فرهنگ امروز/ پریسا احدیان: عصر یکشنبه، بیست و هفتم خردادماه سال یکهزار و سیصد و نود و هفت، دومین نشست از سلسله نشست های جهان ایرانی مجلۀ بخارا در خانۀ وارطان به جلسۀ «توران میرهادی و جهان ایرانی» با همراهی شرکت عمران و بهسازی شهر تهران، شورای کتاب کودک، فرهنگنامۀ کودکان و نوجوانان و شرکت تهیه و نشر شرکت بازآفرینی شهری اختصاص یافت.
در بخش نخست این مجلس سخنرانان: نورالله مرادی، سوسن اصیلی، لیلا کفاش زاده، حسین شیخ رضایی و علی دهباشی با حضور دکتر مهدی محقق و جمعی از دانشجویان، اساتید، مؤلفان و اعضای خانۀ کودکان افغانستان و مدرسۀ فرهنگ به سخنرانی پرداختند. محور اصلی این سخنرانی ها فعالیت های اعضای شورا و یا همکاری های این مرکز با محققان در ثبت آثار ملی در سطح منطقه ای و جهانی بود.
در بخش دوم این نشست سخنرانان: رخشان بنی اعتماد از فیلم مستند خود از توران میرهادی و نوش آفرین انصاری از بازنشر آثار خانم میر هادی سخن گفتند.
در پایان پرتره ای از توران میرهادی اثر مجتبی سالک به پندار خمارلو (دختر ایشان) اهدا گردید.
در ادامه می توانید بخش کامل سخنرانی ها و گزارش این جلسه را مطالعه بفرمایید:
در ابتدای این نشست علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در این مجلس، دربارۀ توران میرهادی چنین گفت:
“افکار و اندیشه ها و فعالیت های خانم توران میرهادی همگی عمیقا تنیده با جهان ایرانی است. مدرسۀ فرهاد به عنوان آرمان یک تجربۀ ایرانی شکل گرفت و تا زمان توقفش در سال ۵۷ یک لحظه در این راستا آرام نگرفت. هیچ تجربه ای را برای خود نخواست؛ بلکه در سه کتاب که آن ها را در اختیار جامعه گذاشت و همواره با مسئولان آموزش و پرورش در این زمینه گفت و گو کرد.
دومین دستاورد بزرگ توران میرهادی تأسیس شورای کتاب کودک به همراه دوست دیرین خانم لیلی آهی و دگر همراهان است تا سایه بانی باشد در کنار دیگر نویسندگان، تصویرگران، مترجمان و کارشناسان تا درخت ادبیات کودکان بارور شود و درهای جهان ایرانی را به روی همه بگشاید.
در سومین تجربۀ بزرگ، تألیف فرهنگنامۀ کودکان و نوجوانان، خانم توران میرهادی و یاران او آستین ها را بالا می زنند تا سندی بیافرینند که هم از جهان ایرانی و هم غیر ایرانی، سندی که خواننده از کودک تا بزرگسال نسبت به گذشته و فرهنگ خود آگاه گردد و با قدرت و سربلندی در کنار جهان بنشیند.”
سپس دکتر حسین شیخ رضایی که اجرای این جلسه را به عهده داشت در مورد محتوای سخنرانی ها و هدف برگزاری این مجلس چنین بیان داشت:
“این برنامه ها دو سال هست که به ابتکار و همت شورا و باقی دوستداران خانم میرهادی در سالروز تولدشان برگزار می شود. لزوما سخنرانی های امروز در مورد خانم میرهادی نیست بلکه در مورد موضوعاتی است که به معنای عام مورد علاقۀ خانم میرهادی و مجموعۀ شورا و فرهنگنامه بوده است. در این برنامه تم مشترک همۀ صحبت ها مربوط به میراث جهانی است.”
وی در ادامه بخش هایی از بیوگرافی نورالله مرادی را اینچنین قرائت کرد:
“آقای دکتر مرادی نویسنده و مؤلف در رشتۀ حقوق و علوم سیاسی و کتابداری هستند. نویسندۀ کتاب های متعددی از جمله مرجع شناسی و همکاری در ترجمۀ کتاب هایی مثل دانشنامۀ دموکراسی و ناسیونالیسم و جهانی شدن است. آقای دکتر مدیرکل آرشیو و کتابخانۀ صدا و سیما و مشاور کتابخانۀ ملی و کتابخانۀ مجلس هستند از همراهان قدیمی شورای کتاب کودک و مشاورین علمی فرهنگنامه و از همکاران اولیه در تدوین مدخلنامۀ آغازین فرهنگنامه بودند.”
در ادامه دکتر نورالله مرادی سخنان خود را با عنوان «میراث فرهنگی و طبیعی جهان، جلوه ای از جهانی شدن» آغاز کرد. وی در ابتدای سخنانش به خاطره ای از همکاری خود با توران میرهادی اشاره داشت و گفت:
“نخست یادی می کنم از سرکار خانم توران میرهادی و یاد و خاطره اش را گرامی می داریم. خاطره ای دارم از این استاد و مربی بزرگ که خدمتتان عرض می کنم. در اوایل دهۀ ۱۳۴۰ شمسی این افتخار را پیدا کردم که در آغاز کارم در مؤسسۀ انتشارات فرانکلین مدتی در خدمت خانم میرهادی و سرکار خانم لیلی آهی انجام وظیفه کنم.
این بزرگواران در سازمانی که مسئول تهیه و تدوین کتاب های درسی دبستانی بود، مسئول تهیه و تدوین کتاب های درسی سال های اول دبستان برای دانش آموزان و کتاب های روش آموزش این کتاب ها برای آموزگاران را به عهده داشتند. من هم به عنوان نمونه خوان در خدمت آن ها بودم.
امروزه به لطف کامپیوتر حروف نگاری سرعت بسیاری پیدا کرده است اما در آن روزگار حروفنگاری نبود بلکه حروفچینی بود. میز بزرگی با شیب ۴۵ درجه در مقابل کارگر حروفچین می گذاشتند که به قطعات خیلی کوچک و حفره حفره مثل کندوی زنبور عسل تقسیم می شد و در هر یک از این خانه ها یکی از حروف فارسی قرار داشت. وقتی می گویم حروف فارسی یعنی مثلا «ب» به تنهایی چهار تا خانه داشت، ب اول است، ب وسط، و ب آخر و مستقل و ب در آخر که به حرف قبلش بچسبد؛ باضافۀ تمام علائم و فاصله بین کلمات و اعداد. حروف چین تمام این خانه ها را حفظ بود. هر کلمه ای را که می خواند حرف به حرف از خانۀ مربوطه برمی داشت، کنار هم می گذاشت، کلمه را می ساخت، بعد کلمات سطر و بعد صفحه. به این ترتیب حروفچینی انجام می شد و می بایستی این ها خوانده می شد که اگر غلط داشت غلط گیری شود.
