فرهنگ امروز/ علی ولیاللهی:
وقتی فیزیک کوانتوم پا به عرصه وجود گذاشت، مباحثش به سرعت از علم فیزیک عبور کرد و تمام زندگی آدمها را تحت تاثیر قرار داد. دنیای مبتنی بر نظریات فیزیک کوانتوم شرایط کاملا جدیدی را برای آدمها به وجود آورد و پرسشهای بنیادینی در باب منطق و قطعیت مطرح کرد. فیزیک نیوتونی یا همان فیزیک کلاسیک قویا بر قطعیت تاکید داشت. مثلا قانون سوم نیوتون میگوید هر گاه جسمی به جسم دیگر نیرو وارد کند، جسم دوم نیرویی با همان اندازه و در جهت مخالف به جسم اول وارد میکند. قید «هرگاه» یعنی استثنایی وجود ندارد. از آن طرف فیزیکدانانی مثل ماکس پلانک، شرودینگر، نیلز بور، هایزنبرگ و اینشتین و چند نفر دیگر متوجه شدند که قوانین فیزیک کلاسیک در مقیاس میکروسکوپی توانایی پاسخگویی ندارد و الکن میشود. به همین دلیل فیزیک کوانتوم را پیش کشیدند. در فیزیک کوانتوم دیگر خبری از قطعیت نیست. چرا که حرکت دقیق و محل حضور آن چیزی را که مبنا قرار میگیرد، یعنی کوچکترین ذره که همان الکترون است نمیتوانیم دقیقا مشخص کنیم. در فضای فیزیک کوانتوم بحث اوربیتال مطرح است و احتمال حضور الکترون. بر اساس همین مساله ساده اما مهم، خیلیها به این نتیجه رسیدند که نمیتوان قطعیتی برای رخدادهای زندگی در نظر گرفت. اصل عدم قطعیت هایزنبرگ در همین دوران مطرح شد: غیرممکن است که همزمان سرعت و مکان الکترون یا هر ذره دیگری با دقت یا قطعیت دلخواه معین شود. به عبارت سادهتر مبنای دنیا احتمالات است و هرگز نمیتوان با قطعیت گفت که نتیجه یک حرکت چه خواهد شد. البته آلبرت اینشتین که خودش از بنیانگذاران فیزیک کوانتوم بود، با این حجم از بیقاعدگی به مخالفت برخاست و در جملهای معروف اعلام کرد: خدا تاس نمیاندازد!
در کنار بحث فیزیک کوانتوم نظریه دیگری مطرح شد با عنوان سیستم آشوب. سیستم آشوب را معمولا با یک مثال تشریح میکنند: توفان در کانادا نتیجه به هم خوردن بالهای یک پروانه در آفریقاست. به بیان دیگر هر اتفاق کوچکی میتواند نتایجی بینهایت غیر قابل پیشبینی به وجود بیاورد. حتما برای خودتان هم پیش آمده. در شرایطی قرار دارید و وقتی میخواهید به عقب برگردید و ببینید چطور شد که به اینجا رسیدید، به یک باره متوجه میشوید که یک تصمیم کوچک، یک تماس تلفنی، یک تاخیر، یک ملاقات ناگهانی در خیابان باعث شده که یک عالمه اتفاق دومینووار پشت سرش رخ بدهد و شما را به اینجایی که هستید برساند. شما نمیتوانید بفهمید که اگر آن روز خاص، آن اتفاق خاص رخ نمیداد چه سرنوشتی برای شما پیش میآمد. سیستم آشوب در کنار اصل عدم قطعیتی که دانشمندان فیزیک کوانتوم مطرح کردند، باعث شده خیلیها دیگر نتوانند نظم مشخصی را برای دنیا و اتفاقاتش در نظر بگیرند. همهچیز اتفاق است.
