به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ «علیرضا صدرا» استاد دانشگاه تهران درباره ویژگی فلسفه صدرایی گفت: اگر فلسفه و حکمت را هستی شناسی و چیستی شناسی واقعیت بدانیم، آن هم هستی شناسی حقیقی و حقیقت هستی و چیستی شناسی یقینی واقعیت عینی؛ چه حقیقت واقعیت عینی جهان هستی و چه جهان و نظام آفرینش و چه انسان و جامعه مدنی و انسانی تلقی شود. حکمت و فلسفه سیر متکاملی از آغاز بشر داشته است. از حکمت جاویدان شرقی و ایرانی که جامع عقلانیت، صیانت و سیاست بود که جمع میان عقل و دین و سیاست می کردند تا حکمت و فلسفه راستین یونانی که رو در روی سوفیسم و تفلسف قرار داشت. سپس حکمت توحیدی و روایی را داریم که این جریان فکری را وارد فاز جدیدی میکند.
وی بیان کرد: در ادامه حکمت فاضله فارابی را داریم که کاملا مدنی هستند. سپس دو شاخه حکمت عقلانی و برهانی سینوی با عنوان مشاء و حکمت قلبی و شهودی اشراقی وجود دارد. سپس خواجه نصیر جریان حکمت نظری و عملی را با یکدیگر تقریب میکند.
صدرا با بیان اینکه در مرحله کمال حکمت، ملاصدرا قرار دارد، گفت: حکمت همواره در حقیقت قرار داشته اما تئوریزهای که ملاصدرا کرده کاملا منسوب به او بود و اساتید او هم مانند میرداماد نگاه متعالی داشته اند. حکمت متعالیه را می توان از سویی مرحله تعادل، تجمیع و توحید مشارب حکمی در سیر متکامل از حکمت شرقی و ایرانی تا حکمت خواجه نصیر که با اخلاق و عرفان و فلسفه و فقه و تفسیر تجمیع شده است، بدانیم و این از بدایع ملاصدراست.
حکمت بدون معطوف بودن به سرنوشت جامعه، حکمت ناقصه است
این استاد دانشگاه افزود: از سوی دیگر حکمت صدرایی معطوف به مدنیت و سیاست است. سفر چهارم در کتاب «اسفار اربعه» وارد حوزه رهبری جامعه می شود. ملاصدرا از سفر سوم مقدمه سازی می کند تا هدایت و رهبری جامعه را به عهده بگیرد. بنابراین حکمت متعالی صدرایی نقاط پرقوت و برجسته ای دارد و شاید در آینده قابل پیش بینی تا دولت مهدوی، مکتبی با این قوت داشته باشیم زیرا این مکتب جامع است. هر نقطه قوت حقیقت و ماهیت یقینی پدیده های عینی را طرح کند، عملا در دامن این حکمت گنجانده می شود.
وی بیان کرد: بنابراین بستری فراهم شده که هر نقطه قوتی هم بعد از آن در زمینه شناخت حقیقت و ماهیت یقینی و ماهیت عینی در عرصه های جهان هستی ایجاد شود، پایه های آن را می توان در حکمت متعالیه دید و در آینده هم می تواند اساس و بنیان تمدن سازی نوین ایرانی و اسلامی و جهانی قرار گیرد.
استاد دانشگاه تهران با اشاره به دیدگاه ویژه ملاصدرا نسبت به فلسفه سیاسی گفت: حکمت بدون معطوف بودن به سرنوشت جامعه که در رأس آن حکومتها موثر هستند، حکمت ناقصه است. حکمت دو بال دارد؛ نظر و عمل. حکمت معطوف به حکومت است زیرا حکومت فراگیرترین نهادی است که تاثیر تعیین کننده در سرنوشت انسان و جهان بشری دارد. مگر فیلسوف می تواند بگوید هدایت شده ام اما هدایت گری نکند و به آن جنبه عملیاتی ندهد.
وی اضافه کرد: ملاصدرا راجع به حکمت جاویدان شرقی و ایرانی که معروف به فهلویون است، به حکمت خسروانی در بعضی مواقع تعبیر می کند. حکمت خسروانی به حکومت و امثالهم می پردازد. در ایران حکمت و حکومت کاملا با یکدیگر عجین بوده است. اگر در یونان باستان حکیم و حاکم و فیلسوف شاه توسط افلاطون مطرح می شود، سابقه آن در حکمت جاویدان شرقی وجود داشته است. حاکمان، حکیم و به حکمت نزدیک بودند.
وی بیان کرد: ملاصدرا گفتمان اسفار اربعه را مطرح می کند. اسفار اربعه کتاب نیست بلکه گفتمان و نوعی نگاه است که آن را از عرفان گرفته و وارد حکمت کرده است. سفر اول و دوم سیر نخست خودسازی را تشکیل می دهد و خودسازی هم به تعبیر امام علی(ع) سیاست محسوب می شود. سیر دوم خودسازی ملی است که شامل سفر سوم و چهارم می شود. این گفتمان دارای جنبه سیاسی است.
وی ادامه داد: ملاصدرا در تعریف حکمت می گوید: «حکمت اقتدا به سیاست خداوند است.» همان طور که در علوم اقتدا به طبیعت می شود، سیاست در حکمت نظری جز این نیست که قوانین مدیریت و سیاست و تدبیر خداوند را در خلقت کشف کنیم و در حکمت عملی با اراده و تدبیر خودمان پیاده کنیم. این حکمت نه تنها در حکمت صدرایی کاملا تجلی دارد بلکه تبیین و تئوریزه هم شده است اما در مکاتب حکمی قبل به این روشنی و شفافیت تبیین و تئوریزه نشده بود.