وظیفه ام نمونه خوانی بود. با این دو استاد بزرگوار پشت میز می نشستیم. آن ها متن اصلی را در دست داشتند و من صفحۀ حروفچینی را بلند بلند می خواندم و آن ها هر جایی که لازم بود می گفتند که اصلاح شود. یادم هست همان روز اول مطابق معمول نمونه خوانی که باید تمام علائم را هم می خواندم (چون در فرانکلین تأکید شدیدی بود که «به» را مستقل از کلمۀ بعدی بنویسیم مگر اینکه به فعل بچسبد؛ لذا ما به را دو جور می خواندیم، «به» با تأکید بر «ه» که نشان دهد مستقل است و «به» چسبیده را با کلۀ بعدی می خواندیم. یک صفحه ای خوانده بودم که خانم آهی با آن مهربانی و لبخند همیشگی اشان گفتند که این چه طرز خواندن است! من برای ایشان توضیح دادم. به یاد دارم بعد از صحبت های من خانم میرهادی و خانم آهی مرا تشویق کردند. می خواهم بگویم که این ها از کوچکترین چیزی که در آدم پیدا می کردند استفاده کرده و برای تشویق و اعتماد به نفس داشتن و تربیت کردن سود می بردند.
سال ها بعد من دانشجوی مستقیم خانم آهی در ارشد دورۀ کتابداری و ادبیات کودکان شدم. شبی خواب عجیبی دیدم؛ دیدم در یک شهری و خیابانی بودم و یک بولواری، تنها و دو طرفم ساختمان های بلندمرتبه بود و هیچ یک در و پنجره نداشتند. من مستأصل و وحشت زده مرتب می گفتم حیف که خانم آهی اینجا نیست وگرنه من را راهنمایی می کردند. بعد از بیداری متوجه شدم که آدم ها چه تأثیر عمیقی روی ما می گذارند. فکر می کنی فقط اوست که می تواند کمکت کند.”
وی در مورد بحث «میراث فرهنگی و طبیعی جهان، جلوه ای از جهانی شدن» چنین گفت:
“این عنوان یکی از برنامه های یونسکو است با عنوان کنوانسیون ۱۹۷۲ . چرا این موضوع را انتخاب کردم؟ باز شاید مجبور باشم به تجربۀ خود بازگردم. من به عنوان کتابدار که در طول این ۵۸ سال بخش عمده ای را در بخش منابع دیداری و شنیداری کار کردم، در آرشیو صدا و سیما عمدتا این تجربه را دریافتم که وظیفۀ اول آرشیو، حفظ و نگهداری است.
در حفظ و نگهداری مرسوم است که باید منابع را از موجودات زنده ای چون باکتری ها و حیوانات موذی و حشرات محافظت کنیم: موریانه و حشرات و سوسک و جوندگانی مثل موش. اما من در عمل و مطالعه ای که در تاریخ داشتم، متوجه شدم که هیچ جانداری در طول تاریخ بشر به میراث بشری به اندازۀ انسان آسیب نرسانده است. یعنی سهم انسان از تمام موجودات زنده به مراتب زیادتر است. سوزاندن کتابخانه ها در جنگ ها، کشتار عظیم انسان ها از جمله اشخاص فرهیخته و دانشمندان، از بین بردن آثار نسل قبلی. مثلا فردوسی وقتی در مورد اشکانیان صحبت می کند در آغاز صحبتش می گوید:
چو کوتاه شد هم شاخ و هم بیخشان
نگوید جهاندیده تاریخشان
کز ایشان بجز نام نشنیده ام
نه در نامۀ خسروان دیده ام
که اشاره به خداینامه و کتاب هایی بوده که استفاده می کردند و این نشان دهندۀ این است که وقتی ساسانیان روی کار آمدند، چنان اشکانی زدایی کردند که هیچ چیزی باقی نگذاشتند که مورد استفادۀ فردوسی قرار بگیرد. و بتواند از آن در ساختن شاهنامه در بخش اشکانیان استفاده کند. تمام هم و غمشان را می گذاشتند تا نسل قبلی از بین برود. اضافه کنم به این کشتارها، تعصبات قومی و مذهبی و دینی که کتاب ها را از بین می بردند و حتی در مملکت خودمان دوره هایی داریم که مثنوی مولوی را با انبر بلند می کردند تا مبادا دستشان نجس شود. و حتی متأسفانه در اواخر قرن بیستم در افغانستان شاهد از بین بردن دو مجسمۀ بزرگ بودا هستیم. در کتابخانۀ ملی کابل طبق گزارش این مؤسسه، طالبان برای گرم شدن نسخه های خطی را می سوزاندند و بعد در دهۀ اول هزارۀ جدید شاهد داعش بودیم که در عراق و افغانستان این آثار را از بین بردند. به این علت برنامۀ یونسکو از ارزش بالایی برخوردار است.
قدیمی ترین سندی که دربارۀ حفظ و نگهداری اسناد و مدارک وجود دارد به قرن نوزدهم بازمی گردد و علت این است که در قرن ۱۷ و ۱۸میلادی با رشد ناسیونالیسم، تأسیس دولت-ملت و کسب هویت ملی در اولویت قرار گرفت. زبان، آداب و رسوم فرهنگ و تاریخ بشر، سازندۀ هویت ملی بود.
در ایران هم قبل از مشروطه این روند سرعت می گیرد و می بینیم اشخاصی چون آقاخان کرمانی به دنبال بزرگنمایی ایران باستان است و در دورۀ پهلوی اول این بخش رشد بیشتری به خود می گیرد. در اروپا شاید قدیمی ترین سازمان حفاظت از میراث فرهنگی، انجمن حفاظت از بناهای تاریخی باشد که در ۱۸۷۷ م تأسیس شد و وظیفۀ آن حفاظت و نگهداری از بناهای قرون وسطی بوده تا نسل های آینده بتوانند شواهد دقیقی از گذشته داشته باشند. این اقدام منجر به راه اندازی کمپین هایی در انگلستان، ایتالیا و ونیز شد.
