به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نشست نقد و بررسی کتاب «وضعیت علوم انسانی و اجتماعی در ایران» نوشته نعمتالله فاضلی عصر شنبه (یکم اردیبهشت) با حضور محمدامین قانعی راد، افشین داورپناه و مولف اثر در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
فاضلی در این نشست توضیحاتی را درباره «وضعیت علوم انسانی و اجتماعی در ایران» ارائه کرد و گفت: این کتاب شامل مجموعه مقالات من در حوزه علوم انسانی و اجتماعی از سال ۱۳۸۸ به بعد است و در امتداد برنامه پژوهشی قرار دارد که در حوزه دانشگاه و علوم انسانی از سال ۷۸ و حتی قبلتر شروع کردم.
وی ادامه داد: نخستین کار مفصلم درباره این حوزه به نگارش رساله دکترا باعنوان «ابعاد سیاسی فرهنگ در ایران» برمیگردد که به تازگی در قالب کتاب مستقل منتشر شده است. همچنین در سال ۸۷ چاپ نخست کتاب «فرهنگ و دانشگاه» را در دست داشتم که این کتاب نیز رویکرد مسئلهشناسی علوم انسانی و اجتماعی را دنبال میکند و هدفش فهم موقعیت مسئلهمند نهاد دانشگاه در ایران است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی همچنین با اشاره به کتاب دیگری باعنوان «انسانشناسی در ایران معاصر» عنوان کرد: پس از چاپ این اثر، کتاب «وضعیت علوم انسانی و اجتماعی در ایران» را منتشر کردم که مشتمل بر ۷ فصل است و تلاشی برای پاسخ به این سئوال است که مسئله ما در آموزش عالی دانشگاه چیست؟
به گفته فاضلی، برای نگارش این مقالات و گزارشها تحلیل فرهنگی مسئلههای علوم انسانی و اجتماعی بیان شده و هدف اصلی کتاب استفاده از ابزارهای مفهومی و روشی متفاوت برای رسیدن به اهداف کتاب است. در همین راستا در فصل نخست کتاب مسئله علوم اجتماعی در ایران با تکیه بر تجربه زیسته نویسنده از نحوه ورود به رشته علوم اجتماعی شرح داده شده است.
وی با اشاره به احساس نوعی وضعیت دوگانه در علوم اجتماعی و انسانی در ایران افزود: این احساس دوگانه آنجا نشأت میگیرد از اینکه چگونه افراد علیرغم احساس علاقه به رشتههای علوم انسانی در کشور با موانع و چالشهایی در این حوزه مواجه میشوند. بههرحال تلاشم در این فصل بر این بوده که روایت اتواتنوگرافی(خود مردمنگاری) از علوم اجتماعی با تکیه بر تجربه خود بیان کنم.
فاضلی با اشاره به فصل دوم اثر و طرح چشماندازی از دانشگاه در این بخش بیان کرد: در این فصل مفهوم فرهنگ دانشگاهی شرح داده شده و فهرستی ارائه میشود که درباره وضعیت علوم انسانی در کشور چه باید کرد. در فصلهای سوم تا ششم رشتههای علوم انسانی در ایران، چالشهای علوم انسانی، چالشهای فرهنگی و تحلیلی از وضعیت دولت و حکومت سیاسی ارائه شده و در نهایت تلاش میشود که راهبردهایی برای بهبود وضعیت علوم انسانی بیان شود.
این استاد مطالعات فرهنگی با تاکید بر ارزیابی این اثر با توجه به زمینهای که کتاب در آن شکل گرفته گفت: من این کتاب را در فضای سیاسی و اجتماعی پس از سال ۸۸ نگارش کردم و همان طور که میدانید علوم انسانی در آن زمان به محکمه کشیده شده بود. شرایط اساتیدی مانند ما نیز در دانشگاه علامه طباطبایی به مخاطره افتاده بود و بنابراین کتاب در فضای پرالتهاب آن روزها نوشته شده است. از سوی دیگر در ارزیابی کتاب باید این موضوع را در نظر گرفت که کتاب حاضر در امتداد برنامه پژوهشی من درباره علوم انسانی قرار داشته که از سال ۸۰ تاکنون آنرا دنبال کردم.
