به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر / حسن علیپوروحید: ما نیازمند آشنایی بیشتر با میراث فرهنگی جهان عرب، به خصوص در بخش نواندیشی دینی هستیم. اتفاقات مهمی که در کشورهای عربی در دو قرن اخیر افتاده و تحولات فکری صورت گرفته در خیلی از زمینهها، با آنچه که ما از سر گذراندهایم و با نوع واکنشهایی که ما نشان داده ایم، شباهت دارد و در عین حال اگر این دو نگاه و تلاش فکری در کنار هم قرار میگرفتند، همافزایی سازنده ای صورت میگرفت و شاید به وضعیت بهتری میرسیدیم. البته باید گفت بخش عمده اندیشه عربی بازتاب اندیشه غربی و اروپایی است و حنفی، جابری و... پیرو فلاسفه آلمان، فرانسه و... بودند. اما با این حال اگر ایران و جهان عرب رابطه خود را نزدیک میکردند، میتوانستند خود را در برابر غرب قرار دهند و حرفی برای گفتن داشته باشند.
گزارش پیش رو بازخوانی فعالیت و آراء و اندیشه های هفت تن از متفکران جهان عرب است که در ادامه می خوانید؛
۱. حسن حنفی (متولد ۱۹۳۵م)
حسن حنفی متفکر چپگرای مصری، دانشآموخته فلسفه در دانشگاههای قاهره و سوربن فرانسه و دارای آثار فراوان از تألیفات دانشگاهی گرفته تا نظریهپردازی و ترجمه و نگارش در مطبوعات است. حسن حنفی سال ۱۹۳۵م در قاهره متولد شد و پس از اتمام تحصیلات خود در رشتهی فلسفه، سال ۱۹۵۴ به تدریس در دانشگاه پردخت. سپس برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در سال ۱۹۶۶ با ارائهی رسالهای در موضوع روشهای تفسیر، موفق به دریافت دکترای فلسفه از دانشگاه سوربن شد و همان سال به مصر بازگشت.
حنفی به عنوان استاد مهمان سال ۱۹۶۹ به مراکش دعوت شد و در دانشگاههای این کشور به تدریس پرداخت. سال ۱۹۷۹ با مسافرت به قم، چند جلسه با امام خمینی(ره) دیدار و گفتگو کرد و امام کتابهای حکومت اسلامی و جهاد اکبر خود را به ایشان هدیه داد. حنفی پس از نگارش مقدمهای بر کتاب حکومت اسلامی، آن را در مصر ترجمه و منتشر ساخت. وی پیش از انقلاب اسلامی در بن با دکتر علی شریعتی آشنا شد. شریعتی، حنفی و حسن الترابی با هم مباحثاتی داشتند و جزء دانشجویان مسلمان فعال و انقلابی محسوب میشدند.
حسن حنفی معتقد است خط سومِ طرح شده این استعداد را دارد که در جبههی بیرون با افکار بیگانه مقابله کند و در درون نیز مایهی وحدت ملی میان تمامی افکار باشد و نمونهی آن را در صدر اسلام میتوان اخوت میان انصار و مهاجران برشمرد و نمونهی عصر جدید را سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی ایران میداند
حسن حنفی از روشنفکران و متفکران مصری است که در کنار سایر همفکرانش یک جریان خاص فکری را در جهان عرب ایجاد کردهاند. وی شاخصترین شخصیتی است که نظریه چپ اسلامی را طرح کرد. آنان مدعی خط سوم در فهم دینی شدند که نه اندیشه اسلامی سنتی گذشته را به طور کامل میپذیرند و نه پیرو مذاهب فکری غرب هستند و بدینگونه پیامآوران تجددی در مصر شدند که به گفته خودشان ریشه در میراث دینی و فرهنگ و تمدن اسلامی دارد. وی معتقد است خط سومِ طرح شده این استعداد را دارد که در جبهه بیرون با افکار بیگانه مقابله کند و در درون نیز مایه وحدت ملی میان تمامی افکار باشد و نمونه آن را در صدر اسلام میتوان اخوت میان انصار و مهاجران برشمرد و نمونه عصر جدید را سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی ایران میداند.