در سال ۱۹۰۴م ششمین گردهمایی بین المللی معماران از روش هایی برای حفظ سبک اصیل یادمان های تاریخی و هنری حمایت و همچنین توصیه کرد که در هر کشور انجمن بازسازی یادمان های تاریخی و هنری تأسیس شود. از آنجا که در جنگ ها آثار تاریخی آسیب جدی می دیدند حافظۀ بین المللی در اواخر سدۀ نوزدهم و اوایل سدۀ بیستم اقدام به انعقاد چند عهدنامه نمود تا از آثار تاریخی و فرهنگی حفاظت نماید؛ از جمله پیمان نامه های لاهۀ در ۱۸۹۹م و ۱۹۰۷م که از طرف های در حال جنگ می خواست تا از تصرف مراکز مذهبی نیکوکاری، آموزشی و هنری و علمی یا آثار هنری یا تخریب یادمان های تاریخی خودداری کنند.
در قرن بیستم پس از جنگ جهانی اول جامعۀ ملل در ۱۹۲۲ م کمیتۀ بین المللی همکاری فکری را تأسیس کرد تا مبادلات فرهنگی و فکری را در سراسر جهان افزایش دهد، این کمیته شامل چند دفتر است که یکی از این دفترها ادارۀ بین المللی موزه ها بود که مسئولیت نگهداری و بازسازی یادمان های ملی و جایگاه ها را بر عهده داشت.
این دفتر همایش هایی از کارشناسان برپا کرد تا اصول بین المللی نگهداری اشیای موزه ها و یادمان های تاریخی را تدوین کنند. یکی از این گردهمایی ها نخستین کنگرۀ بین المللی معماران و متخصصان یادمان های تاریخی بوده که در ۱۹۳۱م در آتن برگزار شد. این کنگره روش های نوین نگهداری بناهای تاریخی و گسترش همکاری های بین المللی به سرپرستی ادارۀ بین المللی موزه ها و کمیتۀ بین المللی همکاری فکری را پیشنهاد کرد. در این بخش برای نخستین بار اعلام می شود که آثار تاریخی در دنیا تنها متعلق به یک کشور نیست بلکه متعلق به بشریت است و باید در حفظ و نگهداری آن کوشا باشند.
پس از جنگ جهانی دوم جامعۀ ملل منحل شد و جای آن را سازمان ملل متحد گرفت. یونسکو در ۱۶ نوامبر ۱۹۴۵م تأسیس شد و سرپرستی بسیاری از برنامه هایی را بر عهده گرفت که قبلا به کمیتۀ بین المللی همکاری فکری واگذارشده بود. از جمله کنوانسیون لاهه که در ۱۹۵۴م به تصویب یونسکو رسید و حاوی اشاراتی به میراث فرهنگی جهان بود. در این کنوانسیون آمده است که خسارت به داشته های فرهنگی متعلق به ملت به معنای خسارت زدن به میراث فرهنگی همۀ بشر است؛ زیرا هر ملتی در این فرهنگ جهانی سهم خود را دارد. این بیانیه پس از جنگ بر دو نکته تکیه کرد:
وی در ادامه افزود:
“این کمپین تا سال ۱۹۸۰م ادامه داشت. هزینۀ آن ۸۰ میلیون دلار شد که ۱۵۰ کشور عضو یونسکو تأمین کردند و هیئت های بزرگ باستان شناسی به مصر فرستاده شدند که با سرعت کاوش هایی انجام دادند. اشیائی که به دست آمده بود را مرمت و به موزه ها منتقل کردند. حال معابد بزرگ مصر باقی ماند که این معابد را به قطعات بریدند و به نزدیکی اهرام ثلاثه منتقل و در آنجا دوباره مونتاژ کردند.
خود این انگیزه ای شد که اگر می شود این کار را کرد پس باید نهادینه شود. گردهمایی هایی گذاشتند که حاصل آن ایجاد یک کنوانسیون شد که در سال ۱۹۷۲م با نام «حراست از میراث تاریخی و طبیعی» به تصویب رسید. خب آثار طبیعی هم دست کمی از آثار تاریخی ندارند. البته در میان سال های ۷۲ تا ۷۶ م کاری از پیش نبردند. علت آن هم این بود که در کنوانسیون مطرح شده بود به شرطی که ۴۰ کشور به این مجموعه بپیوندند کار خود را آغاز خواهد کرد. و این امر خود چند سال طول کشید و جالب اینجاست که ایران از نخستین کشورهایی بود که عضو این کنوانسیون شد. در ۱۹۷۸م برای نخستین بار ۱۲ محوطه و بنای تاریخی و طبیعی توسط یونسکو به ثبت رسید که ۸ تا تاریخی و ۴ تا طبیعی بودند. در ۲۰۱۷ م، تعداد ۱۹۳ کشور به عضو کنوانسیون ۱۹۷۲ درآمدند و مجموعا تعداد ۱۰۷۳ نام در فهرست ثبت آثار آمده است. از این تعداد ۸۳۲ مکان فرهنگی، ۲۰۶ مکان طبیعی و ۳۵ مکان ترکیبی است. در ۱۶۷ کشور جهان. ایتالیا با ۵۴ سایت مقام اول را دارد و ایران با ۲۲ مکان مقام یازدهم را و در آخرین ردیف بلژیک با ۱۳ مکان قرار گرفته است.
کنوانسیون ۱۹۷۲م متشکل است از یک دیباچه و ۳۸ ماده در ۸ فصل است. اولا که تنها آثار تاریخی و طبیعی را دربرمی گیرد؛ یعنی کتاب و آثار اینچنین در این مجموعه قرار ندارد. مادۀ نخست آن آثار فرهنگی را اینچنین معرفی می کند:
اول- بناها، شامل مجموعۀ بناهایی جداگانه یا پیوسته که به دلیل معماری ارزش جهانی دارند.
دوم- یادمان های تاریخی از جمله معماری، مجسمه ها، نقاشی های دیواره ها، عناصر با اهمیت باستان شناسی، سنگ نبشته ها و غارهای مسکونی که ارزش جهانی دارند.
سوم- محل ها شامل آثار ساختۀ دست انسان یا آثار ترکیبی طبیعی و ساختۀ بشر که ارزش جهانی دارند.
آثار طبیعی هم ویژگی های طبیعی است که دارای ارزش جهانی برجسته هستند.
نکته ای که در اینجا بر آن تکیه ارزش جهانی این آثار بود دلیلش این است که وظیفۀ کنوانسیون حفظ و نگهداری همۀ اثار تاریخی و طبیعی نیست؛ چون نه قدرت مالی دارد و نه قدرت فهم. بلکه گزیده ای از این ها را حفظ می کند که دارای ارزش جهانی باشد. به همین علت هم مجبور می شود تا در ۱۹۷۸ م یک صورت معیار تعیین کند که شش عدد آثار فرهنگی و ۴ اثر دیگر آثار طبیعی را دربرمی گرفت. در ۲۰۰۴ م این معیارها دوباره بررسی و تغییراتی ایجاد شد.