داورپناه عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر نیز در بخش دیگری از این نشست با اشاره به آشنایی خود با نوع نگاه و فهم فاضلی و سپهر اندیشهای وی گفت: فاضلی طی سالهای اخیر از اساتید فعال در حوزه علوم انسانی بوده و نگارش کتابها و مقالات بسیار در این حوزه نشاندهنده دغدغه او در حوزه علوم انسانی است.
وی ادامه داد: با این وجود نکاتی را میتوان درباره این کتاب مطرح کرد که میتواند در تجدید چاپ اثر اصلاح شود. بهطور مثال عنوان کتاب بسیار گسترده است و حاکی از اظهار نظر کلی نویسنده درباره علوم اجتماعی و علوم انسانی در ایران است. از سوی دیگر کلیبودن عنوان این تصور را ایجاد میکند که مقولات مرتبط با این حوزه در کتاب بررسی شدند اما با مشاهده بخشهای دیگر کتاب تاکید بر وجه آموزش عالی و اجتماعی مشخص میشود و کمتر به وضعیت علوم اجتماعی و انسانی در خارج از آکادمی پرداخته میشود.
معاون پژوهشی و فرهنگی موسسه خانهکتاب با تاکید بر تلاشهای صورتگرفته در حوزه علوم انسانی و اجتماعی در خارج از آکادمی طی سالهای اخیر افزود: این فعالیتها به گونهای بوده که گاهی افرادی که فارغالتحصیل رشتههای علوم انسانی نبودهاند توانستهاند در این حوزه کتابها و فعالیتهای تاثیرگذارتری داشته باشند این در حالی است که حوزه آموزشی در دانشگاهها نتوانسته منجر به تولید تفکر و اندیشه شده و افراد مولد اندیشه تربیت کند. همچنین پژوهشکدهها و نهادهای پژوهشی خارج از آکادمی نیز به همین صورت گاهی فعالتر از آکادمی بودهاند.
داورپناه در ادامه ذکر تاریخ نگارش مقالات در کتاب را به فاضلی پیشنهاد کرد و گفت: این موضوع میتواند زمینه اجتماعی و فرهنگی مقالات را به مخاطب نشان دهد چراکه اکنون وضعیت علوم انسانی در برخی موارد تفاوت کرده است. از سوی دیگر در برخی مقالات کتاب مباحث تکراری بیان شده و این موضوع مانع از طیشدن خط فکری در کل کتاب شده است.
این پژوهشگر حوزه انسانشناسی در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه تعیین برخی شاخصها و مقولات در کتاب میتوانست به روشنتر شدن وضعیت علوم انسانی و اجتماعی در ایران کمک کند عنوان کرد: بهطور مثال در کتاب میتوانست مقولاتی درباره مقالات علمی و پژوهشی و شرایط ما در این حوزه اشاره شود چرا که این مقالات میتواند یکی از سرمایههایی باشد که نشان دهد ایران در چه جایگاهی قرار گرفته است. همچنین تولید کتاب در حوزه علوم اجتماعی و انسانی که به شدت ضعیف است یکی دیگر از مقولاتی است که میتوانست برای تشریح وضعیت علوم انسانی در کشور راهگشا باشد.
وی اضافه کرد: در جایزه کتابسال تاکنون در حوزه علوم اجتماعی و انسانی هیچ اثری وجود نداشته که شایسته تقدیر یا برگزیده باشد و این نشاندهنده فرایندی است که طی ۱۵ سال اخیر طی شده است. همچنین بررسی وضعیت اجتماع علمی و نگاه انتقادی به رشته علوم اجتماعی از دیگر شاخصهایی است که میتواند در این کتاب مورد بررسی قرار گیرد. در حوزه نقد کتاب نیز مقالاتی نوشته شده و این موضوع هم بهعنوان یک شاخص دیگر در این حوزه قابل ارزیابی است. جالب توجه است که وقتی ما برای فصلنامه نقد کتاب علوم اجتماعی از افراد درخواست مقاله میکنیم اغلب با این پاسخ مواجه میشویم که به دلیل نداشتن امتیاز امکان نگارش مقاله وجود ندارد. بنابراین این شاخصها میتواند فاکتورهایی باشد که وضعیت علوم انسانی در کشور را مورد توجه قرار دهد.