حنفی خود را یک فقیه اصولی و متخصص در اصول فقه میداند که شیوههای اصول را در عقیده، کلام، فلسفه و تصوف به کار میگیرد. همچنین او خود را همانند سید جمال و اقبال یک مصلح اجتماعی قلمداد میکند. حنفی دارای شخصیتی چندبعدی است و هر گروهی او را همفکر گروههای دیگر میداند. او از نظر اخوانیها یک کمونیست است، ولی کمونیستها او را اخوانی میدانند و در این میان، او خود را یک برادر کمونیست مسلمان معرفی میکند.
به نوشته ابوبکر بقادر، حسن حنفی که چپ اسلامی محسوب میشود، ترکیبی پیچیده از نوشتههای انقلابی، دینی و فلسفی عرضه کرده تا نظریات سید قطب را امروزی نموده و بهبود بخشد. حنفی تلاش کرده تا نسخهای اسلامی از الاهیات آزادیبخش به جامعهی اسلامی ارائه دهد. آرای وی در محافل سنتی مورد توجه واقع نشده، اما در میان نویسندگان مارکسیست و چپیهای سابق مورد قبول واقع شده.
محور طرح حسن حنفی رهیافتی به سنت و نوسازی است که طرح یک عمر و ثمره تلاشهای معرفتی و فلسفیِ یکپارچه او و راهبرد مبارزهجویانه انباشته وی میباشد. حنفی از پسِ این طرح در پی نوسازی دین و خیزاندن امت از طریق تلاش در سه جبههی رابطه با سنت، رابطه با غرب و رابطه با واقعیت است.
آثار: التراث و التجدید (سنت و بازسازی)، من العقیدة الی الثورة (از عقیده تا انقلاب)، من النقل الی الابداع (از نقل تا نوآوری)، من الفناء الی البقاء (از فنا تا بقا)، مقدمة فی علم الاستغراب (مقدمهای در غربشناسی).
۲. طه جابر العلوانی (۲۰۱۶-۱۹۳۵م)
طه جابر العلوانی متفکر عراقی و نویسنده مسلمان مقیم آمریکاست. العلوانی، استاد فقه دانشگاه محمد بن سعود در ریاض، مؤسس و رئیس مؤسسه بینالمللی اندیشه اسلامی و رئیس دانشگاه علوم اجتماعی و اسلامی در ایالت ویرجینیای آمریکاست. العلوانی همچنین ریاست شورای فقهی آمریکای شمالی و عضویت مجتمع بینالمللی فقه اسلامی در جده را نیز در کارنامه دارد. وی آثار متعددی در حوزه اجتهاد، فقه و اندیشه اسلامی تألیف کرد. یکی از این آثار با نام «اصلاح متفکران اسلامی» به زبان فارسی در ایران منتشر شده است.
طه جابر العلوانی در سال ۱۹۳۵م در فلوجه عراق به دنیا آمد و پس از گذراندن دوران تحصیلات در عراق وارد دانشکده شریعت و حقوق دانشگاه الازهر گردید. در سال ۱۹۵۹ کارشناسی، ۱۹۶۸ کارشناسی ارشد و ۱۹۷۳ دوره دکترای خود را در همین دانشگاه به پایان برد. از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۵ به عنوان فقه در دانشگاه محمد بن سعود در ریاض مشغول کار شد. در سال ۱۹۸۱ با همکاری همفکران خود، مؤسسه بینالمللی اندیشه اسلامی را تأسیس کرد و خود ریاست آن را برعهده گرفت.
وی علاوه بر این، عضویت در شورای بنیانگذاران رابطه عالم اسلامی در مکه و مجتمع بینالمللی فقه اسلامی در جده را نیز پذیرا گردیده، ریاست شورای فقهی آمریکای شمالی را نیز بر عهده داشت. وی همچنین از سال ۱۹۹۷ تا سال ۲۰۰۲ ریاست دانشگاه علوم اسلامی و اجتماعی را در ویرجینیا برعهده داشت که از این سال به دانشگاه قرطبه تغییر نام یافت. وی مقام استادی کرسی امام شافعی، فقه، اصول و فقه مقارن در دانشگاه قرطبه را از سال ۱۹۹۷ برعهده داشت. در کارنامه علمی وی، علاوه بر کتابها و مقالات زیاد، شرکت در کنفرانسهای علمی متعدد نیز دیده میشود. در ویرجینیا و در مجموع وی یکی از اندیشمندان پرتلاش معاصر به شمار میآید.