از نظر ساختار هم این کنوانسیون از سه رکن تشکیل شده است با ۲۱ عضو که این ها طبق مقرراتی در انتخابات انتخاب می شوند، سالی یکبار تشکیل جلسه می دهند که وظیفه اشان بررسی تقاضاهای جدید است، همگی را مطالعه می کنند تا ببینند آیا کشورهایی که آن محوطۀ تاریخی و طبیعی را به ثبت رسانده اند در محافظتش کوشا هستند یا نه؟ اگر اینگونه نباشد تهدید می کنند که اگر اینگونه ادامه یابد این اثر را از فهرست خارج خواهند کرد. که در مورد میدان نقش جهان اصفهان با ساخت یک ساختمان بلندمرتبه در نزدیک میدان چنین اتفاقی افتاد. متخصصین یونسکو از نزدیک میدان را بررسی کردند و گفتند که باید ساختمان جدید تخریب شود و ایران را تهدید به حذف میدان نقش جهان از فهرست جهانی کردند که بالاخره کار تخریب انجام شد.
بخش دوم دبیرخانه است که هم دبیرخانۀ کل سازمان هست و هم مشخصا کمیتۀ میراث.
و سومین بخش صندوق است و به هر سختی هست بودجه فراهم می شود و آن را به صورت وام با بهرۀ کم و مهلت زیاد در اختیار می گذارد.”
دکتر مرادی در ادامۀ سخنانش اظهار داشت:
“از مواد مهم این کنوانسیون مواد ۲۷ و ۲۸ است که مشخصا به «آموزش» اختصاص داده شده است. وظیفۀ هر کشوری که به کنوانسیون می پیوندد این است که حتما یک انجمن ملی در کشور خود تشکیل می دهد تا با کنوانسیون همکاری کند. باضافه اینکه موظف است که به ملت آموزش دهد و این منابع را به مردم بشناساند و از آن ها بخواهد در نگهداری و حفظ آن کوشا باشند.
در ایران دو سازمان نمایندۀ سازمان جهانی هستند: یکی میراث ملی و دیگری محیط زیست. تا جایی که من اطلاع دارم سازمان میراث جهانی خیلی از بخش محیط زیست راضی نیست و خشک شدن تالاب ها و دریاچۀ ارومیه یکی از علت های آن است.
اما روش کار این کنوانسیون:
ابتدا کشور عضو باید فهرستی از مکان های مهم طبیعی و آثار فرهنگی خود تهیه می کند که به آن فهرست احتمالی می گویند و برای سازمان جهانی ارسال دارد. در مرحلۀ بعد آن کشور می تواند برای هر یک از آثار یا اماکنی که در فهرست احتمالی آمده پرونده ای خاص تشکیل دهد که به آن «پروندۀ نامزدی» در فهرست می گویند. پروندۀ نامزدی توسط شورای بین المللی ابنیه و محوطه ها و اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت ارزیابی می شود. نتیجۀ بررسی شورا و اتحادیه به کمیتۀ میراث جهانی یونسکو ارسال می شود. کمیتۀ میراث جهانی در نشست های سالانۀ خود پروندۀ نامزدی و نظرات شورای بین المللی ابنیه و محوطه و اتحادیۀ بین المللی حفاظت از طبیعت را رسیدگی می کنند و رأی می دهند. گاه پیش می آید که بررسی را به سال بعد موکول می کنند و از کشور عضو می خواهند اطلاع بیشتری ارائه دهد.
یونسکو یک معیار تهیه کرده است:
- یکی اینکه نشان دهندۀ یک شاهکار از نبوغ و خلاقیت انسانی باشد.
- نشان دهندۀ تبادل ارزش های بشری در یک بازۀ زمانی در یک منطقۀ فرهنگی از لحاظ پیشرفت در معماری یا فناوری برنامه ریزی شهری یا طراحی چشم اندازها باشد.
- آن اثر گواهی باشد بر یک سنت فرهنگی یا تمدن زنده یا از میان رفته.
- نمونه ای برجسته باشد از معماری یا تکنولوژی در مرحله ای از تاریخ بشری.
- نمونۀ برجسته ای باشد از تعامل میان انسان و محیط زیست یا نمایندۀ یک فرهنگ باشد.
- به طور مستقیم و ملموس با رویدادها، سنت های زندگی، افکار و عقاید یا آثار هنری یا ادبی آن هم در سطح جهان مرتبط باشد.
در مورد معیارهای طبیعی:
- پدیدۀ بی نظیر طبیعی باشد.
- نمونۀ برجسته ای باشد که مراحل تغییرات تاریخ زمین شناسی را نشان می دهد.
- نمونۀ برجسته ای باشد از برآیندهای زیست محیطی و بیولوژیکی در تکامل و توسعۀ زمینی اکوسیستم های ساحلی و دریایی و گیاهان و حیوانات.
- زیستگاه طبیعی مهم که در آن ها گونه هایی در خطر انقراض باشند.”
دکتر مرادی در مورد تاریخچۀ پیوستن ایران به کنوانسیون ۱۹۷۲ چنین بیان داشت:
“ایران در تاریخ ۸ دی ۱۳۵۳ خورشیدی با تصویب ماده واحده ای در مجلس شورای ملی به کنوانسیون ۱۹۷۲ پیوست. اولین مکان هایی که در این فهرست ثبت شدند شامل میدان امام اصفهان، تخت جمشید و چغازنبیل بودند.
پس از پیروزی مدتی در این کار وقفه افتاد تا سال ۱۳۸۲ خورشیدی که تخت سلیمان نیز در این فهرست قرار گرفت. تا سال ۲۰۱۷ م براساس آخرین آمار تعداد ۲۲ محل و جایگاه فرهنگی و طبیعی ایران در این فهرست ثبت شده اند. از آخرین آن ها می توان از قنات ایرانی و کویر لوت نام برد.
پاره ای از آثار ایرانی در فهرست میراث جهانی عبارتند از:
- بم و چشم اندازهای فرهنگی آن ۱۳۸۳ خورشیدی به عنوان بزرگترین بنای خشتی جهانی. که از بُعد عظمت و زیبایی با دیوار چین مقایسه می شود.
- بیستون ۱۳۸۵
- چشم اندازهای فرهنگی میمند در استاد کرمان ۱۳۹۴ به دلیل خانه های کنده شده در دل کوه.
- کاخ گلستان تهران در سال ۱۳۹۲.
- گنبد کاووس بلندترین برج آزادی دنیا در سال ۱۳۹۱.
- میدان نقش جهان اصفهان و ….
مزایای پذیرش در کنوانسیون را می توان اینچنین بیان کرد:
- پیوستن با جامعۀ بشری که آثار فرهنگی و طبیعی را می ستاید و متعلق به همۀ مردم جهان می داند.
