به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نشست نقد و بررسی کتاب «ارزیابی انتقادی نهاد علم در ایران» نوشته عماد افروغ روز گذشته با حضور نویسنده کتاب و مهدی گلشنی و اسماعیل خلیلی در خبرگزاری ایکنا برگزار شد.
در ابتدای این نشست عماد افروغ در مورد نگارش این کتاب گفت: باید بپذیریم که واقعیت های جامعه ما معطوف به ایده هاست و بخشی از واقعیت ها را همین ایده ها تشکیل می دهند.
وی ادامه داد: من در دوران تحصیل مباحث روش شناسی را سطحی یافتم. پس از مدتی دانشگاه های ما سر از هرمنوتیک در آورد که آن هم مرا قانع نکرد. تا اینکه با رئالیسم انتقادی آشنا شدم. یک نحله جدید با مبنای جدیدی که هستی شناسی بر معرفت شناسی تقدم داشت.
وی افزود: رئالیسم انتقادی سه مرحله داشت. مرحله اولیه، مرحله دیالیکتیکی و مرحله فراواقعیت که سعی کردم این سه فاز فکری به ایران منتقل شود. من توانستم رئالیسم انتقادی را حداقل در روش شناسی تبیین کنم.
آسیب نهادی معلول معرفت شناسی است
افروغ گفت: آنچه من می خواهم در این کتاب بگویم مربوط به آسیب های نهادی دانشگاه است. من اگر مرارتی کشیده ام، این لازمه مواضع من بوده است. حرف تازه زدن بدون هزینه نیست. ساختار، حرف نو و انتقادی را نمی پذیرد.
وی اظهار کرد: احساس کردم آسیب نهادی معلول معرفت شناسی و مترتب با آن است.
وی ادامه داد: انتقادی ترین نظریات(منهای رئالیسم انتقادی) خدا در آن جایی ندارد و گم است. این نشان می دهد که همه تحت تاثیر الحاد بوده اند.
در ادامه این نشست مهدی گلشنی به بیان دیدگاه های خود در مورد این کتاب پرداخت. وی گفت: من این کتاب را خواندم و در هیچ موردی با آن اختلاف نظر نداشتم. من نیز از دریچه فیزیک به همین راه رسیده ام.
وی ادامه داد: قسمتی از کتاب که خیلی موثر است و باید بر آن تاکید شود ناهنجاریی هایی است که در آموزش عالی ما و محیط علم ما وجود دارد.
وی افزود: به نظر من برداشت کنونی از اینکه علم چیست؟ یک برداشت انحرافی است. یونانیان قدیم هدفشان از علم فهمیدن طبیعت بود. در جهان اسلام هدف از علم فهمیدن طبیعت به عنوان فهم آثار الهی و همچنین استفاده از امکاناتی بود که خدا برای انسان فراهم کرده است. در قرون وسطی و علوم جدید نیز همین دیدگاه حاکم است.
الان پروژه های علمی صرف قدرت و ثروت می شود
گلشنی اظهار کرد: در قرن نوزدهم بحث قدرت و ثروت هم اضافه می شود و الان پروژه های علمی صرف قدرت و ثروت می شود. در محیط ما کسب علم نه به جهت فهم طبیعت بود و نه به جهت کسب قدرت و ثروت، که اگر چنین بود الان وضع ما اینطور نبود.
وی افزود: ما با یک نوع آشوب فکری مواجه هستیم. متاسفانه برخی جنبه های مثبت غرب را مورد توجه قرار ندادند و هر ادای زشتی را از غربی ها اقتباس کردند.
وی ادامه داد: باید گفت عماد افروغ دستش را روی یک سری نکات کلیدی گذاشته است که من در این جلسه بر روی آنها تاکید می کنم. متاسفانه هیچ دستگاهی به دنبال حل این مسائل نیست.
گلشنی گفت: موضوع اول بیگانگی دست اندرکاران نظام آموزشی با معرفت شناسی است. باید گفت دانشگاه های ما بر اساس الگوی دانشگاه های غرب بنا شده است اما الان دانشگاه های غربی تغییر کرده اند ولی هنوز هم نگاه ابزاری حاکم بر محیط ماست و نجات ما را در مهندسی می دانند.
