودش فیلم را بسازد. اکنون شاید ضعف سینمای ما هم در قصه باشد. بحثی که در سینما داریم این است که چرا مخاطب سینما درگیر عواطف مختلفی میشود و این بحث در فضای مجازی هم میتواند مطرح شود و یکی از دلایل آن شبیهسازی است که مخاطب قصه فیلم را با زندگی خودش شبیه سازی می کند و درگیر فیلم میشود. دیدگاه دوم نظریه فکر است که میگوید وقتی ما با فیلم مواجه میشویم، تصور میکنیم در زندگی خودمان این اتفاق افتاده است و شبیه سازی میکنیم و درگیر آن میشویم.
خجسته تصریح کرد: روایت فیلم از دیگر مباحث مهم این کتاب است که ۳ نظر در این خصوص مطرح است؛ یکی اینکه در فیلم راوی وجود دارد، دیگری اینکه خود فیلمساز راوی است و دیگری اینکه تماشاگر راوی را تخیل میکند. اکنون بخشی از فضای مجازی شبکه های مجازی است. اینکه چرا نمی توانیم آن را اداره کنیم برای این است که این فضا را به درستی نمی شناسیم. با نگاهی فلسفی به شبکه های اجتماعی در می یابیم چند ویژگی دارند؛ یکی اینکه بسیار فردگرا و کاربر محور هستند. دوم، مبتنی بر یک نظام تجاری هستند و سوم، محتوای آن یک سطح نازلی از اطلاعات است که همه درگیر آن شده ایم. حال باید این ۳ بنیاد شبکه های اجتماعی را دستکاری کرد تا به شبکه های کاربردی و معنادار دست یابیم. ما چون فهم فلسفی از رسانه های جدید نداریم و دست اندرکاران آن انسانهای فنی هستند، هر چه انجام می دهیم کپی از یک چیز دیگر است.
این استاد ارتباطات در پایان به سنتهای واقعیت فضای مجازی اشاره کرد و آنها را شامل؛ شبیه سازی، تعامل، مصنوعی بودن، حضور از راه دور، غوطهوری با تمام بدن و ارتباطات شبکهای عنوان کرد.
در ادامه این نشست «عبداله بیچرانلو» با معرفی کتاب «منطق تحول رسانهای» گفت: این کتاب توسط «رحیم قاسمیان» در ایران ترجمه شده و شامل ۱۷ فصل است که در ۲ بخش تدوین شده است. بخش اول تحول رسانه را توضیح میدهد و دربخش دوم به رسانه های مختلف می پردازد و این مفهوم را تطبیق می دهد. این کتاب در کل نگاه مثبتی به فضای مجازی دارد. ارزیابیهایی از نگاه متفکرانی همچون مک لوهان دارد و نگاه ریمون ویلیامز را بسیار می پسندد.
استادیار دانشگاه تهران افزود: کتاب منطق تحول رسانهای، بحث بی واسطگی و با واسطگی را در مورد رسانه های گوناگون از جنبه های مختلف مطرح کرده است. یکی اینکه وقتی در بازی های رایانه ای درگیر بازی می شویم کمی بی واسطه تر است تا زمانی که در برابر تلویزیون مینشینیم؛ یعنی میزان غوطه وری یا میزان ارتباط غرق شده در فضای بازی بیشتر از تلویزیون است ولی صرفاً در تمام رسانهها منطق تکنولوژیک حاکم نیست. در مجموع یک فهم علمی به ما میدهد از اثر فناوری بر مخاطب و کاربرهای گوناگون رسانه.
وی ادامه داد: این کتاب یک نگاه تاریخی به فضای مجازی دارد و به ما اثبات میکند که اگر در عصر واقعیت مجازی هستیم واقعیت مجازی وامدار سینما، نقاشی، هنرها و رسانههای دیگر است و فضای مجازی فرم تحول یافته آنها هستند که با فرم و شکل جدیدی از ارتباط را با مخاطبان یا کاربران خود پیدا کردهاند. به همین دلیل منطق تحول رسانهای نام گرفتهاند. منطق بسیاری از اینها ثابت و یکسان است که همان بی واسطگی یا با واسطگی است. در مجموع می توان گفت رسانه ها هر چقدر به این سو آمده اند، تلاششان بیشتر شده که بی واسطگی را در میان مخاطبان خود تقویت کنند. ولی این به معنای این نیست که ما در ارتباط با فضای مجازی مطلقا بی واسطه هستیم نه وقتی ما سراغ کیبورد می رویم کیبورد باواسطگی ایجاد می کند ولی در پخش آنلاین بی واسطگی داریم.
عبداله بیچرانلو در پایان گفت: پیشنهاد من این است که دانشجوییان و اساتید ارتباطات و محققان این حوزه این کتاب را از منظر نوع نگاهی که به می دهد مطالعه کنند و اصلاح نگاه سابق است که لزوما رسانه را پیام ندانیم. در فضای ارتباطات ما نگاه صرفا محتوامحور حاکم بوده است ولی بعد تکنولوژیک رسانه مغفول مانده است و جای کار بیشتری دارد که باید به آن توجه شود که این تکنولوژی اقتضائات فناورانه خاص خود را دارد.