- حفظ این آثار برای نسل های آینده از اهمیت خاصی برخوردار است.
- یکی از مزایا بخصوص برای کشورهای جهان سوم بهره مند شدن از امکانات مالی و کمک های فنی و مشورتی صندوق میراث جهانی است. ر بخش مطالعات علمی و کارشناسی، اعزام کارشناس و متخصص و نیروی انسانی واجد صلاحیت علمی، تربیت کارشناسان مجرب در تمامی سطوح، تهیۀ تجهیزات اعطای وام، اختصاص کمک های بلاعوض در موارد استثنائی، رونق گردشگری و کمک به اقتصاد کشور، بسیاری از آثار حمایت شده به آرم میراث فرهنگی مزین می شوند.
وی در پایان سخنانش افزود:
“در پایان فقط به این نکته اشاره کنم که چون کنوانسیون ۱۹۷۲ به آثار تاریخی و طبیعی توجه داشت و بخش مهمی از آثار فرهنگی بشری در این کنوانسیون قرار نمی گرفت یونسکو برنامۀ دیگری در ۱۹۹۶ م تصویب کرد به نام برنامۀ «حافظۀ جهانی». این برنامه میراث فرهنگی و معنوی کشورها و میراث ناملموس را دربرمی گیرد. ایران عضو این کنوانسیون هم شده و بیش از ده اثر ایرانی در فهرست ثبت شده است. نوروز، قالی ایرانی، ورزش، تعزیه و نقالی موسیقی سنتی ایرانی شاهنامۀ بایسنقری و ….”
در ادامۀ این نشست حسین شیخ رضایی در معرفی سوسن اصیلی دیگر سخنران این مجلس گفت:
“خانم دکتر اصیلی معاون کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران و عضو کمیتۀ ملی حافظۀ جهانی یونسکو هستند. ایشان در زمینۀ ثبت جهانی میراث مستند فعالیت دارند.”
سوسن اصیلی سخنان خود را با یادی از توران میرهادی و در ادامه با عنوان «میراث مستند» اینچنین آغاز کرد:
“یاد می کنم از استاد عزیز خانم میرهادی که من اولین تلاش هایم برای نوشتن مقاله را در فرهنگنامه در خدمت ایشان انجام دادم و آموختم.
بخش دیگری در یونسکو به نام برنامۀ حافظۀ جهانی وجود دارد که البته چون نوپاست هنوز کنوانسیون نشده است. این برنامه سال ۹۷ م در یونسکو تشکیل شد و ایران در سال ۲۰۰۶ م بدان پیوست. طبق آن هر دو سال یکبار هر کشور می تواند دو اثر از میراث مستند را ثبت کند. حال میراث مستند چیست؟ خب بدین معناست هر چیزی که در جایی ثبت شده باشد یا مکتوب بوده و یا به صورت صوت، عکس و نقشه و …. باشد میراث مستند است. درواقع در مراحل مختلف این کار انجام می شود و به صورت جهانی و منطقه ای و ملی است.
در ایران کمیتۀ ملی تشکیل شده. البته باقی ثبت های جهانی در میراث فرهنگی هستند. کمیتۀ ملی شامل اعضایی حقیقی و حقوقی است. اعضای حقوقی رؤسای مراکز مهم آرشیوی و فرهنگی در ایران هستند و اعضای حقیقی هم یک عده کارشناس فعال در این کمیته. یک گروه کارشناسی هم هست که در تنظیم پرونده ها همکاری می کنند.
از نظر این برنامه و کلیۀ برنامه ها، یونسکو معتقد است که فرهنگ و تمدن بشر مثل یک پازل می ماند که هر تمدن بخشی از این پازل را تشکیل می دهند و مجموعۀ این ها تمدن بشر است و متعلق به هیچ کشور خاصی نیست.
ما در اولین دوره، شاهنامۀ بایسنقری» را که در کاخ گلستان نگهداری می شود و «وقف نامۀ ربع رشیدی» را که در کتابخانۀ تبریز هست، معرفی کردیم.
شاهنامۀ بایسنقری یک شاهکار هنری متعلق به دورۀ تیموری است. و بعد از آن هم هر دو سال یک بار آثاری را معرفی کردیم که خوشبختانه بیشتر آن ها ثبت شد.
نسخۀ کتاب مسائل الممالک استخری را بیست نقشه دارد و متعلق به قرن هفت است و همینطور مجموعه نقشه های دورۀ قاجار که در وزارت خارجه نگهداری می شوند نیز ثبت شده است.
مجموعۀ اسناد دورۀ صفویه در آستان قدس رضوی نگهداری می شود که ثبت شده و به عنوان اینکه آستان قدس قدیمی ترین مؤسسۀ خیریه در جهان است که هنوز هم پویا است قابل توجه است. این اسناد از وضعیت بهداشتی و آموزشی و بسیاری از مسائل اجتماعی صحبت می کند که این هم ثبت جهانی شده است.”
وی در ادامه افزود:
“بخش دیگر کار ما ثبت منطقه ای است که کل جهان را به چند منطقه تقسیم کمی کنند؛ مثلا منطقۀ امریکای شمالی، کشورهای عربی آسیا، اقیانوسیه که ایران عضو این منطقه است و …. و باز در این قسمت هم هر کشور می تواند آثاری را هر دو سال یکبار معرفی کند آثاری که تأثیر منطقه ای دارند و وجودشان در همین منطقه اهمیت دارد.
در این بخش فیلم مستندی را با نام «جان مرجان» ثبت کردیم که دربارۀ مرجان های خلیج فارس است و به عنوان یک اثری که وضعیت طبیعی آنجا را به تصویر کشیده اهمیت دارد. کتاب «وندیداد» دیگر اثر ثبت شده در این گروه است و همینطورکتاب «عرفات العاشقین و عرصات العارفین» که عرفای هند و ایران را معرفی کرده دارای ارزش منطقه ای است و چند اثر دیگر.”
یک ثبت دیگر ثبت ملی است که شامل آثار مهم برای خود کشور است. در این گروه چندین مستند تلویزیونی از آرشیو صدا و سیما ثبت شده اند. و کتاب های مختلف و منابع مختلف و مجموعه عکس های دورۀ قاجار. که در جهت معرفی و شناخت ایران توسط جهانیان بسیار مهم هستند.”
