به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ متن زیر سومین قسمت از سلسله یادداشت های «قیام به تفکر» به قلم بهروز فرنو، محقق و عضو هیئت مدیره بنیاد فردید است که به مناسبت بیست و چهارمین سالگرد درگذشت سیداحمد فردید از نظر می گذرد؛
از خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
حافظ لسان الغیب
در دو قسمت قبل این مطلب که با آیه شریفه «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فردی ثم تتفکروا...» آغاز شده بود، این بحث طرح شد که برای مواجهه با مشکلات روز مملکت، قبل از اتخاذ تدابیر سیاسی، اقتصادی و اجرایی، لازم می آید در مبادی امر تامل کنیم و نسبت به مفاهیم و معانی که معمولا در تصمیمات اجرایی از آن غفلت می شود، فکر کنیم. تفکری که به وسعت نظر، احاطه به موضوع و خود آگاهی حکمی نسبت به عالم و زمانه کنونی، منجر شود و حتی المقدور بتوان بر اساس آن، تدابیر اساسی و اصولی، نسبت به مخاطرات و مشکلات پیش رو، اتخاذ کرد.
واقف هستم که هنگام وقوع حوادث روزآمد، فرصت چندانی برای درنگ و تامل نیست و در میدان واقعه کسی به دنبال تفکر حکمی نمی گردد؛ اما اینکه بعد از گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی و تجربه نهادها، دولتها، مجلس ها و برنامه های مختلف که اغلب با مشکلات مشابهی مواجه بوده اند، فرصت و صرافت تحقیق و تامل حکمی و کلی به معنای دقیق کلمه پیش نیامده است، خود اساسی ترین مساله ای است که اکنون باید به آن پرداخت.
طی این سالها خصوصا در دهه های اخیر، اگر بحثی طرح شده و اختلافاتی پیش آمده، اغلب در امور جزئی و ظاهری باقی مانده و مسائل بنیادی مابین اختلافات اجرائی و سیاسی مکتوم مانده است. اشکال کار هم درست در همین جا است؛ چه تفکر اصیل و خودآگاه، خلاف آمد عادت است و با شاکله های نظری، انگاره های ذهنی و اشتغال به امور روزمره تناسب ندارد.
تفسیر مولانا از داستان فیل و اتاق تاریک را در نظر بیاورید؛ هر جزء از بدن فیل که در اتاق تاریک به احساس جستجو کنندگان در می آید بی نسبت با ادراک آنان نیست. اما غفلت از کل و صرف اتکاء به اعتبارات شخصی و نظر گاه جزئی، موجب خطا، اختلاف وعدم درک حقیقت و علم به کلیت هیکل فیل می شود. به همین ترتیب تا وقتی راجع به مبانی خودبنیاد و موضوعیت نفسانی اقتصاد و سیاست کنونی عالم و مشکلات ناشی از آن در کشور فکر نکنیم، امکان گذشت از فلک زدگی، اعتبارات و شاکله های حزبی و جناحی فراهم نمی شود و حرکت در مسیر تعقیب مقاصد انقلاب، مبارزه با فساد و سامان اقتصادی، دچار مخاطره می شود.
قریب پنجاه سال پیش متفکر فقید، مرحوم فردید، که یادش در بیست و چهارمین سالگرد در گذشتش گرامی باد، برای اولین بار غربزدگی، خود بنیادی و نیست انگاری عالم جدید را به نحو حکمی طرح کرد. در وهله اول این مطلب در کلیت حکمی خود، درک نشد و اینکه آدمی در عالم جدیدی از نو هبوط کرده که آن عالم خود بنیاد و بشر انگاری است، به این معنا فهمیده شد که مقصود او مقابله با تقلید از غرب است؛ حال آن که او از فلک زدگی، حجاب خود بنیادی و موضوعیت نفسانی سخن میگفت که حوالت آخرالزمانی عالم کنونی و از جمله مغرب زمین است که فعلا در بحران است.