براساس همین عدم قطعیت نوشتهای که در ادامه میآید نمیتواند بهطور کامل اثبات یا رد شود، بلکه صرفا میخواهد شرایطی را متصور شود که امکان داشت به وقوع بپیوندند، اما هرگز رخ نداد و هیچوقت هم رخ نخواهد داد. درست مثل انداختن یک تاس در بازی تخته. شما تاسی را به هوا پرت میکنید و تاس هنگام نشستن عددی را نشان میدهد. واضح است که اگر یک ثانیه زودتر یا دیرتر این کار را انجام میدادید، یا تاس را به سمت دیگری پرت میکردید، عدد به دست آمده میتوانست متفاوت شود. اما شما هرگز نخواهید فهمید که آن عدد چه عددی میشد. گرچه مطلعید که از شش حالت هم خارج نیست. پس میتوانید با توجه به احتمال هر کدام از اعدادی که امکان وقوع داشتند، ادامه بازی را بازسازی کنید. مشخص است که این فقط یک امر انتزاعی است، چون جریان اصلی بازی در همان لحظه پرتاب تاس تعیین شده و دیگر قابل برگشت نیست. همچنین همیشه شرایط حاصلشده بین شش حالت محدود قرار نمیگیرد و وقتی مقیاس بزرگتر شود حالتهای مختلفی که امکان وقوع دارند خیلی خیلی بیشتر میشوند. مثلا در فوتبال. هر کدام از اتفاقاتی که در زمین مسابقه فوتبال رخ میدهد مثل پرتاب کردن یک تاس است. نتیجه هر امری میتواند تا انتهای تورنمنت یا حتی تا سالها تاثیرگذار شود. یعنی یک جریان را به وجود آورد که وقتی ریشه یابیاش میکنیم ممکن است برگردیم به سالها قبل و یک اتفاق خواسته یا ناخواسته. اگر آن خطا اتفاق نمیافتاد، اگر آن گل به خودی زده نمیشد، اگر آن کرنر به اشتباه گرفته نمیشد جریان آن بازی چهطور پیش میرفت. مثلا فکر کنید که اگر مارادونا آن گل را با دست به انگلیس نمیزد یا داور متوجه خطای هندش میشد، الان دنیای فوتبال و قصههایش چه شکلی بود. مثلا فکر کنید که پنالتی زیدان به بوفون در فینال برلین بعد از برخورد به زیر تیرک گل نمیشد و بازی اصلا به وقت اضافه کشیده نمیشد و زیدان با کله نمیرفت توی سینه ماتراتزی. مطمئنا یک سری اتفاقات سلسهوار بعد از آن واقعه هرگز رخ نمیداد. کسی چه میداند. دنیا این شکلی است. البته اینکه همهچیز را آنقدر غیرقابل پیشبینی در نظر بگیریم منتقدان خیلی سرسختی هم دارد. مثلا اینشتین در نقد به نظریه فیزیک کوانتوم و آرای نیلز بور که میخواست از طریق بحث درباره اوربیتالها و احتمال حضور الکترون، نسبیت و احتمال را جایگزین قطعیت فیزیک کلاسیک کند، گفت: خدا تاس نمیاندازد!
بر اساس همین نوع تفکر میخواهیم ببینیم اگر علیرضا بیرانوند پنالتی کریس رونالدو را مهار نمیکرد، ممکن بود چه اتفاقاتی رخ بدهد. هرچند فقط بحث پنالتی نیست. میتوان گفت اگر بوهدوز گل به خودی نمیزد، اگر دخهآ مقابل رونالدو آن اشتباه بچگانه را مرتکب نمیشد و مهمتر از همه اگر مهدی طارمی توپ را در آخرین لحظات به تور دروازه پاتریسیو میرساند چه اتفاقاتی بعدش رخ میداد. و اگرهای بسیار دیگری. اما ما پنالتی رونالدو به بیرانوند را به عنوان یک مثال گلدرشت از بین همه اتفاقات فوتبال انتخاب میکنیم تا با بررسی روی دیگر سکهاش که همان گل شدن توپ بود، ببینیم چه اتفاقاتی ممکن بود به وقوع بپیوندد.
رونالدو حرکت میکند و توپ را وارد دروازه میکند. نتیجه میشود دو بر هیچ. با توجه به روند بازی و قدرت هجومی ایران، بعید است که ما بتوانیم دو گل عقبافتادگی را جبران کنیم. از آن طرف مراکش اسپانیا را متوقف کرده. پس با احتساب بازیهای روز پایانی گروه دوم، تیم پرتغال به عنوان تیم اول از گروهش صعود میکند و ماتادورها پشت سرشان راهی مرحله بعد میشوند. طبق جدول پرتغال باید مقابل روسیه بازی کند و اسپانیا به مصاف اروگوئه برود. البته ما الان میدانیم که اسپانیا به مصاف روسیه رفته و در ضربات پنالتی شکست خورده و پرتغال هم با درخشش کاوانی مغلوب اروگوئه شده. اما به نظر میرسد با توجه به تجربه فوتبالی ما، اگر اسپانیا به مصاف اروگوئه میرفت و پرتغال برابر میزبان قرار میگرفت، میتوانست شرایط متفاوت شود.
