شناسهٔ خبر: 55288 - سرویس دیگر رسانه ها

پست‌مدرن ایرانی

«عصب‌کشی« رمان پست مدرنی است که ویژگی‌های این سبک مانند از هم گسیختگی، تناقض، و روایت‌های سؤال‌برانگیز و همچنین هجوآمیز بودن که عنصر اصلی رمان‌های پست مدرن است در این اثر نیز برجسته است و باید گفت اکبریانی در خلق یک اثر پست مدرن موفق ظاهر شده است.

پست‌مدرن ایرانی

فرهنگ امروز/ حسام آبنوس: «عصب‌کشی» محمدهاشم اکبریانی که سال گذشته منتشر شده است یکی از آن رمان‌هایی است که حتما خواننده را غافلگیر می‌کند. حتما می‌پرسید چطور چنین اتفاقی می‌افتد، اگر تا انتها همراه این متن باشید مروری بر آن خواهیم داشت.

محمدهاشم اکبریانی در این رمان هم مانند کار قبلی‌اش با عنوان «زندگی همین است»، فضای متفاوتی خلق کرده، فضایی که تمام بار آن روی دوش شخصیت اصلی اثر است. شخصیتی که خواننده را دعوت به اندیشیدن و تامل می‌کند. «اصغر منشی‌زاده» جوان نابغه‌ای که به صورت ناگهانی تصمیم می‌گیرد دیگر حرف نزند و همین حرف نزدن و رفتارهای بعدی او موتور پیش‌برنده رمان اکبریانی است.

آنهایی که که این رمان را می‌خوانند باید اعصاب پولادینی داشته باشند، به واقع اکبریانی دست به «عصب‌کشی» می‌زند و خواننده را وارد ماجرایی می‌کند که بخواهد بداند انتهای آن چه می‌شود. 366 صفحه خواندن اتفاقاتی که پسرکی بی‌خیال و سر به هوا که خودش آن را انتخاب کرده و هرکار دلش می‌خواهد انجام می‌دهد بی‌شک خواننده را عصبی می‌کند به خصوص که از علت و انگیزه آنها خبر ندارد ولی به قدری این شخصیت عجیب است که او را وادار می‌کند تا پایان رفتارهای او را تحمل کند.

رمان قبلی اکبریانی در فضایی سوررئال خق شده و «عصب‌کشی« رمان پست مدرنی است که ویژگی‌های این سبک مانند از هم گسیختگی، تناقض، و روایت‌های سؤال‌برانگیز و همچنین هجوآمیز بودن که عنصر اصلی رمان‌های پست مدرن است در این اثر نیز برجسته است و باید گفت اکبریانی در خلق یک اثر پست مدرن موفق ظاهر شده است. گسستگی و تکه‌تکه بودن روایت دیگر ویژگی‌ای است که برای آثار پست مدرن می‌توان برشمرد که در این اثر نیز شاهد این مسئله هستیم و راوی کتاب تکه‌تکه پازل روایتش را تکمیل می‌کند و باید گفت انسجام آثار کلاسیک و مدرن را در این اثر، که یکی از نمونه‌های موفق ایرانی است، نمی‌توان سراغ گرفت، اما این موضوع که رمان او تجربه‌ای متفاوت در خلق یک اثر پس مدرن است به هیچ‌وجه سبب نشده که با اثری سردستی و باسمه‌ای روبه‌رو باشیم.

مهم‌ترین وجهی که در ارتباط با رمان «عصب کشی» برجسته است دعوت به تامل و اندیشیدن در رفتارهای «اصغر منشی‌زاده» است، شخصیتی که رتبه سوم کنکور ریاضی شده ولی برای رفع گرسنگی در سلف دانشگاه دست در سطل زباله دانشجویان می‌کند و غذا می‌خورد. او با روزنامه و تلویزیون و دیگر رسانه‌ها مشکل دارد ولی انسانیت را فراموش نکرده است. شاید باید اینطور تحلیل کرد که «منشی‌زاده» به غفلتی که توسط رسانه‌ها دامن زده می‌شود معترض است و زندگی شهری را به چالش می‌کشد، اما ریشه این خودآگاهی معترضانه در این شخصیت روشن نیست. با این حال رفتارها و نوع سلوک او که تلاشی برای معاش ندارد را می‌توان تعبیر به نوعی اعتراض علیه وضع موجود دانست که بشر دوپا تمام فضایل انسانی را به بهانه معیشت ترک گفته است. رسول، مهشید، محسن، دکتر دندانپزشک، محمد و حتی دختر شیرازی نمونه شخصیت‌هایی هستند که انسانیت و حتی «عشق»‌ را فراموش نکرده‌اند و دل‌شان به حال اصغر می‌سوزد، هرچند گاهی این دلسوزی برای این است که وجدان خود را آرام کنند که این هم بارقه امیدی است در روزگاری که هرکس نفع خودش را در نظر می‌گیرد و انسان موضوعیت ندارد.

دعوت به قضاوت نکردن یکی دیگر از ویژگی‌های »عصب‌کشی» محمدهاشم اکبریانی است، نویسنده در این اثر تلاش کرده نشان دهد که افراد مختلف در رابطه با یک موضوع و یا اتفاق ثابت چه قضاوت‌هایی دارند. در حالی که در روزگار کنونی همه درباره همه‌چیز قضاوت می‌کنند اکبریانی در رمانش نشان داده که چطور این قضاوت‌ها اشتباه بوده و آنطور که فکر می‌کنند، نیست.

در مجموع با توجه به این اثر و اثر قبلی اکبریانی (زندگی همین است)، باید گفت که او در حال افزودن تجربه‌های جدیدی در فضای داستان فارسی است، تجربه‌هایی که خواننده ایرانی را از نمونه‌های خارجی که نسبت فرهنگی با ذهن خواننده ایرانی ندارد بی‌نیاز می‌کند.

ایبنا