به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ متن زیر یادداشتی از یحیی یثربی است که در ادامه می خوانید؛
در گذشته زندگی به قدری ساده بود که فرد میتوانست با هوش و استعداد خدادادی خود، تمام مشکلات موجود در زندگی را حل کند. در زمانهای گذشته، سواد را مانند کار گارگر میدانستند. حتی ابنسینا در بحث سیاست میگوید کسانی باید جامعه را هدایت کنند که از هوش بالایی برخوردار هستند و افراد با سواد هم باید مشاور آنها باشند. در جوامع آن روزگار، افراد باهوش در صدر امور اجرایی یک جامعه سوار بودند. اما زمان گذشت و دنیای جدید به دست ابنا بشر شکل گرفت، دنیایی که از قرن ۱۷ آغاز شد و شرایط به شدت تغییر کرد.
این دنیای جدید به قدری پیچیده بود که دیگر فرد نمیتوانست تنها با اتکا به هوش موروثیاش آن را اداره کند. در دنیای جدید تخصص حرف اول را میزند، اما در کشورهای سنتی هنوز هوش به جای تخصص پاسخگوی مسائل است. کشورهایی که در مسیر توسعه گام برداشتند، این علم و آگاهی را داشتند که تخصص را در مقایسه باهوش در اولویت قرار دهند، چرا که در دنیای جدید تخصص تنها معیار کار است. به این معنی، سواد در دنیای گذشته زینتی بود و هوش افراد در سرنوشت آنها تاثیر می گذاشت. اما در دنیای جدید سواد نقش مهمی را در مناسبات اجتماعی پیدا کرده و توسعه ذهنی مطرح شده است.
توسعه ذهنی همان چیزی است که باعث میشود افراد سر یک میز بنشینند و مذاکره کنند. از سوی دیگر، به دلیل همین توسعه نیافتگی است که یک عده اسلحه در دست می گیرند و بی دلیل انسانها را قتل عام می کنند. امروز نیاز به آموزش را با تیتراژ کتابها می سنجند؛ در کشورهای اروپایی تیتراژ کتاب زیاد است، زیرا افراد خودشان را نیازمند آموزش میبینند، اما درکشورهای توسعه نیافته چنین نیست. کسانی که بتوانند چرخه زندگی را به درستی به حرکت در بیاورند، متخصص قلمداد میشوند.
شخصاً چهار سال ریاست دانشگاه کردستان را بر عهده داشتم. در سمینارهایی که شرکت میکردم، بسیاری بر این عقیده بودند که ارتباط میان دانشگاه و جامعه قطع شده است. یعنی دانشگاه برای خودش حرف میزند و جامعه هم اصول و حرف خود را دنبال میکند. این می تواند یکی از دلایل توسعه نیافتگی باشد، ما هنوز به تخصص ایمان نیاوردهایم. در زمان دولت سازندگی طرحی را در دست اجرا داشتیم که طی آن، صنعت و صنایع باید با دانشگاه ارتباط میداشتند و با همراهی اهالی دانشگاه کارهای پژوهشی انجام دهند، اما این امر تحقق پیدا نکرد. مادامی که صنعت ما وابسته است و مستقل نشده و همچنین تا زمانی که مدیریت، سلیقهای است، دانشگاه در جامعه جایگاهی نخواهد داشت.
ما هنوز به تخصص پایبند نیستیم. در کشور ما فقدان تخصص گرایی در مشاغل مختلف بسیار مشهود است. در زمان ریاست جمهوری یکی از آقایان خواندم که از مشاوران ایشان سوال شد که آیا شما در اداره امور با آقای رییس جمهور مشورت می کنید؟ و ایشان گفت خیر! آقای رئیس جمهور خودشان به همه امور آگاه هستند و احتیاجی به کمک ما ندارند. همین مسئله نشاندهنده فقدان اعتماد به متخصص و تخصص گرایی در جامعه است.