حسین شیخ رضایی در معرفی آخرین سخنران بخش نخست نشست «توران میرهادی و جهان ایرانی» چنین بیان داشت:
“لیلا کفاش زاده مسئول دفتر کودک و نوجوان در پژوهشگاه میراث فرهنگی هستند. از همکاران فرهنگنامه و شورا در گروه ترویج خواندن و بناهای تاریخی. ایشان بیشتر در مورد میراث ناملموس و بخصوص بخش کودک و نوجوان مطالعه دارند.”
سپس لیلا کفاش زاده سخنان خود را با عنوان «میراث ناملموس» در بخش کودکان و نوجوان مطرح کرد و اینچنین سخن گفت:
“میراث ناملموس بخشی از میراث فرهنگی ماست که غیرقابل لمس بوده و به صورت شفاهی و سینه به سینه به ما به ارث رسیده است؛ همانند روش ساخت عروسک یا فرمول درست کردن یک غذا و ادبیات شفاهی قصه ای که در این فهرست می گنجد.
شرط ثبت جهانی شدن هر اثری این است که ابتدا در فهرست ملی ثبت شود. شاید حدود بیش از ۱۵۰۰ اثر در فهرست ملی ثبت کرده ایم. من به عنوان کار پژوهشی خود آن بخشی که به کودکان مربوط است را جدا کرده و بر روی آن با دوستان شورایی و دوستان هم عقیده پیش می رویم. یک سری عروسک های بومی هستند که در این فهرست ها جای گرفته اند. این عروسک ها از حدود سی سال پیش دیگر ساخته نمی شوند ولی هنوز هستند کسانی که این ها را از مادربزرگ ها به یاد دارند و ما توانستیم این آثار را به ثبت برسانیم.
عروسک «دوتوک» خراسان جنوبی اولین عروسک بازیچه ای بود که ثبت شد ولی قبل از آن عروسک «تکه» که برای آیین پیش بهاری است و نوید رسیدن نوروز را می دهد. یا «بوکه بارانه» برای مراسم باران خواهی در کردستان استفاده می شود و پژوهشگران معتقدند که حتی رد آناهیتا را می توان در این عروسک دید.
«قورچوق» از قوم ترکمن جدیدترین عروسکی است که ثبت شده. وقتی دختران ترکمن در کنار نهرها با هم بازی می کردند، عروسکشان را می ساختند و بعد برای عروسک خود دامادی درست می کردند. این دو با هم ازدواج می کردند و حالا از این لحظه به بعد بر روی سر قورچوق حلقۀ ازدواج می گذاشتند. خب این بازیچه دیگر اسباب بازی نیست و یک مینی مال فرهنگی است که توسط پدر و مادرها به بچه ها آموزش داده می شود و به نسل بعدی به ارث می رسد.
عروسکی در کرمان به نام «ماهی ملک لوپک » است. ماهی ملک نام زن مقتدری بوده که قبل از اینکه سال شوهرش شود، لباس رنگی می پوشد و در عروسی می رقصد و این نماد یک زنی که خلاف جریان مردسالار جامعه حرکت می کند. حال این داستان تبدیل به یک عروسک مفصلی شده که می توان آن را رقصاند و در عروسی ها شعرهای ماهی ملک خوانده می شود و این عروسک را می رقصانند. یا عروسک لیلی در لرستان و … که یک عروسک رقصان متحرک است. لیلی اسم خاصی نیست و نام تمامی زنان و دخترانی است که قابل عشق ورزیدن هستند و زیبا.”
وی در ادامه افزود:
“در مورد قصه ها و افسانه ها: داستان سارای و لالایی ها، قصه ملک محمد، کوراوغلو و اصلی و کرم، شاه صنم و قصۀ مهمان های ناخوانده که به همت دوستان و عزیزان شورایی ثبت شد.
برای کامل کردن پروندۀ مهمان های ناخوانده دلایلی آوردیم. و این دلایل هم از دل تمام کسانی که این قصه را شنیده اند و روایت کرده اند و … درآمد. دلایلی همانند: داستان، مادرمحور و طرفدار زنان و محیط زیست است. در این قصه فرهنگ مهمان نوازی که یکی از صفات ایرانی هاست معرفی می شود. خب این چکیده ای از فرهنگ ماست که قرار است به سطح دنیا برود و ایران را معرفی کند. حتی من در روند ثبت این اثر به اصطبل میهمان در ناحیۀ کردستان برخورد کردم که اسب میهمان هم جایگاه ویژه ای دارد و یا اینکه مادران همیشه یک پیمانه اضافه برنج برای میهمان های ناخوانده می گذاشتند. در این داستان جمع شدن اضداد در یک مکان مثل سگ و گربه در جهت منفعت مشترک می توانند و ایجاد وحدت همگی ضمیمۀ پرونده شد. در داستان مفید بودن شرط ماندن است. اینکه فردا که باران بند می آید شما برای سقفی که از باران به آن پناه بردید چه می کنید.
یکی از دوستان می گفت این قصه، قصۀ توران خانم است که همه را دور خود در شورا جمع کرده و برای دلیل ثبت این را آورده بود.
نکتۀ دیگر این بود که بعد از اینکه اثر ثبت می شود باید اقدام پاسدارانه انجام دهیم تا از فهرست حذف نشود. اقدام پاسدارانه این است که آن را به درون جامعه بیاوریم و مناسب سازی کنیم و به آن اثر اهمیت دهیم.
بحث جهانی شدن هم اینکه ما هر سال دو سهمیه داریم و اینقدر این کشور غنی از فرهنگ است که سالی دو تا کافی نیست. و برای همین فکر نمی کنم به این زودی نوبت به این موضوعات و داستان ها برسد اما نویدی می دهم که یونسکو به دلیل اعتقادی که به وحدت دارد، می گوید اگر پروندۀ مشترک با کشورهای دیگر کار کنید، مثل نوروز، خارج از نوبت هر پروندۀ چند کشوری را بررسی خواهد کرد.
چیزی که در این حوزه یافتیم عروسک های بی صورت بودند. خیلی از عروسک های ما بی صورت هستند و چهره ندارند و دلایل مختلفی هم برای آن ها مطرح شده است. که آفرینش از آن خداست و اگر انسانی دست به آفرینش می زند باید ناقص آن را بیافریند. یا اینکه این پیکر شبیه یک انسان است و شبیه هیچکس نیست و هر کس می تواند صورت خود را در صورت این عروسک ها ببیند. موضوع بی صورت بودن موضوع مشترک بین چند کشور است و سازمان میراث فرهنگی روی این پرونده کار می کند.”
در پایان بخش نخست این نشست سه سخنران به سئوالات حاضران پاسخ گفتند.
