فرهنگ امروز/ لیلا ضامنی:
«اسمت را میگذارم باران» کتابی است برای آدمهای تنها، آدمهای در آرزوی تعلق، در آرزوی دل بستن و دل بردن و در آرزوی عشق... همین کافی است که رد داستان را دنبال کنید و بدون پلک زدن تا آخر جواب بسیاری از چراهایی را که هیچوقت نتوانسته بودید، بیابید و با طرحها و راهحلهای نویسنده در پس داستانی واقعگرایانه و امروزی با تکتک شخصیتهای داستان همذاتپنداری کنید. انگار تو نیز بخشی از داستانی بودهای...
این رمان روانشناختی که اواسط بهمن به بازار کتاب ایران آمد و همزمان در سایت آمازون منتشر شد، تنها در دو هفته آغازین انتشارش توانست رتبه سوم کتاب پر فروش خاورمیانه میان صدها کتاب این سایت را کسب کند و این مهم بهانهای شد که روزنامه اعتماد با دکتر امیر علی بنیاسدی، نویسنده کتاب و استاد مدعو دانشگاه استنفورد به گفتوگو بنشیند.
بنیاسدی این کتاب را یک کتاب چندصدایی میداند که هر نفر از زاویه دید خود، درکش از موضوع را بیان میکند، در واقع رمان چندصدایی این امکان را فراهم میکند که خواننده با روایت هر یک از شخصیتهای داستان از آنچه رخ میدهد آشنا شود. بخش زیادی از داستان کتاب برگرفته از تجربههای شخصی و واقعیتهایی است که در زندگی دوستان نزدیک من رخ داده است و به شکلی صریح، واقعی و صمیمانه در کتاب آمده است.
به گفته او، این رمان چهار شخصیت محوری دارد؛ دو زن و دو مرد که داستان را به صورت دورهای و دورهای در شهرهای لندن، تهران و سندیگو به پیش میبرند. در لابه لای این شخصیتهای اصلی چند شخصیت فرعی هم وجود دارند که کاملکننده داستان و بر روند آن تاثیرگذار هستند. او اضافه میکند: «نکته بعدی که باید گفته شود این است که این کتاب بیانگر سی و چند نکته مهم است که از زبان شخصیتها و افراد داستان میشنویم، در این بین خواننده مرتب با چهار، پنج موضوع اصلی درگیر میشود. اینها سوالهایی است که طرح میشود تا خواننده به جواب سوالها فکر کند. در این مسیر جوابهای مختلفی را از شخصیتهای داستان میشنود که همگی جوابهای قابل دفاعی است؛ همه این پاسخها بر اساس تجربههای آدمهاست و من هدفم این بود، صادقانه از این آلترناتیوها دفاع کنم.»
دغدغه این نویسنده در کتابش «تنهایی» به عنوان مسالهمحوری است که برای رهایی از آن راهحلهایی را هم ارایه میکند. پرسش بعدی ما از او این بود که در طرح تنهایی به دنبال چه هستید؟ و بنی اسدی چنین پاسخی داد: «مساله اولی که در کتاب به آن پرداختم، مساله تنهایی شخصیتهای داستان است که همه درابتدا تنها هستند و تلاش میکنند از چاله تنهایی بیرون بیایند که برخی موفق میشوند و برخی ناموفق هستند. در این راه سعی کردم راهحلهایی کلی (معنویت، ورزش، بخشیدن، فراموش کردن...) را که به نظرم کارساز میآمد و به عبور از تنهایی کمک میکرد، از زبان شخصیتهای داستان نشان بدهم. »او از مساله فراموشی و به یادآوردن به عنوان دیگر موضوعات مهمی که در این رمان مطرح شده است، یاد میکند: «یک مساله مهم در کتاب مساله فراموشی و به یادآوردن است؛ این موضوع را در جاهای مختلف از زبان شخصیتها برای رهایی از تنهایی عنوان کردم. برای مثال یک سوال مهم این است که چطور میشود بدیها و خاطرات بد را فراموش کرد؛ باز به عنوان مثال در یک فصل که در مورد خاطرات است وقتی که «سمیرا» جعبه عکسها را درمیآورد، سعیم این است که با استفاده از مثال عکسها در مورد خاطرات صحبت کنم. مساله دیگری که مطرح کردم «بخشیدن» است، شخصیت «آقا رحیم» را به این خاطر آنجا گذاشتم که بتوانم فرمول بخشیدن را توضیح و نشان بدهم که بخشیدن وقتی ممکن است که ما بتوانیم به چیزهای مهمتر از درست و غلط فکر کنیم.»