آثار: الاجتهاد و التقلید فی الاسلام، ادب الاختلاف فی الاسلام، اصول الفقه الاسلامی، اصلاح الفکر الاسلامی، مقاصد الشریعة، اسلامیة المعرفة بین الامس و الیوم.
۳. محمد عابد الجابری (۲۰۱۰- ۱۹۳۵م)
جابری را میتوان در شمار روشنفکران چپ جای داد، در عین حال، تمایلات ناسیونالیستیاش نیز، هم در موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی و هم در نوشتهها و پژوهشها عیان است. از سوی دیگر جابری به وضوح تحت تأثیر آموزههای مکاتب ساختارگرای فرانسه است
جابری متفکر نامدار مغربی، دانشآموخته دانشکده ادبیات در رباط و استاد همین دانشکده است. محمد عابد الجابری از مهمترین نواندیشان معاصر جهان عرب است. او را میتوان در شمار روشنفکران چپ جای داد، در عین حال، تمایلات ناسیونالیستیاش نیز، هم در موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی و هم در نوشتهها و پژوهشها عیان است. از سوی دیگر جابری به وضوح تحت تأثیر آموزههای مکاتب ساختارگرای فرانسه است.
طرح جابری بر محور نقد عقل عربی قرار دارد که وی آن را به عنوان کتابهای اصلی چهارگانهاش برگزیده است. مقصود او از این مفهوم، نقد معرفتشناسی میراث عربی در دو سطح «تکوینی-تاریخی» و «بافتی-ساختاری» و در سه حوزهی معرفت، سیاست و اخلاق است. جابری پنهان نمیدارد که هدف از طرحش، پیریزی عصر تدوین جدید و به پیش بردن طرح نوزایی عربی است. او برای بنیاد طرح خویش دو مدخل اساسی تعریف و تقدیم میکند که یکی به نقد گفتمان عربی معاصر و دیگری به شفاف کردن قرائت وی از میراث اختصاص دارد.
وی در کتاب «الخطاب العربی المعاصر» (گفتمان عربی معاصر) در پی آن است تا پژوهشی انتقادی-روششناختی از گفتمان عربی معاصر با گونههای چهارگانهاش ارائه کند. این چهارگونه عبارتند از: گفتمان نوزایی، گفتمان سیاسی، گفتمان ناسیونالیستی و گفتمان فلسفی. این کتاب در حقیقت تسویهحساب بیرحمانهای است با اندیشهی معاصر عرب با همه رهیافتها و رویکردهایش و البته با تمرکز ویژه بر دو صنف حاکم مارکسیستی یعنی: مارکسیسم تاریخگرای عبدالله العروی و مارکسیسم سنتی طیب تیزینی و یاسین الحافظ.
اما کتاب نحن و التراث (ما و میراث) پژوهشهای اولیه جابری را در زمینه میراث در خود گنجانده است و مقدمهاش را میتوان نقطه تحول بزرگی در طرح فکری او دانست، چراکه برنامه روششناختی روشن و هماهنگی را در بازخوانی میراث عربی-اسلامی ارائه میکند. این کتاب گونههای رایج بازخوانی میراث را به سه دسته تقسیم میکند:
اول. قرائت سلفی که برآمده از فهم سنتی سنت از نگاه دینی به تاریخ است،
دوم. قرائت لیبرال که به سنت از دریچهی وضع کنونی اروپا مینگرد و از این رو، اروپاییگراست،
سوم. قرائت چپ که نوعی از سلفیگری مارکسیستی است.
