فرهنگ امروز/ ندا آلطیب:
محمود دولتآبادی سرانجام مجوز گرفت اما نه برای کتابی که همگان نامش را شنیدهاند؛ او مجوز گرفت اما نه برای «زوال کلنل» که خودش میگوید برای نوشتن آن دو سال جان گذاشته است. او مجوز گرفت اما نه برای کتابی که به زبانهای بسیار منتشر شده اما مخاطبان فارسی زبان از خواندنش بینصیب ماندهاند، او مجوز گرفت اما برای انتشار دیگر اثرش؛ «طریق بسمل شدن». نویسنده «کلیدر» در هر گفت و سخنی، از این رمان سخن گفته بود، از انتظار طولانی مدت آن برای دریافت مجوز اما «زوال کلنل» دیگر اثر ناکام دولتآبادی در انتشار، سبب شده بود که نامرادیهایی که بر «طریق بسمل شدن» گذشته بود، کمرنگ شود. با این حال در آخرین روزهای فروردین امسال دولتآبادی خبری خوش داد؛ «طریق بسمل شدن» بعد از ١٠ سال از سد مجوز گذر کرد تا در نمایشگاه کتاب امسال رخنمایی کند.
سال گذشته دولتآبادی با کتاب «این گفت و سخنها» مهمان تازهای به نمایشگاه آورد؛ کتابی که در بردارنده بخشی از گفتوگوهای مطبوعاتی او در سالهای گذشته بود اما «طریق بسمل شدن» حتما حال و هوای خوشتری برای دوستداران این نویسنده موی سپید کرده خواهد داشت چراکه به گفته آقای نویسنده، این کتاب اثری متفاوت در کارنامه هنریاش است و حال و هوای آن با دیگر آثار این نویسنده تفاوت دارد. این رمان که نشر «چشمه» آن را در اختیار دوستداران کتاب قرار خواهد داد، درباره جنگ است؛ اتفاقی که بسیاری از هنرمندان به آن توجه داشتهاند. هرچند در این میان عدهای خود را صاحب حق دانستهاند و گمان بردهاند بیشتر حق دارند از جنگ و آدمهای آن سخن بگویند. گویی جنگ نه اتفاقی ملی که حادثهای فقط برای آنان بوده است و عواقب ناگوار آن تنها گریبان آنان را گرفته است؛ اما کم نیستند نویسندگانی که آنان نیز جنگ را دستمایه قرار دادهاند و با نگاه خودشان به آن پرداختهاند و این گروه چه بسا مورد تایید گروه اول هم نباشد. دولتآبادی هم به سبک و سیاق یار دیرین خود احمد محمود برای نوشتن از جنگ، دست به قلم شده است. او نیمه اول دهه ٨٠ یعنی بیش از یک دهه بعد از پایان جنگ، شروع به نگارش کرده است. نویسندهای که صدای خطه شرق است، در فاصله بین سالهای ٨٣ تا ٨٥ این رمان را به نگارش در آورده و از یک سال بعد آن را برای دریافت مجوز به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سپرده است اما کتاب او با آغوش باز شورای ممیزی روبهرو نشده بلکه انتظاری ١٠ ساله را در پی داشته است.
او البته تمایل چندانی ندارد که درباره این اثر تازه از محاق درآمده توضیحات بیشتری ارایه دهد و در جملاتی کوتاه بیان میکند که خود او هم به نوعی در این رمان حضور دارد و جنگ را از زاویه دید دو نویسنده در این سوی و آن سوی روایت میکند و اینگونه است که کتاب او دو نظرگاه و زاویه دید دارد. درست است که دولتآبادی برای انتشار این اثر ١٠ سال منتظر مانده است اما شرایط جهان حاضر که همچنان سایه جنگ بر سر منطقه سنگینی میکند، سبب شده تا این کتاب که درباره جنگ است، همچنان با طراوت بماند و شاید حتی هشداری برای شرایط امروز دنیا تلقی شود.
کمتر از یک سال پیش بود که به انگیزه انتشار کتاب «این گفت و سخن ها» با آقای نویسنده گفتوگویی داشتیم. او در آن گفتوگو از روزهای آغازین جنگی گفت: «یادم هست زمانی که «روزگار سپری شده» را مینوشتم، بمباران شروع شده بود بچههایم کوچک بودند و ماشین کوچکی داشتم که خیلی هم دوستش داشتم. همسر و فرزندانم را سوار ماشین میکردم و به هر خرابهای که رفته بودیم، وقتی شب آنها میخوابیدند، من نوشتن «روزگار سپری شده» را ادامه میدادم. در همان زمان به امریکا دعوت شدم، رفتم و آنجا یک بورسیه کلان دانشگاه میشیگان پیشنهاد شد و من پاسخ دادم خیلی ممنونم ولی باید به ایران برگردم. در سوئد به من گفتند تهران جنگ است و جنگ، جهنم است. به شوخی گفتم من هم جهنمیام و کارم همان جاست. بنابراین نویسنده شدن، باید نبایدهای بسیار دارد، تازه اگر شما شرایط اولیه را داشته باشید.»