اسپانیا مقابل روسیه بازی همیشگی خودش را به نمایش گذاشت. پاسهای فوقالعاده زیاد و حوصله سربر. شیوهای از بازی، که اگر نگوییم قبلا راه مهارش توسط مورینیو و سیمئونه کشف شده بود، لااقل کیروش چند روز قبلش به خوبی نشان داده بود که چطور باید مقابل این تیم دفاع کرد و گل نخورد. هم راه تاکتیکیاش را نشان داده بود و هم اعتماد به نفسش به وجود آمده بود برای تیمهای ضعیفتر. که اگر این شکلی دفاع کنید آنها هیچ کاری از دستشان برنخواهد آمد. روسیه هم همین کار را کرد. توپ را دو دستی داد دست اسپانیاییها و گفت تا فردا صبح برای خودتان پاس کاری کنید. ماتادورها بیش از هزار پاس در بازی با میزبان به ثبت رساندند، اما تکگلشان از گل کاستا به ایران هم اتفاقیتر از آب در آمد و بعد هم استاد پیکه زحمت کشید و آن پنالتی را تقدیم حریف کرد تا بازی با نتیجه یک- یک تمام شود. هیرو هم نشان داد که چرا او را از اول سرمربی اسپانیا نکرده بودند و سمت مدیر تیم را به او داده بودند! اما فکر میکنید اگر اروگوئه مقابل اسپانیا قرار میگرفت ماجرا همین شکلی پیش میرفت؟ بعید است. چرا که اولا اروگوئه به هیچ عنوان نوع دفاع ایران و روسیه را مقابل اسپانیا انجام نمیداد. یعنی در شأن خودش نمیدید که بخواهد این طور اتوبوس پارک کند مقابل دروازه. ثانیا بازیکنان اروگوئه میآمدند که گل بزنند و برنده باشند. آنها قهرمان دو دوره جام جهانی بودند و این توانایی بردن در نود دقیقه را در خودشان میدیدند. باز بازی کردن بازیکنان اروگوئه بیشترین چیزی بود که هافبکها و بازیکنان سرعتی اسپانیا میخواستند و احتمالا موقعیتهای به مراتب بیشتری نصیبشان میشد. در بازی احتمالی اسپانیا اروگوئه شاید اروگوئه میبرد شاید اسپانیا، اما شرایط مطمئنا با بازی اسپانیا- روسیه متفاوت میشد.
از آن طرف پرتغال اگر ما را میبرد، به روسیه میخورد. پرتغال مقابل اروگوئه نشان داد که شاید تیم ضعیفتری نباشد، یعنی اختلاف فاحشی بین دو تیم نباشد، اما زورش هم نمیرسد و شاید بیشترین کاری که میتواند بکند گرفتن یک تساوی در وقتهای قانونی بازی باشد. هرچند اروگوئه واقعا تعداد موقعیت زیادی نتوانست خلق کند و هوش بالای مهاجمان این تیم، کار را برای یاران کریس رونالدو سخت کرد. اما بازی پرتغال مقابل روسیه داستان متفاوتی پیدا میکرد. اولا تیم پرتغال برعکس اسپانیا اصلا حوصله پاس کاریهای طولانیمدت را نداشت و خیلی سریع میخواست موقعیتهایش را تبدیل به گل کند و ثانیا روسیه هم مقابل پرتغال به سبک بازی مقابل اسپانیا دفاع نمیکرد. چون تیم حریف خیلی بهدنبال مالکیت توپ بالا و پاسهای متوالی نمیرفت. در نتیجه میشد حدس زد که پرتغال احتمالا با سبک بازی متفاوتش میتوانست روسیه را ببرد. البته شاید باز هم اتفاقات فوتبالی طور دیگری رقم میخورد.
در مجموع الان که بازیها برگزار شده و دو تیم صعودکننده از گروه مرگ از گردونه رقابتها خارج شدند، شاید هردوشان آرزو میکردند که با آن تیم دیگر گروه یک روبرو میشدند. البته که الان گفتن این حرف خیلی راحت است. اما به هر حال این اتفاق هرگز رخ نداده و نخواهد داد. چون آن لحظهای که رونالدو پنالتی را به سمت دروازه بیرانوند شلیک کرد، دروازهبان تیم ما با شیرجهای تماشایی او را در امر گلزنی ناکام گذاشت. یک رویداد، شبیه یک دومینو باعث بروز رویدادهای بعدی شد. اتفاقاتی که در سرنوشت جام جهانی و شاید خیلی اتفاقات دیگر نقش داشته باشد میتواند مانع بردن توپ طلا توسط رونالدو شود. میتواند باعث اخراج سرمربی پرتغال شود. میتواند روی ادامه روند فوتبال اسپانیا و فدراسیون و سرمربیاش تاثیر بگذارد و کلی واقعه دیگر؛ وقایعی که برخی از آنها رخ داده و باقی ماندهاش را هیچ کس فعلا نمیداند. ما فقط میدانیم که سیستم آشوب راه افتاده و دیگر هیچکس نمیتواند جلویش را بگیرد.
روزنامه اعتماد