روشن است که معیار اینگونه طبقهبندی، ایدئولوژی است. جابری پس از توضیح این قرائتهای سهگانه، حکمی بیرحمانه درباره آنها صادر میکند و آنها را به فراتاریخی بودن و فقدان واقعبینی متهم میکند و همه را از آن رو که از لحاظ معرفتشناسی، قرائتهایی سلفی هستند و راهحلهای مشکلات جدید را در گذشته، چه گذشتهی عربیاسلامی و چه گذشتهی اروپایی میجویند، در جایگاهی برابر مینشاند؛ زیرا این قرائتها همگی بر روش قیاس غائب بر حاضر به مثابه روش اندیشه مبتنی است و این، همان شیوهای است که مؤلفه اصلی روششناسی ساختار عقل عربی از دوره تدوین تا کنون است. در برابر این قرائتها، جابری روشی را عرضه میکند که مبتنی بر سه مبناست:
اول. ضرورت گسست از فهم سنتیِ سنت؛ یعنی رقم زدن گسست معرفتشناختی از ساختار عقل عربی در عصر انحطاط و امتدادهای آن در اندیشهی معاصر و جدید عرب،
دوم. جدایی متن از خواننده یا مشکل واقعگرایی یا به تعبیر دیگر رقم زدن فرایند جداییِ فاعل شناسا از موضوع و جدایی موضوع از فاعل شناسا،
سوم. پیوند دادن خواننده با متن یا مشکل تداوم یا ضرورت حدس اشرافگرانه به مثابه حق خواننده که خود را در ذات متن میخواند و در عین حال تمایز میان این دو را حفظ میکند.
طرح نقد عقل عربیِ جابری سه محور دارد:
محور اول. او زمینه معرفتی عقل عربی را در دو کتاب «تکوین العقل العربی» و «بنیة العقل العربی» مطالعه میکند. تمایز اساسیای که میان عقل عربی و عقل یونانی فاصله میافکند این است که عقل عربی بر اخلاق مبتنی است، در حالی که عقل یونانی بر محور طبیعت قرار دارد. این عقل عربی هنجارگراست و طبعش، سکون است نه حرکت.
محور دوم. جابری در محور دوم از طرح خود به مطالعهی عقل سیاسی عربی میپردازد که مقصود از آن «عقل وضعیت عربی» یا طبیعت ممارست سیاست و مؤلفهها و تجلیات آن در تاریخ تمدن اسلامی است. جابری نتیجه میگیرد که مؤلفههای این عقل عبارتند از: عقیده، قبیله و غنیمت. همین مؤلفههاست که از لحظه فتنه تا دولت سلطانی میانه بر عقل سیاسی عربی حاکم بوده و هنوز هم بر وضعیت سیاسی ما حاکم است.
محور سوم. جابری عقل اخلاقی عربی را مطالعه میکند که همان نظام ارزشی فرهنگ عربی-اسلامی است.
آثار: سلسله کتابهای نقد عقل عربی شامل تکوین العقل العربی، بنیة العقل العربی، العقل السیاسی العربی، العقل الاخلاقی العربی.
۴. هشام الجعیط (متولد ۱۹۳۵م)
هشام جعیط، متفکر تونسی، مورخ ورزیده در فلسفه و علوم انسانی معاصر، دانشآموخته فرانسه، دارای پیشینه تدریس در دانشگاههای تونس، آمریکا و کاناداست. آثار آکادمیک جعیط را به دو دسته میتوان تقسیم کرد:
اول. مجموعهای از پژوهشهای تخصصی تاریخی دربارهی اسلام دوره میانه که در این آثار مهارت علمی گستردهاش را نشان داده و روشهای جدید پژوهش تاریخی را انجام داده؛ مانند: طرح مهمش درباره کوفه و شکلگیری شهر عربی-اسلامی و نیز کتاب «فتنه؛ دیالکتیک دین و سیاست» و «سیری در سیره نبوی».
دوم. دسته دوم از آثار جعیط بر محور اندیشه سیاسیاجتماعی قرار دارد. این بخش را میتوان تأملاتی آزاد دانست که از مباحث نظری تخصصی تا مقالات روزنامهای را شامل میشود. برجستهترین اثر او در این مجموعه، کتاب «شخصیت عربی-اسلامی و سرنوشت عربی» است که در سال ۱۹۷۴ به فرانسوی و سپس به عربی ترجمه و منتشر شد.
