به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنرآنلاین؛ دکتر صادق رضازاده شفق درباره این ادیب معاصر چنین مینویسد: "من در تمام مدت شناسایی او حیران کار و کوشش او بودم. میتوانم بگویم که در همه عمر مردی در کتابدوستی و مطالعه و فراواننویسی و کنجکاوی ادبی مانند او ندیدم… در عین فراواننویسی تندنویس هم بود و اگر قلم برمیداشت مدتی نگذشته مقالهای وافی و مطالبی کافی به رشته تحریر میکشید… در هر صورت اینگونه ثمربخشی حیرتآور از نفیسی عجب نیست و در این کار هیچیک از نویسندگان و مؤلفان زمان ما به پایه او نمیرسد و باید او را از حیث تعداد آثار با امثال یاقوت حموی یا ابوعلی سینا یا غزالی، و از متأخرین با مؤلف ناسخالتواریخ مقایسه کرد… تندنویسی او خود استعداد نادری بود که من در همه عمر بر او ثانی ندیدم. قلم در لای انگشتان باریک او ساز سیال و سیار و منبع فیاضی بود که ایست نداشت و اگر آغاز به نوشتن میکرد ساعتی نمیگذشت که ستونها و صحیفههایی مشحون از عبارات شایان و فارسی استوار روان روی میز تحریر پخش میگشت و شخص آنچه را که سحر قلم عنوان دادهاند به چشم میدید."
سعید نفیسی در سال ۱۳۰۸ خورشیدی به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و علاوه بر تدریس زبان فرانسه در دبیرستانها، به کار آموزش در مدارس علوم سیاسی، دارالفنون، مدرسه عالی تجارت و مدرسه صنعتی پرداخت. در سالهای بعد به تدریس در دانشکدههای حقوق و ادبیات پرداخت و به عضویت فرهنگستان ایران درآمد. او از آغاز بنیانِ دانشگاه تهران در جایگاه استاد دانشکده حقوق و پس از آن، به استادی دانشکده ادبیات برگزیده شد. نفیسی از هموندان پیوسته فرهنگستان بود و چندی در دانشگاههای کابل و شهرهایی چون دهلی، کلکته، دانشگاههای قاهره و بیروت به آموزش پرداخت.
تسلط نفیسی به تاریخ و ادبیات ایران، باعث شده بود تا آثار تازه و پژوهشی پدید آورد و تعداد بسیاری از متنهای منثور و منظوم فارسی را به شیوهای علمی منتشر کند و از گمنامی بیرون آورد. کتابخانه شخصی و کممانندی که به مرور زمان فراهم ساخته بود به او این امکان را میداد که به مهمترین مآخذ تاریخی و ادبی دسترسی داشته باشد.
نفیسی را معمار نثر جدید معاصر ایران نامیدهاند و این تبحر و چیرگی، ناشی از احاطه کامل او به زبانهای یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی بود.
بزرگترین خدمت سعید نفیسی به زبان و ادب و فرهنگ فارسی، تصحیح و تنقیح متون قدیمی است که از گوشههای کتابخانههای جهان بیرون کشیده شده بود. یکی از افتخارات استاد نفیسی، احیا و بنیانگذاری شیوه داستاننویسی تاریخ است که در آنها روح وطنپرستی و سلحشوری و قهرمانی را تقویت کرده، جوانان ایران زمین را به حب وطن و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور فرا میخواند.
عبدالحسین زرین کوب معتقد است، نفیسی شخصیتی است، چند بعدی: مورخ، محقق، ادیب، منتقد، نویسنده، مترجم، زبانشناس، روزنامهنگار. همسرش پریمرز نفیسی میگوید: "نفیسی واقعاً عاشق کتاب بود. او مصرف مفید و به جای پول را فقط در خریدن کتاب میدانست؛ بهطوریکه ضروریترین احتیاجات شخصی خود را در این راه صرف میکرد. میگویند در مدرسه شاگرد زیاد منظمی نبود، ولی هوش و حافظهاش عالی بود. مطالعه را از همان اوایل جوانی دوست داشت. عقیده داشت کتاب باید چاپ شود و به دست مردم برسد. کتاب را نباید حبس کرد و جلوی پیشرفت فکری مردم را گرفت. باید وسیله بهدست مردم داد تا هر کس هر قدر مایل است، مطالعه کند، و روشنبین و روشنفکر شود و این مسئله را یک قدم اساسی برای پیشرفت جامعه و بخصوص جوانان میدانست."
نفیسی در طول زندگی هفتاد و یک سالهاش در سمتهایی نظیر استاد ادبیات دانشگاه تهران، استاد حقوق دانشگاه تهران، استاد کرسی تاریخ بعد از اسلام دانشگاه تهران، استاد منابع تاریخ ایران در مؤسسه مطالعات و تحقیقات تاریخی، استاد تاریخ ادبیات ایران در دانشگاه قاهره و مؤسس شعبه ادبیات فارسی دانشگاه علیگره هندوستان خدمت کرد. او عضو پیوسته فرهنگستان علوم و نماینده دولت ایران در کمیته فنی وحدت نامهای جغرافیایی سازمان ملل متحد بود. در کارنامه کاری نفیسی سردبیری مجله ادبی پرتو و سردبیری مجله وطن نیز دیده میشود.
از ترجمههای اوست: "ایلیاد" و "اودیسه" اثر هومر، "پل و ویرژینی" اثر برناردن دوسن پیر، "زندگی و کار و هنر ماکسیم گورکی" و"آرزوهای برباد رفته" اثرانوره دو بالزاک.
"احوال و منتخب اشعار خواجوی کرمانی"، "آثار گمشده ابوالفضل بیهقی"، "در پیرامون احوال و اشعار حافظ"، "شاهکارهای نثر معاصر فارسی"، "روزگار ابن سینا" و" تاریخ نظم و نثر ایران در زبان فارسی" پارهای کوچک از تحقیقات نفیسی است.
اشارهای کوتاه به تالیفات او در حوزه تاریخ ایران، لغت نویسی و تحقیق در ادبیات و متون فارسی مجالی مفصل میطلبد.
این پژوهشگر پرکار که سالهای آخر عمرش را در رنج بیماری آسم بهسر میبرد در ۲۲ آبان ۱۳۴۵ در تهران درگذشت.