اما دودلی، دیگر مسالهای است که بنی اسدی در این کتاب به آن پرداخته است: «دودلی و بلاتکلیفی از دیگر موضوعات مورد بحث در کتاب است چون مساله مهمی است و برخی از مشکلات آدمها در این دودلیها خود را نشان میدهد. مساله دیگر پاسخ به این سوال است که خوشبختی درونی یا بیرونی است؟ کنترل ذهنی به داد ما خواهد رسید یا عوامل بیرونی؟ اینها هم مسائلی است که تا آخر گریبان شخصیتهای کتاب را رها نمیکند؛ در این کتاب همچنین به مسائلی چون فاصله و ترس در روابط آدمها، مرگآگاهی، مسوولیتپذیری، رهایی از کینه، مکان و هویت مکان، پارادوکس انتخاب، درونگرایی، مهاجرت، تعادل در جسم و روح، صمیمیت، پست نشدن، خوشبختی و بدبختی و در لحظه زندگی کردن پرداخته شده است.»
روایت داستان «اسمت را میگذارم باران» در بازه زمانی بین سالهای ٨٨ تا ٩٢ میگذرد اما نویسنده آن معتقد است این کتاب بیش از آنکه متاثر از وضعیت اجتماعی باشد، سفری به درون انسانهاست: «این کتاب سفر در درون آدمهاست، کتاب بیش از اینکه به وقایع بیرون بپردازد، درون آدمها را نشان میدهد؛ برای مثال بیان میکند که دو نفری که از رابطهای بیرون میآیند، چه روایتی برای شرح آنچه بر آنها گذشته، دارند.»
این کتاب در دومین هفته انتشارش جزو سه کتاب پرفروش خاورمیانه در سایت آمازون شد و بنی اسدی که در خارج از کشور ساکن است، درباره این موضوع نیز میگوید: «آمازون جداول مختلفی برای کتابهای متفاوت دارد و این قسمتی که «اسمت را میگذارم باران» در آن به این رتبه رسیده قسمت داستانهای بلند و نمایشنامههای خاورمیانه است، این کتاب سومین کتاب پر فروش در میان صدها کتاب در این بخش شده است؛ در صورتی که نسخه کیندل نداشت و بدون این نسخه توانست به این جایگاه برسد.»
به گفته او، مخرج مشترک نظرات مخاطبان ایرانی و غیر ایرانی درباره این کتاب این بود که ریتم آن را خیلی دوست داشتند و آن را گیرا میدانستند، در بین خوانندگانی که با من تماس گرفتند کسانی بودند که سالهای سال کتاب ایرانی نخوانده بودند یا اگر کتابی را خوانده بودند، تمام نکرده بودند و این کتاب را تا آخر خوانده بودند؛ نکته مهمی که مخاطبان به من گفتند این بود که هر کدام خودشان را در شخصیتهای کتاب پیدا میکردند. بسیاری از آدمها یکی از شخصیتها را در داخل خودشان میبینند و با آن همذاتپنداری میکنند، احساس ارتباط واقعی با شخصیتهای داستان میکنند؛ بازخوردها اغلب این گونه بود. حتی کسانی از داخل ایران به من گفتند که چندین نسخه از کتاب را خریدهاند که سوغاتی بدهند. کسانی که مهاجرت کردهاند نیز کتاب را خواندهاند و با آن ارتباط برقرار کردهاند. بازخوردهای آنها هم مثبت بود. چندین درخواست از دوستانی در افغانستان داشتم که کتاب را داشته باشند، مدتی به دنبال کتابفروشیای در افغانستان بودم که کتاب را توزیع کند اما هنوز موفق نشدهام.
او درباره احتمال انتشار ترجمه انگلیسی این رمان توضیح میدهد: «نسل دوم مهاجران ایرانی استقبال کردند که ترجمهای از کتاب به زبان انگلیسی منتشر شود؛ اما تاکنون فرصت نشده است و اینها هم در حد گفتوگو بوده است.»