با این حال، مرزهای میان این دو دسته از آثار به دقت روشن نیست. جعیط نویسندهای خوش قلم است که همانند نویسندگان اروپایی که حلقه بررسان خوانده میشوند، به زبان ادبی دلنشین مینویسد. وی متفکری نگران و صریح است که در پارهای از آثارش به مرز نقد خشن و هجوم مستقیم روی میآورد و در آن واحد، هم تحلیل نظری استوار و هم مواضع ایدئولوژیک متعهدانه دارد. نوشتههای هشام جعیط شرح بلاتکلیفی و سردرگمی جماعت عرب و مسلمان در عصری است که به افسون تکنیکزدگی گرفتار آمده و با اینکه مدرنیته آنها را از بسیاری از سنتها و تنگناها نجات داده، ولی نگاه شهروند دنیای عرب را کمعمق و سطحی ساخته، به گونهای که وی دیگر آن وسعت دید و پرتلاشی گذشته را از دست داده و به نوعی خوشگذرانی لحظهای و بیتفاوتی نسبت به آینده دچار شده است.
جعیط معتقد است پس از شکست ایدئولوژی عربی، شاهد اوجگیری ایدهی فرهنگی از راه پشت سر نهادن دگماتیسم انقلابی و قومی و کاربست مفاهیم انتقادی فلسفی شامل مفاهیم غربی معاصر از سوی روشنفکران عرب و کاهش نوآوری فکری آنان هستیم
جعیط با مطالعه انتقادیِ جریانهای قومی و ملی عرب همچون بعثی و ناصری، بر آن میشود که ایدئولوژی قومی کنونی نمیتواند افقی را برای آینده تشکیل دهد و بزرگترین خطایی که این ایدئولوژی در آن افتاده، این است که تلقیاش از وحدت عربی به قیاس الگوی امت است؛ زیرا وحدت مورد نظر، از نگاه وی جز با فراتر رفتن از بعد قومی و جز از خلال افق سنتیای که با توجه به مرجعیت اسلامیاش ابعاد جهانی به خود گرفته، تحقق نخواهد یافت.
در متن مهم دیگر یعنی کتاب «اندیشه عربی-اسلامی و روشنگری» جعیط به مطالعه تجربه طرح اصلاحات عربی میپردازد و تبیین میکند که اصلاحگرایان عرب، شوک مدرنیته را ناشی از تفوق در قدرت و تطور صنعتی میدانستند و در نتیجه، مدرنیته را به مقوله تمدن، و ترقی را به مقوله نوزایی فروکاستند و به گسستهای بزرگی که فلسفه روشنفکری رقم زده بود، توجه نکردند.
با اینکه در دوره میان دو جنگ جهانی، پویایی لیبرال و نوسازانهای ظهور کرد که جسارتش توجهکردنی بود، اما این حرکت در همه عرصههایی که در جبهه چالش دین و عقل وارد آن شد، شکست خورد؛ زیرا روشنفکران لیبرال هسته قوی و همگونی را تشکیل ندادند و از این گذشته سطحی بودند و انگارههای عقلانیشان ساده بود.
جعیط معتقد است پس از شکست ایدئولوژی عربی، شاهد اوجگیری ایده فرهنگی از راه پشت سر نهادن دگماتیسم انقلابی و قومی و کاربست مفاهیم انتقادی فلسفی شامل مفاهیم غربی معاصر از سوی روشنفکران عرب و کاهش نوآوری فکری آنان هستیم. جعیط با بررسی انتقادی طرح تمدنی عربی با دو رویه فکری و ایدئولوژیکش نتیجه میگیرد که این طرح چیزی جز وهم نیست و سخن گفتن از طرح تمدن عربی نادرست میباشد.
آثار: الشخصیة العربیة الاسلامیة و المصیر العربی (شخصیت عربی-اسلامی و سرنوشت عربی)، اوروبا و الاسلام (اروپا و اسلام)، الفتنة: جدلیة الدین و السیاسة فی الاسلام المبکر (فتنه: دیالکتیک دین و سیاست در صدر اسلام).
۵. کمال توفیق هلباوی (متولد ۱۹۳۹م)
هلباوی استاد دانشگاه بین المللی در لندن، عضو هیأت علمی انستیتو سیاسی پاکستان و مشاور شورای آموزشی عربستان سعودی است. او همچنین یکی از مؤسسان کنفرانس بینالمللی جوانان مسلمان در انگلستان و نخستین مدیر اجرایی آن بوده است. او تألیفاتی به زبانهای عربی و انگلیسی دارد. دکتر کمال توفیق هلباوی، استاد دانشگاه در رشته علوم استراتژیک و یکی از چهرههای شناختهشده اسلامی مصر است که در گذشته یکی از مسئولان جنبش اخوانالمسلمین بود. او در دهه ۸۰ میلادی عضو شورای ارشاد اخوانالمسلمین شد که عالیترین سازمان این جنبش است.
