به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ عباس زریاب خویی ۱۵ ذیقعدۀ ۱۳۳۷ هجری قمری برابر با بیستم مرداد ۱۲۹۸ شمسی و سیزدهم اوت ۱۹۱۹ میلادی در خوی در آذربایجان غربی در خانوادهای نسبتاَ مرفه به دنیا آمد. در آن روزگار اقتصاد شهر خوی مانند بیشتر شهرهای آذربایجان در داد و ستد با روسیه و ترکیه رونقی داشت. از سوی دیگر کشف نفت در باکو و راهآهن سراسری در قفقاز و ایجاد ادارهجات جدید در منطقه نیازمند کارگر پرشماری بود که از مردم آذربایجان ایران تأمین میشد. به رسم کودکان آن روز عباس زریاب را نزد زنی به نام ملّاکبری فرستادند تا قرآن بیاموزد. دو سال بعد قرآن خواندن را یاد گرفت و به رسم آن روزگار سوار بر اسب از مکتب تا خانه آمد و با چای و شیرینی از جمعیت مشایعت کننده پذیرایی کردند. پس از آن روز پدر عباس او را به دبستان شهر فرستاد.
بین ده تا سیزده سالگی کتابهای ناسخالتواریخ و منتظم ناصری را خواند. اما کتابهایی که در روح عباس زریاب جوان تأثیر گذاشت؛ کتابهای درسی تاریخ و جغرافیای مرحوم عباس اقبال بود که برای دبیرستانها نوشته شده بود. کتاب احوال و آثار رودکی تألیف مرحوم سعید نفیسی که در دوازده سالگی آن را خواند. کتاب سخن و سخنوران بدیعالزمان فروزانفر، داوری و نگاه نو فروزانفر دربارۀ شاعران موجب علاقه و اشتیاق زریاب به فروزانفر شد به طوری که با آنکه هیچگاه در کلاس درس فروزانفر حاضر نشده بود ولی خود را همواره شاگرد او میدانست. زریاب در آن شهر کوچک مجلههای مهم و معتبری را نیز میجست. مجلههای کاوه، ایرانشهر، علم و هنر، ارمغان و نوبهار نشریههایی بودند که زریاب میخواند. بعد از این به تدریج با دیوانهای شاعران مأنوس شد و دیوان سعدی و فرخی و شاهنامه را نیز با دقت خواند.
نخستین اثری که مستقلاً از زریاب منتشر شد ترجمه تاریخ فلسفۀ ویل دورانت بود از انگلیسی و آخرین اثری هم که او ترجمه کرد دریای جان اثر اسلام شناس معروف هلموت ریتر بود. تاریخ فلسفۀ دورانت اثری مهم در فلسفه نیست با اینحال در جهان انگلیسی زبان با استقبال روبهرو شد و دکتر زریاب هم به دلیل اینکه کتاب تا اندازۀ زیادی مخاطبان عام داشت دست به ترجمۀ آن زد. کتابی خوشخوان و پر اطلاع است و برای مخاطبان عام و کم اطلاع از فلسفه خوشایند. این سخن به معنی بیارج بودن کتاب نیست. ویل دورانت مورخ بود و اصولاً تحقیقات او از پشت عینک تاریخ صورت میگرفت؛ ناگزیر تحقیق او در فلسفه نیز تاریخی است. وانگهی روانی ترجمۀ دکتر زریاب و اجتناب او از به کارگیری لغات دیرفهم نزد خوانندگان خوش آمد و ترجمۀ آن به زبان فارسی نیز از طرف خوانندگان استقبال شد. لذات فلسفه نیز از همان نویسنده با قلم زریاب مطلوب مخاطبان فارسی زبان درآمد و از حاصل این ترجمه نیز استقبال شد. نشر این دو کتاب در فلسفه (هرچند آثاری صرفاً فلسفی نبودند) با آن قلم روان و زودفهم نیازمند زباندانی و تسلط درخور مترجم است و دکتر زریاب خویی در این ترجمهها تسلط خود به زبان فارسی و انگلیسی و نیز فلسفۀ قدیم و جدید نشان را میدهد. مهمترین و دشوارترین ترجمه در مجموعۀ اثار دکتر زریاب ترجمۀ اثر مهم نولدکه شرقشناس بزرگ آلمانی بود - تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان.
سالها از تحقیق و تعلیق تئودور نولدکه بر تاریخ ایرانیان در عصر ساسانیان میگذشت. حتی کتاب مهم شرقشناسی دیگر چون آرتور کریستنسن بر پایۀ تحقیقات نولدکه بود.
در عرصۀ تصحیح متن دکتر زریاب آثار مهمی را برجای گذاشته است. در صدر تحصیحهای دکتر زریاب باید از الصیدنه فیالطب اثر ابوریحان بیرونی نام برد. اسامی پر شمار لاتینی و یونانی و آشفتگیهای زیاد نسخههای خطی هر اهل فنی را از تصحیح این اثر منصرف میکند. زمانی که دکتر زریاب در دانشگاه برکلی تدریس میکرد پرفسور هنینگ نسخهای عکسی از الصیدنه را به زریاب داد و از او خواست تا لغات خوارزمی این کتاب را برای هنینگ استخراج کند. هنینگ متخصص زبان خوارزمی بود. همچنین از او خواست اگر امکان دارد این اثر را تصحیح کند. مایرهوف محقق آلمانی فقط توانسته بود مقدمۀ الصیدنه را ترجمه کند. در تاریخ ۲۵ دی ۱۳۹۴ در گفتوگویی که نویسندۀ این سطور با دکتر حسین معصومی همدانی داشت، ایشان با قاطعیت گفتند در همۀ دنیا فقط یک نفر میتوانست این اثر دشوار را تصحیح کند و او عباس زریاب خویی بود. الصیدنه فیالطب فاماکولوژی است و مشحون از لغات دشوار و دیریاب و نامأنوس. دقت، تسلط به فرهنگ ایران و اسلام و یونان همراه با زباندانی در چند شاخه را با همت والا میطلبید. تصحیح چنین متنی دکتر زریاب را در عداد مصححان طراز اول دنیا قرار داد. البته دکتر زریاب در مقدمه کتاب معتقد است که به دلیل کمبود منابع در ایران و در دسترس نبودن منابع لازم کار همچنان ناتمام است.
