به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شرق؛ کتاب «سفرنامه مبارکه شاهنشاهی» روزنامه نخستین سفر مظفرالدینشاه به فرنگ است. موضوع این کتاب سفری است که شاه ایران به اروپا داشته است. سفر او از دوازدهمین روز ذیالحجه ۱۳۱۷ هجری آغاز شد و پس از گذشت نزدیک به هشت ماه، روز دوم شعبان ۱۳۱۸ به پایان رسید. او در آغاز این سفر بر اساس گاهشمار هجری ۴۸ سال داشت. این کتاب را به تازگی نشر کلاغ به اهتمام آیدین فرنگی و عباسقلی صادقی منتشر کرده است. نسخه مورد استفاده از این کتاب چاپ بمبئی به سال ۱۳۲۱ هجری (۱۹۰۲ میلادی) است، دوسال بعد از سفر مظفرالدین شاه به فرنگ. کتاب حاضر گزارشی است از اروپا و مسیر سفر مظفرالدینشاه قاجار.
فرنگی در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران درباره اینکه آیا شخص شاه سفرنامه را نوشته یا کاتب دیگری، توضیح میدهد: «وزیر همایون آمد و فرمودیم روزنامه را نوشت. این عبارت بارها در سفرنامه آمده است. درواقع اینطور بوده که شاه میگفته و وزیر همایون که وزیر پست هم بوده مینوشته. شبهایی هم که وزیر همایون جای دیگری بوده شاه به یکی دیگر از همراهانش میگفته که روزنامه را بنویسد. مثلا در جاهایی آمده «ارسلانخان را گفتیم آمد روزنامه را نوشت». در بعضی از موارد هم شاه از ضمیر من استفاده میکند. این نشان میدهد که جمله دقیقا جمله شاه است. استثنائاتی هم هست که شاه از ضمیر جمع برای خودش استفاده نکرده و ضمیر مفرد را به کار برده است. این نشان میدهد شاه هرچه میگفته کاتب مینوشته. یا هراس شاه از اولینباری که وارد تونل میشود در این سفرنامه آمده است. اگر کاتب دیگری بود، بدون حضور شاه، شاید به خودش اجازه ثبت چنین مواردی را نمیداد و مجبور به پنهانکاری بود تا ترس شاه را ننویسد. اما این نشاندهنده این است که کاتب، بیان شاه را نوشته است».
در ادامه این گفتوگو درباره مواجهه مظفرالدینشاه با فرنگ آمده: «مظفرالدینشاه تا قبل از پادشاهی از تبریز بیرون نرفته بود و اولین پادشاهی که به سفر میرود، ناصرالدینشاه است. شاید قبل از این کشورگشایی هم بوده اما ناصرالدینشاه اولین کسی است که برای سفر به خارج از مرزهای کشور میرود. مظفرالدینشاه تا قبل از پادشاهی، در تبریز ولیعهدنشین مستقر بوده و اجازه سفر نداشته است. نهایتا از تبریز به تهران رفته بود و تمام ارجاعات او به شهرهای شمالی کشور است. آذربایجان، تبریز و... هیچ اشارهای به جنوب ایران ندارد. بههمین دلیل در سفر به اروپا قطعا شاه ایران شگفتزده شده بود. مثلا وقتی چراغ برق را میبیند شگفتزده میشود. چراکه در آن زمان در ایران نه برق بوده و نه تلویزیون و وسایل ارتباط جمعی که از اوضاع کشورهای دیگر باخبر شود. مظفرالدینشاه برای اولینبار از روسیه و با قطار وارد اروپا میشود. وقتی قطار وارد تونل میشود، فریاد میزند «کبریت بیاورید» چون نمیداند چه شد که یکدفعه روز روشن به شب تاریک تبدیل شد. اگر بخشی از این سفر، جنبه تفریحی و درمانی داشته باشد، بخشی هم به این خاطر است که شاه به سفر میرود تا ببیند چه خبر است. شاه مقایسه مستقیمی بین اروپا و ایران انجام نمیدهد. اما در سفرنامهاش شهرهای مختلف اروپا را مدام با هم مقایسه میکند. مثلا اشاره میکند که روسیه بسیار آبادان بود. یا در مورد اروپا میگوید انضباطش به چشم میآید و رفتهرفته آبادتر میشود. یا در مورد پاریس میگوید، آبادتر از این جایی پیدا نمیشود. نظم و انضباط نیروهای نظامی که در طول مسیر برای مظفرالدینشاه مانور میدهند یا عملیات نظامی انجام میدهند نیز توجهش را جلب میکند. اما هرگز بهطور مستقیم هیچ اشارهای به مقایسه ایران با اروپا نشده است.
در جایی از سفرنامهاش آورده است: «شخصی که آن عمارات عالیه و آثار عظیمه و اعمال بزرگ اروپا را ملاحظه میکند وقتی به اینجا رسیده و این وضعها را میبیند تفاوت درجات ترقی و تنزل و اختلاف مراتب تمدن را سیر کرده از کسب امور آگاه میشود و مایه بسی تعجب است که این انسان همان نوع انسان است که در آن نقاط زمین به آن مقامات عالیه و درجات ترقی و عظمت رسیده و در این نقاط زمین با قرب جوار هنوز در درجه طفولیت مانده و تازه میخواهد جانی بگیرد». این سخن را در راه برگشت از بلگراد به صوفیه مینویسد.
درواقع در ذهنش این مقایسه را انجام داده و حتما به تفاوت کشور خودش با آن کشورها واقف است. شاید به همین جهت وقتی به ایران میآید، نظر مثبتی به ایجاد کارخانه برق دارد و دستور ساخت این کارخانه را صادر میکند».