در این قسمت که ثریا قزل ایاغ در میان حاضرین حضور داشت سؤال خود را با توضیحی اینچنین بیان کرد: “فرهنگ اشاعه مهم ترین قسمت در این فعالیت ها است. بخصوص وقتی شما با کودک و نوجوان سر و کار دارید. بنابراین مهم نیست ما چند بازی و لالایی داریم بلکه مهم این است که امروز در سطح جامعه این ها چگونه اشاعه پیدا کرده اند. اگر قرار است شما چیزی کهتنها با ثبت یک اثر حافظ آن باشیم کاری نکرده ایم. در ایران چند مادر می دانند که چگونه باید برای فرزندشان لالایی بگویند؟ بسیاری انواع ورزش ها را برای نوزاد را از اینترنت پیدا می کنند در حالیکه ما چندین بازی داریم که تنها برای نوزاد است و بعد از اینکه قنداقش را باز می کردند برایش شعر می خواندند و این ورزش ها را انجام می دادند. متأسفانه سنت ایران مثل سنت گنجوری است؛ یعنی می خواهیم مثل اژدها بر روی آن بخوابیم و آن را نگاه داریم در حالیکه آنچه مهم است اشاعۀ آن است. بخصوص در حوزۀ کودک و نوجوان که شاهد این هستیم بچه ها در یک برهوت عجیبی از نظر فرهنگی رشد می کنند.”
لیلا کفاش زاده در تأیید سخنان قزل ایاق بیان داشت که:
“کاملا فرمایش شما درست است و به خاطر همین من تأکید بر اقدام پاسدارانه داشتم. این اقدام وجود دارد ولی سازمان میراث فرهنگی این نظام را ندارد و چیزی را رصد نکرده و راه حلی ارائه نمی کند. ما خود شورایی ها بر این امر تلاش می کنیم. شاید باید حرکت های مردمی برای آن انجام شود.
در بخش دوم این جلسه رخشان بنی اعتماد از ساخت فیلم مستند خود از زندگی توران میرهادی سخن گفت و اظهار داشت:
” افتخار بزرگ و شانس بزرگتری نصیب من شد که سال ۹۱ به همراه آقای میرطهماسب خدمت توران خانم میرهادی برسیم و از ایشان درخواست کنیم تا اجازه دهند در سال هایی که تلاش و فعالیتشان متمرکز بر تدوین فرهنگنامه بود، بتوانیم با دوربین با ایشان همراه باشیم. طبیعتا با همان روحیه و تواضعی که داشتند موافقت نکردند و گفتند بگذارید من با خانواده ام و خانم انصاری صحبت کنم و نتیجه را اطلاع خواهم داد. باز این شانس با ما بود که ما در خدمت خانم انصاری و خانوادۀ محترمشان آقای خمارلو رسیدیم و توضیح دادیم که قصدمان چیست. پس از اینکه خانم انصاری و خانواده موافقت کردند، توران خانم هم اجازۀ روشن کردن دوربین را به ما دادند.
یک جایی گفتم تمام لحظاتی که حضور بی بدیل توران خانم در مقابل دوربین بود، دائما حسرت می خوردم که ای کاش شاگردشان بودم و آن زمان حتما آدم بهتری می شدم، حتما مادر شایسته تری می شدم، این را صمیمانه و از ته دل می گویم. به هر حال ۴ سال دوربین همراه ایشان بود و سال آخر که دچار بیماری شدند کم تر مزاحمشان بودیم ولی می خواهم بگویم با وجود اینکه فیلم توران خانم قطره ای از دریای وجود ایشان است ولی می توانم ادعا کنم که قطرۀ با ارزشی است.
در مورد شخصیت توران خانم و مسئولیت اجتماعی ایشان، عشق بی پایانشان به وطن و بچه های ایران آن نماد واقعی حرف مادرشان که مصیبت های بزرگ را به کارهای بزرگ تبدیل کنید. و در مجموع در موردشان خیلی ها نوشته اند ولی من بیشتر نگران نسل آینده ای هستم که اگر بخواهد در مورد توران خانم صحبت شود چند نمونه دور و بر خود دارند تا بتوانند این همه عشق و تعهد و مسئولیت را در آن ها ببینند و درک کنند.
من و میرطهماسب فکر می کردیم که هر چه بخواهیم در مورد خصلت های توران خانم بگوییم تا وقتی که ایشان این پله ها را عصا زنان و نفس زنان بالا نیایند و پشت در قبل از ورود به ساختمان یک لبخند روی صورتشان ننشیند و بعد نگویند:” به! به! به!” با هیچ واژه ای نمی توان این ها را نوشت و تنها دوربین مستند می توانست این کار را بکند. خوشحالم چنین اتفاقی افتاد.”
وی در ادامه افزود:
“ایشان استاد مقولۀ داوطلبی بودند و کار ما هم یک کار داوطلبانه بود. تمام پول بلیت های این فیلم متعلق به شورای کتاب و فرهنگنامه خواهد بود. برای اکران این فیلم دست به تجربه ای نو زدیم که برای اولین بار در ایران بوده و آن اکران اینترنتی است تا در دیدن این فیلم هیچ بهانه ای برای هیچ مخاطبی در سراسر ایران حتی برای هیچ روستایی باقی نگذاریم.
به مدت ۴۸ ساعت که درست تا ده دقیقۀ دیگر ۲۴ ساعت آن گذشته و خوشبختانه با استقبال خوبی برخوردار شده است، فیلم اکران اینترنتی می شود. از طریق سایت هاشور در داخل و خارج کشور قابل دیدن است. خوشحالم بگویم که انرژی توران خانم حتی در این تجربۀ به ما کمک کرد و آن پیشنهاد آدم ها و کتابفروشی ها در داخل و خارج از کشور بود که ما می خواهیم دسته جمعی این فیلم را ببینیم. چندین نفر جمع می شوند با یک بلیت فیلم را می بینند و پول پنجاه بلیت را به حساب می ریزند تا در این کار مشارکت کنند. خواهش من این است که هر کدام یک رسانه باشیم. سینمای مستند نه سینمای سرمایه است که حتی قادر به زدن یک بیلبورد برای آن نیستیم. این همه اجناس بی کیفیت فرهنگی و غیر فرهنگی در سطح این شهر تبلیغ می شودما و ما حتی اجازۀ تبلیغ در یکی را هم نداریم. همۀ امید ما به خودمان است.”
در واپسین لحظات این جلسه نوش آفرین انصاری در پاسخ به نقد یکی از حضار دربارۀ مباحث این جلسه چنین گفت:
“دوستی فرمودند که چرا موضوع سخنرانی ها مربوط به خانم میرهادی نیست. من می خواهم عرض کنم همۀ کسانی که با شورا آشنا هستند ف همۀ کسانی که با فرهنگنامه آشنا هستند می دانند که موضوع «دانایی»، موضوع خانم میرهادی است و امروز تمرکز این جمع کاملا نشان داد حقانیت انتخاب این مباحث جدی برای این است که یاد خانم میرهادی باشیم. ایشان یک جامعۀ پرسشگر می خواستند و ما همه در کنارشان تلاش کردیم که به آنجا برسیم.