و همین وضعیت دشوار است که سانسور را از دیدگاه نویسنده ما زشت و قبیح میکند: «در این میان، باتوجه به چنین شرایطی است که میگویم سانسور کردن ادبیات یک ملت، بسیار زشت و قبیح است. اول از هرچه همه کسانی را که دست به قلم هستند، دچار توهم میکند و این توهم یعنی مرگ نویسنده. شما به هر کس برسید، میتواند به شما بگوید تعدادی از کتابهای من در سانسور مانده است و ما نمیدانیم چه کتابی است؟ آن کتابها بعد از نوشته شدن، باید منتشر میشدند، نقد میشدند و این نقدها به نویسنده منتقل میشد تا ببیند بعدش چه میکند ولی حجمی از آثار که در سانسور میماند، همه را دچار توهم میکند و جامعه هم از پدیداری آثار مربوط به خودش غافل میماند».
کودکی دشوار و زندگی دهقانی به نویسنده «ما نیز مردمی هستیم» آموخته که در جدال با دشواریها از پای ننشیند. اگر به «کلنل» اجازه چاپ ندادند، مجموعه داستان «بنی آدم» را به انتشار برساند، اگر «طریق بسمل شدن» با در بسته روبهرو شد، «این گفت و سخنها» را گردآوری و منتشر کند یا به بخشی دیگر از علایقهایش بپردازد و داستانی مانند «بردار کردن حسنک وزیر» را از «تاریخ بیهقی» برگزیند و با صدای خودش هم آن را اجرا کند و اینگونه است که او در تمام سالهای دشوار انتظار، برگ دیگری رو کرده و از پای ننشسته است و همین چند کتاب حاضر در همین سالها منتشر شدهاند.
«این گفت و سخنها» بیانگر بخشی از عقاید نویسنده درباره موضوعاتی مانند سیاست، ادبیات، اجتماع و... است و اشارههای کمرنگ و گاهگاهی آن درباره بخشی از زندگی نویسنده، این شوق را ایجاد کرد که کاش محمود دولتآبادی که حوصله نوشتن رمانی در حد و اندازه «کلیدر» را دارد، اینبار حوصله کند و زندگینامه خود را بنویسد. زندگینامهای که حتما دوستداران او را خوشحال خواهد کرد ولی او در همان گفتوگوی سال گذشته با «اعتماد» گفت اشتیاقی برای انجام این کار ندارد: «زندگی من آنقدر پر از پیچوخمهای عجیبوغریب است که واقعا خستهام میکند و کموبیش در «روزگار سپریشده مردم سالخورده» به کنایه پارههایی، سایهوار آمده است. بس است دیگر!»
با این حال او در تازهترین خبری که به ایسنا داده، خبر داده است که کتاب «عبور از خود» را هم در انتظار مجوز دارد؛ کتابی که بهنوعی «خودزینامه» و مقداری از زندگی تجربی اوست که سالهاست به همراه رمان «زوال کلنل» در انتشار دریافت مجوز نشر است.
بهجز این دو کتاب، دیگر کتابهای او در نمایشگاه امسال ارایه خواهند شد؛ «کلیدر» را انتشارات «فرهنگ معاصر» منتشر کرده است و «سلوک»، «روزگار سپریشده مردم سالخورده»، «بنیآدم»، «قطره محالاندیش»، «این گفت و سخنها»، «ما نیز مردمی هستیم» و «سر زلف عروسان سخن» دیگر آثاری هستند که از تاریخ ١٢ تا ٢٢ اردیبهشتماه در نمایشگاه کتاب امسال در مصلای تهران رخنمایی میکنند. هرچند خوانندگان حرفهای کتاب و دوستداران دولتآبادی در حسرت خواندن «زوال کلنل» که بانام «کلنل» به زبانهای دیگر ترجمه و منتشرشده و روایت مقطعی از تاریخ ایران است، به سر میبرند، با این حال دیگر آثار آقای نویسنده در نمایشگاه کتاب امسال در دسترس علاقهمندان است.