فرهنگ امروز/ مجید بجنوردی: در نگاه اول ممکن است پرداختن به یک توپ جنگی کمی عجیب و حتی بیهوده به نظر برسد! اما شیئی که در این کوتاه از آن صحبت میشود نه یک توپ جنگی معمولی، بلکه آلتی است که با فرهنگ عوام در تاریخ ایران گره خورده و یادآور داستانها و اسطورههای شهری است که امروز در پی بازیابی و شناخت هویت قدیم خود است. باری، توپ مروارید آلتی بود جنگی که در عهد قاجار در میدان ارگ تهران (در نزدیکی کاخ گلستان) برپا بود و احتمالاً چون در ابتدا به رشتههای مروارید مزین بود به «توپ مروارید» نامور شد؛ آنچنان شهره شهر بود که ذکر آن در اغلب سفرنامههای فرنگی آمده است و بعدها میرزا صادق خان هدایت، نویسنده برجسته روزگار ما نیز واپسین اثرش را با اقتباس از داستان فولکلوریک منسوب به این توپ، «توپ مرواری» نامید که نوشتن آن را باید نتیجه یأس و نا امیدی دانست که هدایت در اواخر عمرش دچار آن بود و همین عامل به قول ناصر پاکدامن «وسوسه نوشتن» را نزد هدایت بیدار کرد «تا بیانگر یأس و خشمی در سرحد نفرت و طغیان باشد»؛ بنابراین در این مقال با یک تیر دو نشان خواهیم زد! یکی اینکه یادی خواهیم کرد از صادق هدایت که بهمن ماه امسال یکصد و پانزده ساله شد و دو دیگر اینکه ذکری از «چهارشنبه سوری» خواهیم کرد، چنانچه سرگذشت این توپ با «چهارشنبه سوری» بیارتباط نیست، زیرا در منابع مختلف یاد شده که چهارشنبه آخر هر سال افراد حاجتمند و بویژه دختران دم بخت یا زنان بیوه برای برآورده شدن حاجت شان به این توپ متوسل میشدند؛ خود صادق هدایت در کتاب توپ مرواری می گوید: «هر سال چهارشنبه سوری دورش غلغله شام می شد (...) بهطوری که جا نبود سوزن بیندازی، آن وقت آنهایی که بخت شان یاری می کرد، سوار لوله توپ میشدند، از زیرش در می رفتند یا اینکه دخیل به قنداقه و چرخش میبستند یا حداقل یک جای تن شان را به آن میمالیدند، نخورد نداشت که تا سال دیگر به مرادشان میرسیدند.»
از غنیمت شاه عباس تا ساخت فتحعلی شاه!
از تاریخچه ابتدایی توپ مروارید در میان مردم روایتهای مختلفی رایج بود که بعضاً در آثار سفرنامههای خارجی منعکس شده است؛ معروفترین روایت، غنیمت گرفته شدن آن از پرتغالیها در جزیره هرمز و در زمان شاه عباس بود که داستان آن توسط ارنست اورسل و مادام کارلا سرنا نقل شده است؛ روایت دیگر غنیمت گرفته شدن این توپ از لطفعلی خان زند است؛ سروان جورج کپل انگلیسی که در 26 مه 1824 از میدان ارگ دیدن کرده در سفرنامه خود مینویسد: «دروازه رو به میدان وسیعی باز میشود که در آن چندین عراده توپ به اندازههای مختلف قرار دارد، در وسط میدان یک توپ بزرگی هست که از لطفعلی خان آخرین پادشاه سلسله قبلی ایران گرفته شده است.»؛ روایت دیگری نیز این توپ را جزو غنایم نادرشاه از هند میداند؛ هدایت نیز با طنازی، مجموع این روایات عامیانه را در «توپ مرواری» آورده است: «در مهمل التواریخ آوردهاند که توپ مرواری را شاه عباس کبیر از پرتغالیها گرفته. صاحب اجعل التواریخ معتقد است که نادرشاه آن را از هندوستان قاچاق کرده و میرزا یقنعلی چلنگرنژاد ادعا میکند که این توپ را پدربزرگش زمان خاقان مفقور در تهران ریخته است. اما از شما چه پنهان که به هیچکدام از این روایات نمیتوان اعتماد کرد.»