هلباوی انقلاب اسلامی ایران را الگویی مناسب برای اسلامگرایان دنیا میخواند. با آغاز فتنهی مذهبی در منطقه، این مسأله را به شدت محکوم کرد و همواره به عنوان چهرهای تقریبی فعالیت دارد
هلباوی سال ۱۹۸۸ توسط رژیم مبارک از مصر اخراج شد و به پاکستان و افغانستان رفت، اما به علت مزاحمت آمریکاییها در سال ۱۹۹۴ ناچار شد به انگلستان مهاجرت کند. در همین سال او از شورای ارشاد جنبش اخوان استعفا داد و به عنوان سخنگوی اخوان در غرب فعالیت کرد. هلباوی سال ۱۹۹۷ مؤسسه انجمن اسلامی انگلستان را تأسیس کرد که تا کنون ریاست آن را به عهده دارد. او با آغاز قیام در مصر، به کشورش بازگشت، اما در ۱۳ مارس ۲۰۱۲ به نشانه اعتراض به اخراج دکتر عبدالمنعم ابوالفتوح از شورای ارشاد اخوان، از این جنبش خارج شد.
او در چند سال اخیر چند مرتبه به ایران سفر کرده و انقلاب اسلامی ایران را الگویی مناسب برای اسلامگرایان دنیا میخواند. با آغاز فتنه مذهبی در منطقه، این مسأله را به شدت محکوم کرد و همواره به عنوان چهرهای تقریبی فعالیت دارد.
آثار: «السیاسة الأمریکیة فی الشرق الأوسط»، «الإستراتیجیات الدولیة فی القضیة الأفغانیة»، «وقایع الاحداث و بناء المستقبل»، «الأمن المنشود و الحق المفقود»، «ازمة الامة الاسلامیة المعاصرة من غیاب التفکیر»، «افغانستان الماضی القریب و الحاضر و المستقبل».
۶. راشد الغنوشی (متولد ۱۹۴۱م)
غنوشی رهبر حزب النهضه تونس، زاده روستای کوچک الحامه از توابع استان قابس در جنوب تونس است. غنوشی در مدرسه زیتونیه قابس تحصیلات ابتدایی را به پایان رساند و سپس وارد الخلدونیه شد و سال ۱۹۶۲ از آن مدرسه فارغالتحصیل شد. بعدها در شهر «قصر قفصه» به شغل معلمی روی آورد. او سال ۱۹۶۴ برای ادامهی تحصیل به مصر رفت و وارد دانشگاه قاهره شد و رشتهی کشاورزی را برگزید. با فشار دولت تونس، غنوشی پس از چندی مصر را ترک گفت و به سوریه رفت و رشته فلسفه را برای ادامه تحصیل ترجیح داد. غنوشی سال ۱۹۶۸ به فرانسه رفت و به تکمیل رشته فلسفه و علوم اجتماعی پرداخت. وی به دلیل بیماری مادر، تحصیل در اروپا را رها کرد و به تونس بازگشت و به تدریس فلسفه مشغول شد.
غنوشی و دوستانش سال ۱۹۷۱ اولین سنگبنای جنبش النهضه را نهادند. این جنبش در دانشگاه سیدی یوسف تونس مخفیانه آغاز به کار کرد و تا ۱۹۷۹ فعالیت داخلی داشت و مجله المعرفه را منتشر میکرد. غنوشی در فرانسه با انقلاب اسلامی ایران آشنا شد و به دیدار امام خمینی ره در نوفل لوشاتو رفت و علاقهاش به ایشان اوج گرفت.
سال ۱۹۷۹ و با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اقدام به برگزاری جلسهی افتتاحیه کردند و جنبش، «جماعت اسلامی» نام گرفت و غنوشی به رهبری آن برگزیده شد. سال ۱۹۸۱ جماعت اسلامی منحل و جنبش «الاتجاه الاسلامی» فعالیتش را همچنان با رهبری غنوشی شروع کرد. یک ماه بعد در ژوئیهی ۱۹۸۱ به اتهام فعالیت بدون مجوز، اهانت به رئیسجمهور یعنی حبیب بورقیبه، نشر اکاذیب و وابستگی به حکومت خارجی یعنی ایران، تمام رهبران جنبش دستگیر و الغنوشی به ۱۱ سال زندان محکوم شد. غنوشی و یارانش با گذراندن سه سال حبس، با پذیرش شرایط دولت آزاد شدند.