لذا وی خود این پرسش و آنچه در اقوال تامل کنندگان در ماهیت عصر جدید پیش آمده و تاملات مابعد مدرن را رقم زده، نشانه این بحران می دانست. بر اساس این نظر حکمی، انقلاب اسلامی صرف انصراف جامعه ما از تقلید غرب نیست، بلکه نشانه تزلزل در مبانی خود بنیاد این عالم است که به صرافت طبع در مبارزات مردم ما با استثمار و استعمار در طریق گذشت از خود بنیادی و آمادگی برای انقلاب جهانی و ظهور منجی پیش آمده است. لذا اینجا بحث عدم تقلید نیست، بلکه بحث جهاد اصغر و اکبر با طاغوت مضاعف و مرکب خود بنیادی، در طریق آمادگی برای انقلاب جهانی است.
بعد از تاکیدات و توضیحات مرحوم فردید نسبت به کلیت تلقی او از عالم جدید، در وهله دوم افکار فلک زده و متاثر از شاکله های مختلف ظاهر بینی و اصالت امور جزئی و اعتباری به مقابله با دعوت او به پرسش و تفکر راجع به عالم کنونی، پرداختند و او را متهم به کلی بافی و بدبینی کردند. این غفلت موجب شد که خطر ابتلا این عالم و مناسبات خود بنیاد آن، ندیده گرفته شود و هر آن چه در آغاز دوره پیروزی انقلاب، طاغوتی و دنیاطلبانه و نفسانی تلقی می شد، به نحوی توجیه گردد و صرفا با حفظ برخی ظواهر به سراغ ما بیاید یا به میان جامعه ما باز گردد.
بحث دیگری که مانع درک پرسش کلی مرحوم استاد و تفکر راجع به مسائل زمانه شد، خلط معنای جبر و موجبیت بود. این که انسان در این عالم مبتلا به حجب مختلف نورانی و ظلمانی است و بر خلاف فرشته و شیطان، محکوم به اختیار و مظهریت اسماء جمالی و جلالی الاهی است نکته ای است که عرفا و حکمای قدیم هم اغلب به آن اذعان کرده اند و بدیهی است که هر جا سخن از حجاب آخر الزمان شود از موجبات و لوازم آن نیز باید سخن گفت.
اصولا اصل موجبیت یا جهت کافی و اصل علیت غیر از مسئله جبر و اختیار است و اغلب ملل و نحل اسلامی هم در عین اعتقاد به اختیار، اصول مذکور را پذیرفته اند. آنچه در دوره جدید موجب غفلت از مطلب شده، باز گرداندن همه موجبات و شرایط به اراده نفسانی انسان خود بنیاد است. توکل و در عین حال مجاهدت بر مبنای نفس مطمئنه درست خلاف جهت آن است. اهتمامی که قول به اختیار را در عین فرض حوالت تاریخی، فتن آخرالزمان و لزوم مجاهدت و آمادگی برای انقلاب جهانی، می پذیرد.
در حقیقت سوءتفاهم راجع به تاملات و تذکرات مرحوم فردید، موجب کم توجهی به حقیقتی شد که او پس از غور و تامل بسیار در حکمت قدیم و جدید و تحقیق در زبان ها و اصطلاحات کهنه و نو، یافته بود. سیر حکمی خودآگاهی که در پایان تاریخ موجب تذکر و طرح پرسش از مبانی تفکر جدید شده بود. این کم توجهی غفلت از حقیقتی را موجب شد که تذکر و خودآگاهی نسبت به آن می توانست به مبانی انقلاب، تداوم و استحکام ببخشد. راجع به این غفلت و تذکر با توجه به معنا و تفاسیر آیه شریفه آغاز کلام، در قسمت های بعدی به شرط توفیق، بیشتر توضیح خواهم داد. ان شاء الله.