وی افزود: موضوع بعدی آگاهی از انتقادات خود غربی ها نسبت به غرب است. الان معیارهای ما کمی شده است. تجدیدنظری که غرب کرده این است که معیار مقاله درست نیست و تعداد ارجاعات و اسم مجله و... نمی تواند معیار خوبی باشد بلکه باید محتوا را دید. تعداد مقالات موضوعیت ندارد این ملاک ها اشتباه است.
نمی شود معیارهای مهندسی را برای علوم انسانی پیاده کرد
وی ادامه داد: بحث بعدی این است که فقدان شناخت از مباحث مربوط به چیستی علم و جامعه شناسی علم باعث شده کسانی که ورودی در این موضوع ندارند در آن وارد شده و با سیاست گذاری خود سدی برای راه توسعه شوند. باید گفت نمی شود معیارهای مهندسی را برای علوم انسانی پیاده کرد.
این استاد دانشگاه گفت: مسئله بعدی موضوع پوزیتیویسم است. فیزیکدانان تراز اول می گویند پوزیتیویسم برای علم مضر است و آن را کاملا رد می کنند و می گویند علم را عقب می اندازد ولی الان در دانشگاه های ما هنوز پوزیتیویسم حاکم است.
وی افزود: در کشور ما نگاه ابزاری به فرهنگ وجود دارد و از وجوه معنایی آن غفلت می شود. فرهنگ در محصولاتی که به اسم مهندسی فرهنگی بیرون آمده جایگاهی ندارد.
وی ادامه داد: موضوع بعدی مسئله وقف است. چرا در گذشته مردم مدرسه وقف می کردند ولی امروز این امر رخ نمی دهد؟ در گذشت آن علم ریشه در زیست جهان و زندگی روزمره مردم داشت ولی الان ندارد. دانشگاه هایی مانند کمبریج، هاروارد و... با سیستمی مانند وقف اداره می شوند.
برنامه ریزی علوم انسانی توسط علوم ابزاری انجام می شود
گلشنی گفت: بحث بعدی این است که برنامه ریزی علوم انسانی توسط علوم ابزاری انجام می شود و شاخص ارزیابی توسط علوم ابزاری تعیین می شود. شأن علوم انسانی در محیط ما معلوم نیست و جایگاهی ندارد. فقدان فرهنگ باعث می شود که هویت ما ضعیف شود و برای این بیگانگی باید از دبستان شروع به کار بکنیم.
وی افزود: می گویند فرد برای ارتقا باید در مجلات علمی پژوهشی مقاله داشته باشد، این نمی تواند تنها معیار باشد. مقاله های بسیاری هستند که ارزش علمی ندارند و مقالاتی با ارزش علمی زیاد وجود دارند که در چنین مجلاتی چاپ نشده اند. لذا مقالات باید توسط اساتیدی که ذی نفع نیستند مورد ارزیابی قرار بگیرد.
ما هویت ایرانی و ملی خود را نمی شناسیم
وی در پایان گفت: بحث بعدی این است که ما هویت ایرانی و ملی خود را نمی شناسیم. یکی از کارویژه های دانشگاه این است که باید انتقال دهنده فرهنگ از نسل گذشته به نسل جدید باشد. طرح این مباحث برای جامعه ما خیلی مهم است.
در ادامه این نشست اسماعیل خلیلی به نقد کتاب «ارزیابی انتقادی نهاد علم در ایران» پرداخت. وی در ابتدای سخنانش گفت: سخنان افروغ واجد دعاوی اصیل در مورد امر جدی هستند و حتی بیش از آن، درباره امور حیاتی است.
وی ادامه داد: افروغ در این کتاب از فقدان این متن می گوید ولی نمی گوید که این بی اهمیتی از کجا ناشی شده است. زمینه ها و علل وضعیت مورد اشاره بیان نشده است.
وی اظهار داشت: انتظار بنده این بود که به جامعه شناسی علم پرداخته شود. اینکه نهایتاً مجموعه معارفی که امروز به غلط علم تلقی می کنیم از کجا ناشی شده است.
وی افزود: هر امر اجتماعی صرف نظر از اینکه درست باشد یا غلط، کسی را بر صدر و کسی را بر ذیل می نشاند. این مسئله روشن نشده است که در این وضعیت، ذی نفع کیست؟ حرف آقای افروغ این است که گویی کسانی به دانشگاه پا می گذارند که فاقد آن همت اند و برای جبران کسر همت خویش در این بازی دروغین درگیر می شوند.