یک ماه پس از کنگرهی ۱۹۸۶ راشد الغنوشی مجدداً دستگیر و حبس خانگی شد و در ۱۹۸۷ دستگیر و به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم شد؛ اما ژنرال زین العابدین بن علی، وزیر کشور تونس در نوامبر ۱۹۸۷ با کودتایی بورقیبه را برکنار ساخت و راشد هم در ماه می ۱۹۸۸ آزاد شد. با ممنوعیت تأسیس حزب بر اساس دین، نام جنبش «الاتجاه الاسلامی» به «النهضة» تغییر یافت؛ لیکن همچنان موفق به دریافت مجوز قانونی نشد. غنوشی با فشارهای دولت مجبور شد از تونس خارج شود و به اروپا برود.
آثار: الحرکة الاسلامیة و مسألة التغییر، طریقنا الی الحضارة، نحن و الغرب، حق الاختلاف و واجب وحدة الصف، القضیة الفلسطینیة فی مفترق الطرقین، المرأة بین القرآن و واقع المسلمین، حقوق المواطنة فی الدولة الاسلامیة، الحریات العامة فی الدولة الاسلامیة، مقاربات فی العلمانیة و المجتمع المدنی.
۷. عبدالمنعم سعید (متولد ۱۹۴۸م)
عبدالمنعم سعید، متولد ۱۹۴۸ در قاهره و رئیس سابق شورای سردبیری مؤسسهی الأهرام، ستوننویس و یادداشتنویس روزنامه الأهرام، قدیمیترین و با نفوذترین روزنامه عربی و همچنین نویسنده الشرق الأوسط پرتیراژترین روزنامه عربی است. او همچنین سردبیر مجله شرقنامه و یکی از ایرانشناسان عرب است. او با وجود آنکه از ناصریستهای قبلی شناخته میشود، در دفاع از نام خلیج فارس در میان عربها پیشرو است و همواره از ایران و تمدن ایران با عظمت و احترام یاد میکند.
عبدالمنعم سعید برای دفاع از نام خلیج فارس مقالهای علمی و ارزشمند نوشت و تغییر این نام تاریخی را محکوم کرد
در کتاب «تطویر العلاقات المصریة الایرانیة» نوشته مجموعه نویسندگان و چاپ مؤسسه مطالعات سیاسی و استراتژیک الأهرام به نقل از دکتر عبدالمنعم سعید، رئیس این مرکز چنین آمده: به صراحت تمام بگویم هیچ مدرک و سند تاریخی ندیدم که نام خلیج فارس را بتوان مستند به آن تغییر داد. در تمام نقشهها و کتابهای تاریخی و حتی بعضی از سخنرانیهای جمال عبدالناصر و رهبران انقلاب از نام خلیج فارس صحبت شده است. اگر تغییر نام خلیج باعث ناراحتی مردم ایران است، چرا به حقیقت اعتراف نمیکنیم. باید شجاعت داشت. این اعتراف و شجاعت در چارچوبهای علمی است.
همچنین این اندیشمند مصری در مقالهی دیگری در روزنامهی الأهرام (۲۳ دسامبر ۲۰۰۲) برای دفاع از نام خلیج فارس مقالهای علمی و ارزشمند نوشت و تغییر این نام تاریخی را محکوم کرد. او در مصاحبه با مجله شرقنامه مصر (۹/۱۲/۲۰۰۲) گفت: برای من هیچ تعجبی نداشت که در همه نقشهها که دوستان و دشمنان ایران از اعراب گرفته تا یونانیها، تهیه کردهاند، همگی نام خلیج فارس را در بر دارد. هیچ نقشه تاریخی در شرق و یا در غرب و در هیچ کجای جهان با نام خلیج عربی وجود ندارد. بنابراین تغییر این نام به خلیج یا خلیج عربی و یا هر نام دیگر، برخورد غیرمنطقی و غیرحکیمانه با حقایق تاریخی و جغرافیایی است.