صدرا اضافه کرد: ملاصدرا در بخش چهارم کتاب «اسفار اربعه» اساس و پایه و نظریه های نظام سیاسی کامل و جامع را ارائه می دهد که باید در طول زمان تبیین شود و تطبیق داده شود تا روزآمد گردد. ملاصدرا در کتاب «شواهد الربوبیه» بیشتر بر معرفت شناسی و روش شناسی سفر چهارم که سیاسی و حکمت عملی محسوب می شود، راهبرد ارائه می دهد که جامع همه مراحل قبلی است.
ملاصدرا اساس را بر هستی شناسی قرار داده و مرکزمنظومه حکمت متعالیه به ویژه در حوزه سیاسی، خورشید وجود است مانند نظامی که بطلمیوس آن را مطرح کرده بود و زمین را مرکز عالم قرار داده بود
به گفته صدرا، سهروردی بر قلب و دل و شهود تاکید می کند و ابن سینا عقل و برهان و استدلال را بیان می کند اما ملاصدرا جامع هر دو است. ملاصدرا فیلسوفی عقلی و برهانی و قلبی و شهودی است.
وی اضافه کرد: ملاصدرا در کتاب «مبدأ و معاد» هم وارد پدیدارشناسی شده است یعنی مراتب سه گانه هستی شناسی و چیستی شناسی و چگونگی شناسی سیاسی را مطرح کرده است. با توجه به مشرب اصلی حکمت متعالیه که اصالت وجود است، این مراتب سه گانه همواره مطلوب حکمای سلف بوده است. این مراتب سه جهان هستند و این مدل در حکمت متعالیه به خوبی تشریح شده است.
صدرا یادآور شد: ملاصدرا اساس را بر هستی شناسی قرار داده و مرکزمنظومه حکمت متعالیه به ویژه در حوزه سیاسی، خورشید وجود است مانند نظامی که بطلمیوس آن را مطرح کرده بود و زمین را مرکز عالم قرار داده بود. عده ای در مکاتب قبل ماهیت را مرکز قرار می دادند و دانش های جدید هم واقعیت بیرون را مرکز این منظومه قرار می دهند.
وی اضافه کرد: ملاصدرا منظومه و هیات بطلمیوسی سیاسی را دگرگون می کند؛ منظومه ای که حاکم بر افکار بوده است. منظومه ای که خورشیدمحور است و منظور از خورشید، اصالت وجود است. هستی سیاسی، اجتماعی و مدنی اصل و محور این منظومه است که نورافشانی می کند و با شناخت یقینی ماهیت و مبانی واقعیت بیرون را درک می کنیم والا اگر نوری نتابد ما هیچ چیزی را نمی بینیم.
استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: وجود پدیده ها از ماهیت آنها و ماهیت شان از حقیقت آنهاست. این مدل طرح کردن با این نوع روشن اندیشی جزو شاهکارهای حکمت متعالیه است که بشر هنوز با آن فاصله دارد اما اکنون کورسوهایی در حرکت به این سو دیده می شود که بشر متوجه شود منظومه سیاسی و حکمت مدنی باید از اصالت وجود آغاز کند. اصالت وجود، اعتبارات ماهیت و عروض عوارض واقعیت عینی مدل های خاص صدرایی است به همین دلیل ملاصدرا را جزو اصالت وجود می دانیم.
صدرا یادآور شد: وجود او، اصل است زیرا اساس هستی بر هست هاست و تجلیات ماهیت و واقعیات بیرونی بروز این حقیقت است. این مدل مخصوص ملاصدراست که وارد سیاست شده است. اصالت امنیت و ضرورت نقد و ماهیت حکومت در سیاست او مطرح می شود.
وی با بیان اینکه تمدن سازی اسلامی و ایرانی نیازمند به پایه های فکری است، گفت: حکمت متعالی معطوف به سیاست صدرایی ظرفیت تمدن سازی را دارد اما قطعا باید روزآمد شود به طوری که می تواند الگوی تمدنی حکمت بنیادی را پی ریزی کند که کارآمد باشد و باعث توسعه اقتصادی و ابزاری شود و آرامش بشری را تامین کند و تعادل و توازنی در جامعه بشری ایجاد کند نه فقط دنیا طلب باشد مانند مدرنیسم و لیبرالیسم و نه مانند هندوئیسم و بودیسم تارک دنیا باشد.
صدرا اضافه کرد: بشر هم به آسایش مادی و هم به آرامش معنوی نیاز دارد و تعادل میان دو می تواند تمدن ساز باشد که هم توسعه گرا و هم تعالی بخش باشد که با حکمت متعالی صدرایی قابل تبیین است. کما اینکه امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی و شهید مطهری و علامه جعفری و .. بر جریان تداوم و ترویج و تبیین حکمت تاکید داشتند.
وی در پایان افزود: اکنون خلأ معنوی و تعارض و هژمونیک ذاتی یک عارضه جهانی است و با بازگشت به نگاه حکمی متعادل و متعالی است که بشر به جای تنازع، تعاون دارد. به غیر از حکمت متعالیه جریان قوی دیگری نیست که بتواند آن را پشتیبانی کند هم در سطح ملی و اسلامی و جهانی. اکنون زمینه سازی های اولیه هم صورت گرفته و از اندیشمندان انتظار می رود بدون تعصب و لجاجت، شناخت هستی شناسی در حکمت متعالیه و چیستی شناسی داشته باشند.