به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ چهارمین دوره طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی با موضوع «الزامات توسعه یافتگی» برگزار شد.
فرشاد مومنی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی یکی از سخنرانان این مراسم بود.وی در ابتدای سخنرانی خود به اهمیت رشته اقتصاد اشاره کرد و گفت: اگر بپذیریم مهم ترین مسئله ایران و جهان، توسعه نیافتگی است آن زمان جایگاه علوم انسانی به طور عام و اقتصاد بطور خاص برجستگی پیدا می کند. هر چقدر پیرامون این مسئله وقوف پیدا کنیم بهتر گرفتاری های خود را شناسایی می کنیم. به نظر من یکی از درخشان ترین جمله ها در میان اندیشه ورزان توسعه این است که می گویند: رقابت بین افراد، بنگاه ها و کشورها شکل تجسد یافته ی رقابت بین اندیشه ها است. اگر بپذیریم که در کشوری توسعه نیافته و رانتی زندگی می کنیم، آن وقت کانون اصلی تمرکز ما روی نقاط ضعف اندیشه مسلط در کشورمان خواهد بود.
مومنی با توصیف خصوصیات اندیشه مسلط در بین ایرانی ها افزود: ما به طور سنتی یاد گرفته ایم که هر جا اشکالی پیدا شود، خود را مبرا و دیگران را مقصر بدانیم ضمنا اگر نتوانستیم اشتباه را گردن کسی بیندازیم همیشه یک دشمن خارجی یا « استکبار جهانی» تراشیده ایم. اما اگر عمق سرنوشت ما را اندیشه های ما رقم می زنند بجای پرداختن به دیگران باید خودمان را مقصر بدانیم. یکی از نکات جالب توجه در مورد اقتصاد این است که، ماکس پلانک فیزیک دان معروف، در بیوگرافی خودش می گوید زمانی که وارد دانشگاه شدم رشته تحصیلی ام اقتصاد بود اما بعد از دو سال متوجه شدم که این رشته بسیار پیچیده و فراتر از حد توان من است سپس رشته خود را تغییر داده و رشته فیزیک را انتخاب کردم. بواسطه پیچیدگی انسان، علوم انسانی و اجتماعی نیز بسیار پیچیده و فهم این پیچیدگی نیاز به زحمت و کار فراوان دارد.
رئیس مؤسسه دین و اقتصاد سپس به تفصیل به دشواری های علوم انسانی اشاره کرد و گفت: یکی از مهمترین وجوه پیچیدگی علوم انسانی مشخص کردن تفاوت ها و شباهت ها بین انسان ها و گروه های انسانی است. آن ها که اهل ساده سازی هستند می گویند چون تفاوت بین انسان ها اساسی است باید روی شناخت خود تمرکز کنیم و دستاوردهای فکری و تمدنی انسان های دیگر را کنار بگذاریم.این منطق، منطق بسیار خطرناکی است. حتی به نظر من این برداشت از نظر دینی هم مغایر است، زیرا مهم ترین داعیه دین ما جهانی بودن است و اگر اصل بر تفاوت ها باشد، نمی توانیم داعیه جهانی داشته باشیم. اگر مطلقا متفاوت بودیم شناخت قانون مندی حاکم بر رفتار جوامع و انسان ها خیلی ساده می شد. ما متفاوت هستیم، ولی قانون هایی داریم که بر فراز این تفاوت ها عمل می کند. از این رو اگر کسی درک ساده ای از رفتارهای آدمیان به ما داد می توانیم بفهمیم که درک غلط و ناصحیحی دارد. یک وجه این پیچیدگی زمانی ظاهر می شود که بخواهیم از دستاوردهای سایر تمدن ها استفاده کنیم. باید به پیچیدگی های ناشی از تفاوت ها التفات داشته باشیم.