حقیقت این است که توپ مروارید در زمان فتحعلی شاه قاجار توسط استاد اسمعیل اصفهانی به سال 1233 ه.ق در ایران ریخته شده و کتیبه روی آن حاوی ابیاتی از فتحعلی خان صبا (ملک الشعرای دربار فتحعلی شاه قاجار) به خط نستعلیق برجسته روی توپ است و ماه تاریخ ساخت آن در بیت آخر آمده است:
الغرض طبع صبا از پی تاریخش گفت/ «شاه توپ ملک روی زمین آمد این»
بست نشینی کنار توپ
یکی از گزینههای بست نشینی در دوره قاجار که به منظور رسیدگی بهتقاضای مجرم یا احقاق حقوق وی یا در امان ماندن از خشم شاه صورت می گرفت، توپ مروارید بود که میتوانست در کنار اماکن مقدس، خانه مجتهدین، خانه رجال و افراد صاحب نفوذ و... در جهت بست نشستن دارای اهمیت باشد؛ ظاهراً بستنشستن کنار توپ یا در توپخانه گزینه غیرمعقولی نبود! چنانچه در روزنامه ایران (سنه 1304 ه.ق) هم گزارشی درباره بست نشستن تعدادی اشرار عثمانی در توپخانه دولتی که به ایران فرار کرده بودند آمده است. به هر روی توپ مروارید آنچنان دارای حرمت بود که کسی توان شکستن حرمت بستنشستگان آستان او را نداشت! هیچکس جز چارلز جیمز ویلز انگلیسی که مدتها در ایران عهد ناصری با آداب و رسوم ایرانیان زیست این مهم را بیان نکرده است: «این توپ بست است و شخص مقصر یا راهزنی که خود را به این توپ برساند، حتی اگر خائن باشد نمیتوان آن را زجر و تنبیه کرد؛ ولی اگر شخص چند زرع از آن توپ دور شود حتماً مدعی او مشارالیه را دستگیر کرده و خود به شخصه احکام قانونی را در حق او مجرا و سیاست می نماید»؛ به هر روی با توجه بهموقعیت مکانی این توپ و نزدیکیاش به محل اقامت شاه، میتوان حدس زد که دادخواهی بستنشینان به توپ زودتر مورد توجه قرار می گرفتند. ناگفته نماند گاهی نیز از این توپ در جهت تنبیه و سیاست افراد خاطی استفاده می شد؛ چنانچه اللهیار خان آصف الدوله که در زمان جنگ دوم ایران و روس، سمت صدارت داشت، چون در آن جنگ ها و وقایع نهایت بیعرضگی را از خود نشان داد، پس از قرارداد ترکمانچای به تهران آمد و فتحعلی شاه دستور داد تا او را به توپ مروارید بستند و چوب زدند.
واپسین سخن
چنانچه پیشتر گفته شد معروف ترین روایت عامیانه، این توپ را غنیمت گرفته شده از پرتغالیها در عهد شاه عباس ذکر میکرد؛ به هر حال عجیب نیست که توپ مروارید بهعنوان نمادی از از پیروزی ایرانیان بر استعمار و استعمارگر نزد عامه مردم ایران دارای اهمیت و مقام باشد و تاریخچه آن نزد ایرانیان با نوعی خرافه و حتی اغراق توأمان باشد یا به قول ویلیام جکسُن امریکایی مردم معجزاتی را بدان نسبت دهند؛ چنانچه گویی با نشان دادن تاریخ پرافتخار این توپ بهعنوان غنیمت بزرگ ایران از دشمن استعمارگر، تسکین و مرهمی هرچند ذهنی برای جامعه استعمار زده ایران عصر قاجار به ارمغان میآورد. باری ناگفته نماند که این توپ در دوران رضاشاه و احتمالاً بنابر ملاحظاتی از میدان ارگ به «باشگاه افسران» در خیابان قوام السلطنه (سی تیر امروز) منتقل شد و تا امروز نیز در همان محل (محوطه شماره 8 وزارت امور خارجه کنونی) نگهداری میشود؛ به قول هدایت: «از شما چه پنهان، چه فرمان یزدان چه فرمان شاه شد! فوراً یقه توپ مرواری را گرفتند و با اردنگی بردند به میدان مشق و به اصطبل سوار تبعیدش کردند.»
به هر روی با توجه به پیشینه و پیوند فرهنگی توپ مروارید با مردم و تاریخ شهر تهران، امروز روز این توپ تاریخی نیازمند مرمت و مراقبت بیشتر است.
منبع: روزنامه ایران