به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایرنا؛ ملاصدرا؛ بنیانگذار حکمت متعالیه که به تعبیر برخی بزرگان از بزرگترین دانشمندان جهان اسلام است برای فاصله گرفتن از دنیای رذالت ها و جهت آزادگی روح و فکر در اوج علم آموزی، کوله بار سفر بست و به گفته خود «از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشهای پناه بردم و در انزوای گمنامی و شکسته حالی پنهان شدم، دل از آرزوها بریدم و همراه شکستهدلان بر ادای واجبات کمر بستم».
محمد بن ابراهیم قوامی شیرازی ملقب به صدرالمتالهین یا ملاصدرا از بزرگان فلسفه اسلامی و از دانشمندان برجسته جهان در نهم جمادی الاولی سال 980 قمری در محله قوام شیراز دیده به جهان گشود.
پدر او خواجه ابراهیم قوامی مردی پرهیزگار، دیندار و دوستدار و حامی دانش و معرفت بود و محمد پس از سالها بچه دار نشدن ابراهیم به دنبال دعا و نذر و نیاز به وی مرحمت شد.
به روایتی خواجه ابراهیم قوام، مردی دانشمند و وزیر فرماندار فارس محمد میرزا که بعدها به شاه محمد خدابنده معروف شد، بود؛ ابراهیم قوام از همان کودکی فرزندش را به مکتبخانه فرستاد و محمد دو سال در این مکتبخانه خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را فرا گرفت، سپس او را به یک معلم خانگی به نام ملا عبدالرزاق ابرقویی سپردند تا به محمد صرف و نحو بیاموزد.
دوران کودکی محمد که به هوش و ذکاوت شهره بود به طور کلی در کسب علم و دانش های زمانه در فراز و نشیب های سیاسی و اجتماعی سپری شد.
در آغاز جوانی با استعداد فوقالعادهای که داشت، برای تحصیل به اصفهان رفت و با شیخ بهایی آشنا شد که سنگ بنای شخصیت علمی و اخلاقی اش توسط این دانشمند جهاندیده بنا نهاده و تکمیل این بنای معنوی را استاد دیگرش میرداماد عهده دار شد.
اصفهان مرکز علمی آن روزگار ایران بود و صفویان در آنجا مدارس متعددی دایر کرده بودند که علما دانشهای گوناگون را در آنجا تدریس میکردند، ملاصدرا علوم نقلی و حکمت را نزد شیخ بهائی، میرداماد و میرابوالقاسم فندرسکی آموخت.
پس از تکمیل تحصیلات و نیز با فشار بعضی از علمای ظاهربین اصفهان که با مشرب عرفانی او مخالف بودند، به ناچار اصفهان را ترک کرد و به روستای کهک قم رفت و در هفت سال یا بنا بر قولی 15 سال دوران تبعید در آنجا به ریاضت مشغول شد و سرانجام به مرتبه کشف حقایق رسید.
وی در مقدمه کتاب «اسفار» دلایل بیزاری خود را دوری از جاهلان فرزانه نمای زمان خویش و عزلت و تصوف خود در کهک بیان داشته است.
رفتهرفته آوازه ملاصدرا در شهرهای اطراف پیچید و مریدان و طالبان بسیاری به حضورش شتافتند، در این هنگام اللهوردی خان والی فارس مدرسه ای در شهر شیراز بنا کرد و از ملاصدرا دعوت کرد تا به وطن خویش بازگردد و در آن مدرسه به تدریس بپردازد.
با حضور وی در شیراز، مدرسه خان مهمترین مرکز علمی ایران شد و تا هنگام حیات وی طالبان علم را از دور و نزدیک به خود جلب میکرد.
ملاصدرا شاگردان بسیار داشت که از آن جمله ملامحسن فیض کاشانی و ملا عبدالرزاق لاهیجی دو دامادش را می توان نام برد.
در زمان حیات ملاصدرا یعنی در اواخر قرن دهم و شروع قرن یازدهم هجری، کلام و فلسفه از علوم رایج و محبوب آن زمان به شمار می رفت، دلیل عمده گسترش این علم نسبت به سایر علوم آن زمان مانند فقه، ادبیات عرب، ریاضی، نجوم و طب و همچنین هنرهای رایج آن زمان مانند خوشنویسی، معماری و کتیبه را می توان در شرایط اجتماعی آن دوران که خود زاییده شرایط سیاسی حاکم بر کشور بود، دانست.
عدم وابستگی و استقرار و مرکزیت حکومت وقت، امنیت و آزادی خاصی را در آن زمان، حکمفرما ساخته بود که شکوفا شدن استعدادها و گسترش هنر و علم را در پی داشت.
ملاصدرا نیز در علوم متعارف زمان به ویژه در فلسفه اشراق، مکتب مشاء، کلام، عرفان و تفسیر قرآن مهارت یافت.
او آثار فلسفی متفکرانی چون سقراط ، افلاطون، ارسطو و شاگردانش و دانشمندانی چون ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی را دقیقا بررسی کرد، موارد ضعف آنها را باز شناخت و مسائل مبهم مکاتب را به خوبی دانست.
او در آثار خود، تلفیقی از هزار سال تفکر و اندیشه اسلامی پیش از زمان خود را به نمایش گذاشت و ایده های «اصالت وجود» و «حرکت جوهری» را مطرح کرد.
«حکمت متعالیه» مهمترین کتاب ملاصدرا به شمار می آید که حاوی ژرف ترین پاسخ ها به مسائل فلسفی است، وی کتابی به نام «عروة الوثقی» در تفسیر قرآن و شرحی بر کتاب روضه فقیه مشهور لبنانی «شهید» نوشته و چند کتاب دیگر در فلسفه نیز به وی نسبت دادهاند.
ملاصدرا علاوه بر سلوک در عرفان به عنوان یکی از موفق ترین فلاسفه مطرح است، از ملاصدرا آثار درخشانی باقی مانده است که از جمله آنها می توان، اسفار اربعه، مبدا و معاد، دیوان اشعار، حدوث العالم ، مفاتیح الغیب و متشابهات القرآن را نام برد.
ملاصدرا پنج فرزند شامل سه دختر و دو پسر داشته که بزرگترین فرزندش به نام ام کلثوم، دانشمند و شاعر و زنی اهل عبادت و زهد بوده و به همسری ملا عبدالرزاق لاهیجی (شاگرد معروف ملاصدرا) درآمده و دختر دیگر او زبیده همسر علامه فیض کاشانی بود.
ملاصدرا تا پایان عمر در شیراز به تالیف و تدریس پرداخت و در این مدت هفت بار با پای پیاده به خانه خدا سفر کرد و در بازگشت از هفتمین سفر، در بصره در سال 1050 هجری قمری به سن 71 سالگی درگذشت.
براساس برخی اسناد، بنا بر سنت شیعیان، پیکر او را از بصره به شهر نجف بردند و بنا بر گفته نوه وی علمالهدی او را در سمت چپ صحن حرم حضرت امیرالمومنین (ع) دفن کردند.
امام خمینی (ره) در شرح چهل حدیث، ملاصدرا را فخر شیعه معرفی میکند و او را چنین لقب میدهد: «جناب محقق فلاسفه و فخر طایفه حقه، صدر المتألهین، رضوان الله علیه...»
اول خردادماه نیز در تقویم رسمی کشور به بزرگداشت ملاصدرا (صدرالمتالهین) اختصاص یافته است.