وی در ادامۀ سخنانش به معرفی سه اثر بازنشر شدۀ توران میرهادی پرداخت و اینچنین بیان داشت که:
“خوشبختانه خانواده و شرکت تهیه و نشر فرهنگنامه آقای منصوری و ناشرانی که اجازه دادند و این امکان را فراهم آوردند، باعث شد تا مجموعۀ جامعی از آثار ایشان به جز فرهنگ نامه در اختیارمان قرار گیرد. خواهش من در امر تشکیل کتابخانۀ توران خانم است که این امر را هر یک برای خودتان جدی بگیرید. و اگر عکس هایی دارید ضمیمه کنید و یک کتابخانۀ شخصی بوجود بیاورید و این آثار را بارها و بارها بخوانید.
برخی از این آثار به صورت مستقل چاپ شده است. در مورد کتاب «صلح را از کودکی باید آموخت» جزئی از یک مجموعه بوده و الان به صورت جداگانه منتشر شده است.
سه اثر باز نشدۀ جدید بدین شرح هستند:
«گذری در ادبیات کودکان» تألیفی است که در سال ۵۲ خورشیدی، سه دوست با هم تصمیم می گیرند این کار را انجام دهند؛ هر سه معلم هستند و ادبیات کودکان درس می دهند؛ هر سه بر این باور هستند که ادبیات کودکان را نمی توان بدون کتاب کودکان درس داد. و وقتی به کلاس می روند باید کوله باری از کتاب را با خود ببرند و روی میز بگذارند و به صورت عملی کار کنند. و سرانجام این مجموعه به هزینۀ خود این سه نفر چاپ می شود. مهدخت صنعتی، لیلی آهی و توران میرهادی. این کتاب سریع به می رسد. خانم صنعتی و خانم آهی موافقت کردند که تجدید چاپ شود. اما بعد از چاپ نخست خانم میرهادی رسما فرمودند خیر! و اجازۀ چاپ ندادند و بارها از ایشان سؤال شد چرا اجازۀ نمی دهید و ایشان فرمودند که یارانم نیستند و تاریخ هم تغییر کرده است.
ماند تا به امروز که همان ویرایش چاپ ۵۶ را مورد توجه قرار داده اند. خیلی ها سعی داشتند این کتاب را تقلید کنند اما این امکان ناپذیر است؛ بخاطر انرژی که درون آن هست و آن سه گانگی و وحدتی که وجود دارد.
مهم ترین کتابی که شاید چاپ شد و به کوشش خانم قزل ایاغ بود و دوست دارم خودشان در این زمینه سخن بگویند.”
ثریا قزل ایاق در دعوت نوش آفرین انصاری چنین سخن گفت:
“معلمی بودم که تدریسم را با این کتاب شروع کردم. فکر می کنم کتاب ها هم مثل آدم ها در چرخه های زمان می توانند نقش داشته باشند. زمانی که به عنوان یک مدرس جوان ادبیات کودکان به دانشگاه تهران آمدم هیچ چیزی برای تدریس وجود نداشت و همه باید از منابع بیگانه تدریس می شد و تا مدت ها کار من ترجمه منابع بود. تا این کتاب درآمد و تا مدت های طولانی منبع تدریس من بود و عنوانش هم گویاست «گذری بر ادبیات کودکان» یعنی نکات مهم مورد بحث. اصلا نمونه ها مهم نیست چون کتاب هایی جدید می آید اما آنچه در این کتاب آمده پابرجاست.”
نوش آفرین انصاری در مورد دومین کتاب بازنشر شدۀ توران میرهادی اظهار داشت:
“دومین کتابی که بازنشر شده «کتاب کار مربی کودک» خانم میرهادی است. کتاب های دیگری پس از این کتاب درآمد اما گوشه ای از شخصیت توران خانم در این کتاب هست. کتابی هم از سوی کتابخانۀ ملی ایران به نام «افسانۀ پیروز» منتشر خواهد شد که مصاحبۀ بلند خانم میرهادی است با تاریخ شفاهی. توفیق داشتم این کتاب را ببینم. «افسانه» اسم مستعار خانم میرهادی است و به نظرم انتخاب خوبی است که کتابخانۀ ملی انجام داده و پیروز نخستین فرزند ایشان است.
در این مصاحبه آقای حجت الحق حسینی از ایشان سؤال می کند که این کتاب چگونه بوجود آمد؟ و خانم میرهادی می فرمایند من برای این کتاب هیچ کاری نکردم. تنها امکانات را در اختیار مربیان گذاشتم و این ها کار کردند و ایران را میان بچه ها بردند و من تنها این ها را جمع کردم. یکی از مهم ترین آثاری که برای این گروه سنی گذاشتند و اینطور متواضعانه برخورد می کنند؛ همان نگاه شراکتی و با هم کار کردن است و «من» نیست و یک اتفاق «ما» است و با هم پریدن.
سومین اثر «مادر پنجاه سال در ایران» که به کتاب گویا تبدیل شده است. خانم بنی اعتماد تصمیم گرفتند بخشی از مصاحبۀ خانم میرهادی با شهرداد میرزائی که به صورت کتاب چاپ شده بود را گویا کنند و به صورت صوتی در اختیار جامعه قرار دهند. خانم بنی اعتماد شاید این نکته را نگفتند که یک فیلم غیر مستند هم از خانم میرهادی خواهند ساخت و در حال نوشتن فیلم نامه اش هستند.
در مورد فیلم مستند ایشان هم باید بگویم که یک اثر بی نظیر ازپشت صحنۀ چگونگی تولد یک اثر بزرگ به اسم فرهنگنامه است. وقتی فیلم تمام می شود که برای اولین بار به جامعۀ ایرانی و علاقه مند به ایران جهانی (چون زیرنویس انگلیسی دارد) نشان می دهد که چه اتفاق می افتد برای یک اثر می افتد و چگونه متولد می شود.”
در خاتمه عکس پرترۀ توران میرهادی اثر مجتبی سالک به پندار خمارلو دختر ایشان اهدا گردید.
پندار خمارلو دربارۀ مادر خود گفت:
“علی رغم تمام رنجی که مامان کشیده است ولی جزو خوشبخت ترین آدم ها است به علت این همه عشق و محبتی که از طرف دوستداران و مردم داشته، فکر می کنم که خیلی خوشبخت بوده است.”
منبع: مجله بخارا