معاون پژوهشی و فرهنگی موسسه خانهکتاب در ادامه با بیان اینکه اگر فصل مرتبط با اتواتنوگرافی(خود مردمنگاری) را از کتاب حذف کنیم هیچ اتفاقی در این اثر نمیافتد، ادامه داد: این موضوع نشاندهنده عدم انسجام در مقالات کتاب است و این سئوال برای مخاطب طرح میشود که آیا میتوان فاضلی انسانشناس و فعال در حوزه مطالعات فرهنگی را در این کتاب دید؟ بنابراین بینش جامعهشناسی و مردمنگارانه در بخشهای متعدد این کتاب به چشم نمیخورد.
وی افزود: همچنین درباره کلیات و تبیین موضوع در علوم انسانی و اجتماعی در هر فصل مسائلی ارائه میشود ولی در نهایت تبیین و تحلیل مشخصی از وضعیت علوم انسانی ارائه نشده است. اگرچه در بخشهایی از کتاب نگاه انسانشناسی و جامعهشناسی مشاهده میشود اما چندان مرتبط با کلیت کتاب نیست و بهطور مثال اگر یک صاحبنظر در علوم سیاسی هم حضور داشت میتوانست چنین سخنانی را درباره وضعیت علوم انسانی در ایران طرح کند.
به گفته داورپناه، همچنین در کتاب برخی موضوعات مفروض گرفته شده و بهطور مثال درباره مستقلبودن دانشگاه در ایران یا بحرانیبودن وضعیت علوم اجتماعی مصادیقی بیان نمیشود.
قانعیراد نیز در این نشست با اشاره به استفاده روش بوردیویی در اثر عنوان کرد: بوردیو در کتاب «علم علم و تاملپذیری» به بینش جامعهشناسی اشاره میکند. در کتاب «وضعیت علوم انسانی و اجتماعی در ایران» دکتر فاضلی هم «انسانشناسی انسانشناسی» به کار گرفته شده اما به بوردیو ارجاع داده نمیشود.
این استاد جامعهشناسی با اشاره به تاثیر تقدیر و تصادف در ورود فاضلی به رشته مردمشناسی و مطالعات فرهنگی بنابر آنچه که در کتابش بیان کرده گفت: نویسنده در بخشهای مختلف کتاب از عدم تعهد اساتید علوم انسانی سخن میگوید و خود را وامدار محیطهای دانشگاهی نمیداند. او در بخشهای دیگری از کتاب به تعاملات نامناسب اساتید در دانشگاه تربیت معلم در تجربه زیسته خود اشاره میکند و اینکه چگونه بر سر کسب پستهای مدیریتی نزاع وجود داشته است. تصادفهایی که نویسنده کتاب درباره تجربه زیسته علمی خود بیان میکند وضعیت منطقیای دارد و اگرچه من بهعنوان یک ساختارگرا و فاضلی بهعنوان یک انسانشناس عاملیتگرا به این موضوع نگاه میکنیم اما من معتقدم که تصادفها و تقدیرها ما را پیش برده است تا نگاه عاملیتی!
قانعی راد در ادامه با اشاره به استفاده مولف از نظریه رویکرد فرهنگی و روش اتواتنوگرافی(خود مردمنگاری) در کتاب بیان کرد: در روش خودمردم نگاری مهمترین عنصر بیان تجربه زیسته فرد در زمینه فرهنگی است که او در آن قرار داشته است و فاضلی در این کتاب خودمردم نگاری کرده است.
رئیس سابق انجمن جامعهشناسی ایران در ادامه به کتاب «بینش جامعهشناختی» نوشته سی رایت میلز اشاره کرد و گفت: در کتاب «بینش جامعهشناختی» ارتباط بین فرد و تاریخ در بستر جامعه بررسی میشود و در کتاب دکتر فاضلی ارتباط فرد و تاریخ در بستر فرهنگ مورد توجه قرار میگیرد و از این منظر این دو کار شبیه به یکدیگر است.