دکتر زریاب خویی تاریخ نگار بود. سیرۀ رسولالله تاریخ زندگانی پیامبر اسلام است پیش از هجرت است. سالها تحقیق و جستوجو در منابع اسلام مانند مغازی و انساب و سیره و نیز سالها مداقه در آثار مهم اسلامی مانند طبری و ابن اسحاق و بلاذری و یعقوبی و ابناثیر و نیز تسلّط و شناخت منابع غربی و تحقیق در آثار مورخان غربی استاد زریاب را برای نگاشتن سیرۀ رسولالله آماده کرده بود. زریاب همچو یک تاریخنگار و به دور از هر گونه احساسات و تنها با اتکای به منابع معتبر و فارغ از پیشداوری این اثر را نوشت. دکتر زریاب خویی در پیشگفتار خود بر سیرۀ رسولالله می نویسد: « عدهای از دوستان دانشمند من بر آن شدهاند که یک دوره کتاب در شرح حال و سیرۀ حضرت رسول (ص) و ائمۀ معصومین ـ علیهمالسلام ـ به نحوی که پاسخگوی نیازهای عصر ما و اجابت درخواستهای فکری و معنوی مردم زمان ما باشد، تألیف کنند. هر یک از این دوستان گرامی، نوشتن شرح حال یک یا دو تن از این بزرگان را متقبل شدهاند و چون میدانستند که اینجانب سالها در دانشگاه تهران به تدریس تاریخ اسلام و سیرۀ نبیاکرم ( ص) اشتغال داشته است، امر مهم نگارش سیرۀ رسولالله (ص) را به او محول فرمودهاند.»
دکتر زریاب شیفتۀ شعر فارسی بود، و اشعار متعددی از شاعران ایرانی را از بر داشت. عاشق حافظ بود و در کتابی به نام آئینۀ جام به شرح مشکلات دیوان حافظ پرداخت. زریاب خویی در هفت سالگی با دیوان حافظ آشنا شد. آن روز رسم بود بعد از خواندن قرآن گلستان سعدی و دیوان حافظ را به کودک میدادند. معتقد بودند گلستان سعدی و دیوان حافظ را در هفت سالگی میخوانند و در پنجاه سالگی میفهمند. انس و الفت با دیوان حافظ در ۲۷ سالگی برای زریاب رخ داد. بعد از واقعهای دلخراش که برای او اتفاق افتاده بود و حالش به شدت بد بود مرحوم محمد عنقا از کارمندان قدیمی مجلس که رئیس دبیرخانه و مردی فاضل بود و خطی خوش داشت و اهل دل بود، وقتی حال زریاب را دید دو بیت از حافظ خواند و حال زریاب را دگرگون کرد:
دلی که غیب نمایست و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد
نه هر درخت تحمل کند جفای خزان
فدای همت سروم که این قدم دارد
بعد از آن بود که زریاب به مداقه در دیوان حافظ پرداخت. فیشبرداری کرد و با استفاده از دواوین شاعران قبل از حافظ و منابع دیگر به پژوهش در اشعار حافظ پرداخت. استاد زریاب در پیشگفتار آئینه جام مینویسد: «در این مجموعه گاهی به معانی بعضی از ابیات و الفاظ دشوار حافظ پرداختهام و گاهی به تأویل و تفسیر روی آوردهام.» دیوان حافظ مورد استفادۀ زریاب مصحح دکتر پرویز ناتل خانلری است. آئینه جام منتقدانی هم داشت. دکتر زریاب پاسخ به انتقادها را به چاپ دوم کتاب محول کرد که اجل مهلتش نداد.
دکتر عبدالحسین زرینکوب دربارۀ زریاب و حافظ چنین مینویسد: «اگر بعضی شتابزدگیها هم در آن هست، آن را در نظر بعضی محققان دیگر شایستۀ انتقاد کرد باید توجه داشت که در مقابل معدودی مسامحات موجود در آن، تدقیقات و نکته سنجیهای بدیع و لطیف هم در آن هست که اندک نیست و کاری به این اندازه مقبول و مطبوع را به خاطر پارهیی انتقادات که غالباً به حق بر آن وارد شده است نمیتوان کم بها گرفت. زریاب عاشق حافظ بود و دستپاچگی و شتابزدگی عاشق در حضور معشوق امری نادر نیست و... عشق ازین بسیار کرده است و کند.»
برگرفته از بیست و هشتمین کتاب از مجموعه «مشاهیر کتابشناسی معاصر ایران»- «عباس زریاب خویی»- نوشته مرتضی هاشمیپور- موسسه خانه کتاب