و این تنها یک دلیل دارد و آن اینکه در هزاران مسئلهای که تخصصی در آنها نداریم، اظهار نظر میکنیم تا در ذهن شخص مقابل به عنوان کسی که ناآگاه است قلمداد نشویم. همین مسئله و این نگاه است که باعث میشود تا سطح مباحث تخصصی تنزل پیدا کند. این موضوع نشان دهنده این است که ما هنوز به تخصص گرایی سر تعظیم فرود نیاوردهایم. اگر روزی از من به عنوان وزیر کشاورزی دعوت به همکاری شود، بستر فرهنگی ما به گونهای است که هرگز نه نخواهم گفت! اما من نمی توانم این شغل را بپذیرم، چرا که تخصصی در این زمینه ندارم.
مدتها است که مسئولان میگویند تهران گنجایش این جمعیت و امکانات رفاهی لازم را برای این مردم ندارد و باید پایتخت را به شهر دیگری منتقل کنیم. فعلاً که اتفاقی نیفتاده است، اما همچنان ساخت و سازها و امکان مهاجرت دیگران از شهرهای دیگر به تهران فراهم است، چرا که امکانات اولیه توسعه در شهرهای دیگر فراهم نشده است. میگویند منابع آبی ما رو به کاهش است و باید آب جیرهبندی شود، اما آیا این موضوع احتیاج به توجه و تبلیغ از سوی رسانه ها ندارد؟
هرچه ساخت و ساز بیشتر باشد، قطعاً مصرف کننده هم بیشتر خواهد شد. بدون هیچ ملاحظه یا نظمی، هر روز مجوز ساخت و ساز ساختمان ها و برج های تجاری و مسکونی را میدهند. تخصص به مهندسی نظم ایمان دارد، آیا ما تا به حال به فکر منابع طبیعی و محیط زیست مان بودهایم یا بی تفاوت از کنار آنها رد شدهایم؟
متاسفانه ما تخصص گرا نیستیم، سلیقهای کار میکنیم و به تخصص ایمان نداریم. در این شرایط هرچه کار کنیم، باز هم فایدهای به دنبال نخواهد داشت، زیرا در دنیا کاری رو به جلو حرکت میکند و پیش میرود که بحث علمی عقبه آن باشد. سواد امروز از روزگاران قبل کاملاً متفاوت شده است. در دنیای جدید، علم ثانیه به ثانیه تولید می شود، زیرا در کشورهای اروپایی، مردم به میزان زیادی مطالعه میکنند، در صورتی که ما این کار را انجام نمی دهیم، چراکه ما همه چیز را می دانیم!
ما در جامعهای زندگی می کنیم که مهندسی نشده است، مدرک گرایی در جامعه ما رشد کرده است و فرد دانش آموخته با مدرک تحصیلی خود تن به هر شغلی در حوزه غیر تخصصی خود میدهد. بسیاری از مردم فقط به دنبال مدرک هستند و بعد هر کاری که برایشان مهیا شود، در همان کار غیر مرتبط با تخصصشان به فعالیت میپردازند. جامعه ما به این معنی بینظم شده است و سواد و تخصص جایگاه خود را در این جامعه گم کرده است. مشکل ما مدیریت علمی روز دنیا است که ما آن را در کشورمان نداریم. ما در دنیای جدیدی زندگی می کنیم و چه بخواهیم و چه نخواهیم المانها و مولفههای دنیای جدید سراسر تغییر کرده است و ناخودآگاه در جامعه ما نیز جا خواهد افتاد و همچنین فرهنگ دنیای جدید نیز به جامعه ما نفوذ می کند.
در این شرایط اگر ما مانند کشورهای توسعه یافته عمل نکنیم و عقب بمانیم، دقیقاً به مانند این است که زیر خروارها آوار گیر کرده باشیم و حتی قدرت کوچکترین تقلایی نیز نداشته باشیم. ما باید به اقتضای روزگارمان در علوم انسانی و اقتصادمان تحول و تکامل ایجاد کنیم تا جامعه را به پیش ببریم، در غیر اینصورت هرچقدر هزینه کنیم، باز هم نتیجه ای نخواهیم گرفت. باید قبول کنیم که دنیای هوش محور زمانش به پایان رسیده است، دنیای امروز، دنیای تخصص محور است، اما ما در وضعیتی قرار داریم که حتی نمیتوانیم تفکر و اندیشیدن را به درستی آموزش دهیم؛ یعنی نمیخواهیم که دانشجو، یک پژوهشگر باشد و در جستجوی علم بر بیاید، بلکه میخواهیم حرف و نظریه دانشمندان را به او القا کنیم.