بنی اسدی در عین حال تاکید دارد که هیچ تفاوتی بین نسخه داخل ایران و خارج از ایران وجود ندارد. در ادامه این گفتوگو درباره وضعیت انتشار کتابهای ایرانی در خارج از کشور از او پرسیدیم که چنین پاسخ داد: «سایتهایی هستند که به صورت آنلاین کتاب منتشر میکنند و در جریان آن هستم اما میخواستم کتابم را در ایران منتشر کنم و مخاطبم را در ایران پیدا کنم؛ نویسندگانی مثل خانم منیرپور آثارشان را در سایت آمازون منتشر میکنند؛ چاپ کردن کتاب ایرانی در خارج از کشور بسیار راحت است و امکاناتی که آمازون میدهد نیز بسیار خوب است وقتی کتاب منتشر شد آمازون سهمش را برمیدارد و شما عملا هزینهای نمیکنید، البته کتابهای فارسی را نمیشود در نسخه کیندل منتشر کرد و این کار را سخت میکند.
پرسش بعدی ما این بود که بسیاری از نویسندگان و هنرمندان معتقدند هنرمند ایرانی از آبشخور کشور خود بهره مند میشود و قدرت خلاقه او در خارج از کشور تضعیف میشود؛ شما چه عقیدهای دارید؟ و بنی اسدی توضیح داد: «کسانی که سالها در خارج از ایران بودند به من گفتند چرا این کتاب مثل سریالهای ایرانی سانسور شده است و کتاب را با سانسور نوشتهاید آنها متوجه شده بودند که فضا متاثر از ایران بوده است؛ اولا آن چیزی که فضای نوشتن را مهیا میکند، فضای ذهنی آدم است. کسانی هستند که سالها در ایران نیستند ولی فضای ذهنیشان در ایران است، با اخبار ایران بیدار میشوند، موسیقی ایرانی گوش میکنند، فارسی حرف میزنند. اینها درست است که به لحاظ فیزیکی در ایران نیستند ولی به لحاظ ذهنی در ایران هستند؛ اینها تولید فکریشان لطمه نمیخورد اما اگر کسی از ایران خارج و ارتباط فضای ذهنیاش با ایران قطع شود و با ایران رفت و آمد نکند، اخبار ایران را دنبال نکند وضعیت تفاوت میکند. این رابطه گاهی برای افراد داخل ایران هم قطع میشود. خواننده کتاب میتواند قضاوت کند نویسندهای در خارج از ایران این اثر را خلق کرده است یا توانسته واقعیتهای ایران را تصویر کند یا نه؟
او درباره علل ناشناخته ماندن ادبیات معاصر ایرانی برخلاف ادبیات کلاسیک، میگوید: «بخش خیلی مهم تبلیغات است. در کتابفروشیهای خارج از کشور اینقدر حجم تولید کتاب زیاد است که خواننده سردرگم میشود؛ یک نکته مهم این است که تولید کتاب خوب است اما در توزیع کتاب مشکل وجود دارد و رساندن کتاب به مخاطب سخت است؛ البته متفکر در دنیا زیاد است و تولید فکر و مطلب خوب در ایران و خارج از ایران و رساندن به استاندارد جهانی سخت است و مستلزم شرایط اجتماعی آماده است؛ کسانی که برای بازار بینالمللی مینویسند، باید زبان بیانشان از مرزهای کشور بگذرد و زبان جهانی داشته باشند؛ امروز مسائلی مثل مهاجرت، محیط زیست و جنگ مسائل مهمی هستند که باید به آنها پرداخته شود؛ برای رسیدن به استاندارد جهانی باید زحمت بکشید.
او در پایان در پاسخ به این پرسش که چطور شد ناشری در ایران اولین کتاب شما را منتشر کرد، پاسخ داد: «وقتی این کتاب را نوشتم با چند انتشاراتی تماس گرفتم که جوابی ندادند چون اغلب ناشران ترجیح میدهند آثار نویسندگان شناخته شده را چاپ کنند. خوشبختانه نشر از نو پذیرفت کتاب من را چاپ کند. از ناشر محترم تشکر میکنم به خاطر اینکه این اولین کتاب من بود و برای ناشران کتاب اول همیشه ریسک است.»
روزنامه اعتماد