این کارشناس اقتصادی ادامه داد: ما به تجربه دریافته ایم که اگر رویکردی در کشوری موفق بود لزوما همان رویکرد در دیگر کشورها موفق نیست. مشخص کردن تفاوت ها و شباهت ها نیاز به دانش بسیار بالایی دارد و کار سختی است، ماحتی به تجربه ۵۰ سال گذشته در کشور خودمان نیز نمی توانیم اعتماد کنیم. یک اقتصاد دان حرفه ای که تجربه اقتصادی بشر را از ۱۰ هزار سال پیش تا زمان حال را مطالعه کرده است می گوید: ما با دو روند متفاوت در طول تاریخ بشر روبرو هستیم. روندهای برگشت پذیر و روند های برگشت ناپذیر. روند انباشت ذخیره دانایی برگشت ناپذیر و روند عملکرد یک کشور برگشت پذیر است. وجود ذخیره دانایی برای عملکرد خوب کشور یکی از شروط لازم است ولی کافی نیست و به ده ها شروط کافی نیز نیاز دارد که می توان از بین آن ها به خواست مردم و خواست حاکمیت اشاره کرد. مسئله حیاتی دیگری که ماجرا را پیچیده می کند این است که، انسان ها اطلاعاتشان کامل نیست. در تاریخ علم و تاریخ دین بزرگترین انسان ها آن هایی هستند که وقوف روشمندی به نقص اطلاعات خود دارند.
این استاد دانشگاه با اشاره به یکی از الزامات تفکر در کشورهای توسعه یافته تصریح کرد: باید از خود مطلق انگاری پرهیز کنیم زیرا افراد خود مطلق انگار جنایت ها و فاجعه های بزرگ می آفرینند. بخاطر اهمیت اساسی این مسئله اقتصاد دان های بزرگ معتقدند، به غیر از داشتن اطلاعات ناقص همین اطلاعات ناقص نیز توزیع نا متقارن دارد و قدرت پردازش ذهن انسان نیز نا محدود نیست. این ویژگی ها درمیان همه افراد مشترک است. حال این سوال پیش می آید که اگر این ویژگی ها در میان افراد و جوامع انسانی مشترک است چرا کارنامه افراد اینقدر تفاوت دارد؟. انسان ها همگی نقص اطلاعات دارند، ولی آن هایی که از خطاهایشان درس می گیرند زیاد نیستند.
فرشاد مومنی سپس به ذکر یک مثال از عدم درس گیری ایرانی ها از اشتباهات گذشته خود اشاره کرد و گفت: من شوک اول نفتی در ایران یعنی از ۱۳۵۲تا۱۳۵۶ و شوک آخر نفتی از ۱۳۸۲تا۱۳۹۰ رابررسی کردم و متوجه شدم ۸۵ درصد خطای سیاستگذاری مشابه داشتیم. این نشان می دهد ما از خطاهای گذشته درس نگرفته ایم. البته این قضیه به یک شخص مربوط نیست و از انصاف، اخلاق و ادب به دور است که این اشتباهات را به یک شخص منتسب کنیم. جامعه ایران در این زمینه خاص نشان داده است که استعداد یادگیری اش ضعیف است پس کارنامه متفاوت به اساس متفاوت بر می گردد. ما هم از نظر ذخایر مادی و هم از نظر هوش و استعداد در سطح بالایی قرار داریم پس چرا ما در توسعه عقب ماندیم؟ این سوال باید سوال همگی ما باشد.
وی در خاتمه به یکی از ویژگی های منحصر به فرد اقتصاد ایران اشاره کرد و گفت: یک ویژگی منحصر به فرد اقتصاد ایران، مسئله عدم شفافیت است. شدت مناسبات رانتی با شدت عدم شفافیت مرتبط است و هرچقدر عدم شفافیت بیشتر باشد، شدت مناسبات رانتی نیز بیشتر خواهد بود. مثلا در بخش پول و بانک دستگاه های نظارتی می گویند، در سیستم بانکی ایران ۵۰میلیون حساب جعلی داریم.