خلیلی گفت: کتاب مشحون از نقاطی است که می توانست فراتر از پارادایم انتقادی محل تقریر معرفت شناسی و جامعه شناسی معرفت عماد افروغ باشد. جاهای بسیاری از کتاب را می بینم که در آستانه شأن تاسیسی است و افروغ باید تکلیف هستی شناسی و معرفت شناسی خود را بیان می کرد. آن است که تشنگان بیشتری خواهد داشت. لذا من در این کتاب معرفت شناسی آقای افروغ را ندیدم و در آنجا که باید رئالیسم دکتر افروغ تأسیس می شد، بیان نشده است.
باید بیان می شد که ایران چیست و ایران کجاست
وی ادامه داد: در این کتاب باید بیان می شد که ایران چیست و ایران کجاست. وقتی به کرات از ضمیر «ما» استفاده کرده اید، این «ما» ارجاع به چه کسی می کند؟ به گمان این مسئله از آن نقاط بحرانی است که محل اصلی مناقشه است که چه کسی محق است؟
وی افزود: خود ایران کجاست و خود «من» عماد افروغ چه کسی است؟ بر این باور هستم که شما به عنوان مولف دارید درک خود را از این مسئله حادی که گریبان گیر ماست بیان می کنید.
وی گفت: گمان می کنم یکی از نقاط مفقوده در این اثر تاریخ و تکوین است. نحوه تکوین این مسئله روشن نیست و چه چیزی باعث شد که به اینجا برسیم؟
خلیلی اظهار داشت: درباره زبان آقای افروغ در این کتاب باید بگویم در نقاط بسیاری از نحو زبان فارسی عدول می شود. در این کتاب به امر زبان اشارات درخوری شده است.
وی افزود: الان زبان حاشیه زبان قالب بر زبان فارسی است. افروغ التزام نوعی فرهیختگی در ساحت های علم را آشکار می کند و این فرهیختگی در زبان کنونی فارسی ممکن نیست و مورد ستیز قرار می گیرد و این زبان ضد اندیشه عمل می کند.
زبان حاشیه زبان قالب است
وی در پایان گفت: انقلاب اسلامی باید فرهیختگی خویش را به وجود می آورد. فرهیخته ای باید زبان انقلاب را به وجود بیاورد که ذیل آن فکر کنیم، و این امر امکان پذیر نشده و زبان حاشیه زبان قالب است. لذا خوب بود به زبان اثر جدی تر پرداخته شود.
عماد افروغ در پایان این نشست به برخی از اظهارت مطرح شده پاسخ داد. وی گفت: جای ریشه یابی عقیدتی و اجتماعی به لحاظ تاریخی در این اثر خالی بود که من این موضوع را در آثار دیگر پیگیری کرده ام.
وی ادامه داد: وقتی ما در ساختار رسمی کشور جایی به عنوان شورای عالی انقلاب فرهنگی تعریف می کنیم، این شورا باید متولی معرفت شناسی شود. شورای عالی انقلاب فرهنگی به آنچه که باید بپردازد، نپرداخته است. امروز علم بیگانه با جامعه است.
وی افزود: من بیش از آنکه به دنبال افراد مقصر بگردم به دنبال جریان ها و ساختارهای مقصر گشته ام. باید گفت در ایران هرچه انسان فاعلیتش بیشتر می شود موانع او نیز بیشتر می شود. بخشی از این آسیب می تواند به تلقی ما از تمدن بازگردد.
وی ادامه داد: من مبانی فلسفی انقلاب اسلامی را در کتاب جداگانه ای مورد بررسی قرار داده ام و آنچه در مورد انقلاب اسلامی نوشته ام برگرفته از تفکر امام(ره) است که عقبه آن را در ملاصدرا جستجو کرده ام. اما اینکه بگوییم آنچه در جمهوری اسلامی رخ می دهد مطابق با انقلاب است، اینگونه نیست. اگر هویت دینداری ما ایرانیان نبود هیچگاه انقلاب اسلامی پیروز نمی شد.
افروغ در پایان گفت: ما حتی باید به زبان بومی توجه داشته باشیم. آنهایی که بحث تقدم زبان بر خود و بر هستی را مطح می کنند، بنده با آنها مخالفم.