به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ این سناریوی آشنا را در نظر بگیرید؛ در یک مهمانی هستید، شاید یک مهمانی در همسایگی محل زندگیتان و جایی که ممکن است آدمهای جدید را ملاقات کنید. خودتان را در گوشهای با یک زن مییابید که دو خانه پایینتر از شما زندگی میکند و شبیه کسی است که دوست دارید او را بشناسید. او به اندازه کافی صمیمی به نظر میرسد. چطور ادامه میدهید تا آن زن هم شما را بشناسد؟
اگر خدا بخواهد شروع نمیکنید به تعریف کردن داستان زندگیتان و او را با جزئیات و عقایدتان درباره هر موضوع قابل تصوری گیج نمیکنید و باز هم اگر خدا بخواهد هر چیز جالبی را که تا به حال برایتان اتفاق افتاده تعریف نمیکنید. اطلاعاتی که ارائه میدهید متنی است و احتمالا پاسخی به یک پرسش مستقیم یا واکنشی به اتفاقی که در آن مکان روی داده است. داستان کوتاه شما این مکالمه است و خواننده شما همان کسی است که با او در حال گفتوگو هستید. وقتی دارید داستانتان را مینویسید باید از خودتان بپرسید که چیزی که در حال ارائه درباره کاراکترتان هستید مناسب و بهجاست؟
ساختن یک شخصیت پیچیده نیازی به تخلیه اطلاعات درباره خصوصیات یا پیشزمینه ندارد که میتواند در واقع تاثیر عکس داشته باشد. اطلاعات بیش از حد میتواند مثل یک نمای کلی از یک شخصیت باشد که خواننده را از دنیایی که تلاش میکنید آن را بسازید دور میکند. قالبهای شخصیتی تصنعی، دور از ذهن و بیهوده دست شما به عنوان نویسنده را به وضوح رو خواهد کرد زیرا خواننده بلافاصله به تلاش شما برای ساخت شخصیت پیخواهد برد.
یک روش خوب برای ساختن شخصیتهای پیچیده در محدوده یک داستان کوتاه نیازمند تغییر در نوع نگاه شما درباره نوشتن کاراکتر است. شما باید کشف کنید که شخصیتتان کیست، نه اینکه آن را اختراع کنید. کاراکتر پیش از آن لحظهای که شما او را در داستان گذاشتید وجود داشت و پس از نوشتن آن سه تا هفت هزار کلمه از خلاصه زندگیاش هم وجود خواهد داشت. رسیدن به شخصیت با کشف و نه اختراع اجازه میدهد که به جای فشار آوردن به خودتان برای خلق یک شخصیت جالب، آرامش داشته باشید. همانطور که یک مکالمه نمیتواند جزئیات زندگی شما را پوشش دهد، یک داستان هم مسئول نشان دادن کل زندگی شخصیت داستان نیست. اگر هدفتان این است که شخصیتتان مثل آدمهای دنیای واقعی پیچیده و کامل باشد باید او، دنیا و تعاملاتش با محیط اطراف را همانطور که در دنیای واقعی هست ارائه دهید. با داستان مثل یک مکالمه رفتار کنید، نه یک سخنرانی.
باید بگذارید این روند به طور طبیعی شکل بگیرد. اجازه بدهید که کاراکترتان به محرکهایی که اطرافش گذاشتهاید پاسخ دهد. طرح داستان را ابداع کنید و بعد عکسالعملهای شخصیتتان به اتفاقاتی که اطرافش در جریان است کشف کنید. واکنشهای ناخودآگاه شخصیت شما او را چندوجهی و پیچیده نشان میدهد.