به گفته وی، در کتاب «وضعیت علوم انسانی و اجتماعی در ایران» اگرچه نظریه اصلی مولف نظریه فرهنگی است و فصل نخستین با رویکرد فرهنگی آغاز میشود اما در انتهای کتاب با توجه به طرح چالشها، تحولات و راهبردها ما رویکرد دیگری را از نویسنده شاهد هستیم. در حالی که انتظار من این است که بتوانم مسئله علوم اجتماعی و پروبلماتیک فرهنگی دانشگاه را در این کتاب بهصورت پیوستهای مشاهده کنم.
قانعیراد با تاکید بر استفاده از اصطلاحات مدیریتی در اغلب نامگذاری کتابها عنوان کرد: باید تلاش کنیم از بیان اصطلاحات مدیریتی در ادبیات انسانشناسی و جامعهشناسی فاصله بگیریم چراکه تلاش ما باید این باشد که زبان علمی خودمان را مبتنی بر بینش جامعهشناسی و انسانشناسی قرار دهیم. بنابراین فاضلی در این کتاب بهصورت سیستمی تنها به مسئله فرهنگی نپرداخته و شیوههای دیگری را هم مطرح کرده که باعث میشود کتاب از عدم انسجام رنج برده و ارزش کار انسانشناسی وی را کاهش دهد.
وی با طرح این سئوال که مسئله فرهنگی ما چیست؟ گفت: با توجه به رویکرد فرهنگی که فاضلی در ابتدای کتاب در نظر دارد باید تلاش بر این باشد که مسئله فرهنگی در علوم اجتماعی ایران بررسی شود اما طی عنوان کتاب این موضوع در اثر گمشده است و بیشتر راهبردها و چالشهای مدیریتی دیده میشود. گویی که اگر چالشهای مدیریتی حل نشود وضعیت علوم انسانی به همین منوال خواهد بود. این در حالی است که ما معتقدیم بحران در علوم انسانی بهدلیل همان احساس دوگانه نسبت به این رشته است که حل نشده است.
پاسخ به انتقادها
فاضلی در بخش پایانی این نشست به برخی از انتقادها پاسخ گفت و افزود: نقد بهعنوان کتاب قابل قبول است اما باید تصادف و تقدیر را در شکلگیری کتاب موثر دانست و اینکه هدف من از این نامگذاری مخاطب قراردادن گروه خاصی از سیاستگذاران فرهنگی است که میتوانند به حل چالشهای علوم انسانی در ایران کمک کنند بنابراین من میخواستم مدیران این کتاب را بخوانند. از سوی دیگر نیز کتاب در فضای ملتهبی نگارش شده و تلاش من در راستای آشناییزدایی از این مسائل بوده است.
وی با اشاره به ناسازگاری میان طرح مباحث مرتبط به چالشها و راهبردها در کتاب با بینش جامعهشناسی و انسانشناسی گفت: این موضوع نیز به دلیل بهکارگرفتن دو سبک نگارش من در کتاب است به صورتی که در بخشهایی تلاش کردم در قالب یک مشاور و فرد درگیر در تصمیمگیری با سازمانها پیشنهادهایی را ارائه کنم.
به گفته فاضلی، نپرداختن به وضعیت علوم انسانی در خارج از آکادمی، بررسی کردن شاخصها و مقولات مرتبط با حوزه علوم انسانی مانند تولید کتاب و مقالات نیز از موضوعاتی بوده که به دلیل طرح آن در سایر آثار نویسنده در این کتاب قرار نگرفته است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی همچنین با بیان اینکه بنا به آنچه که دلوز میگوید رخداد وقتی شکل میگیرد که یک حادثه تصادفی پیش بیاید اما وفاداری به متن مهم است عنوان کرد: تلاش من نیز این بوده که اگرچه بهصورت تصادفی وارد این حوزه شدهام اما وفادار به متن باشم.
این استاد انسانشناسی با تاکید دوباره بر اینکه کتاب حاضر را باید در امتداد برنامه پژوهشی وی ارزیابی کرد گفت: تلاش من این بوده که با بینش و تخیل انسانشناسی در این اثر عمل کنم و اگر مباحثی در کتاب جایش خالی است، به دلیل طرح این مباحث در سایر آثار من است.