فرهنگ امروز/ سحر عصر آزاد:
کارنامه سینمایی بهرام توکلی مجموعهای است تجربی از نگاه عمیق به مسائل درونی انسان که هر بار قالبی مخصوص به خود را برای بیان روائی و تصویری به خود اختصاص داده است. فیلمسازی که با نشانه رفتن لایههای درونی بشری به غیرقابلدسترسترین و درعینحال ملموسترین لایهها نفوذ کرده و بدون آنکه آنها را مبتذل جلوه دهد، برای مخاطب قابلدرک میکند.
«پابرهنه در بهشت» در سال ١٣٨٦ که پرداختن مستقیم به بیماری ایدز و مبتلایان به آن چندان باب و البته سهل نبود، به آسایشگاه ایزوله شده این بیماران پرداخت. اثری تجربهگرا بر بستری از نوآوریها در حیطه روایت، درامپردازی و اجرا که با کمترین اطلاعات از کاراکترها، مکانها و موقعیتها آغاز میشود و در سیری کابوس وار بهتدریج مخاطب را با خوانشی جدید از آدم ها و موقعیت های جاری مواجه می کند.
فیلم داستان روحانی جوانی به نام یحیی است که برای پوشیدن لباس روحانیت تردید دارد و برای غلبه بر این تردید تصمیم میگیرد به شکلی خودخواسته به آسایشگاه قرنطینه بیماران مبتلابه ایدز برود تا بهواسطه این همجواری به تزکیه نفس برسد. در این فیلم هرچند بیماری ایدز نمود رئال دارد اما بهمثابه یکی از عوارض جامعه مدرن که در آن اخلاق دچار خدشه شده، موردتوجه قرارگرفته است. این نمونهای از خوانش متفاوت و شخصی است که توکلی به مسائل جاری بشر امروز دارد که لایههای درونی انسان را به شکلی غیر کلیشهای نشانه میرود.
«پرسه در مه»تجربه یک فرم روائی جدید را برای به تصویر کشیدن مضمونی متعارف محور کار قرار داده است. فیلم داستان زندگی یک موسیقیدان است که دچار تلاطمات روحی و روانی شده و نسبت به خود و خلاقیتش تردید میکند. این وضعیت بر زندگی خانوادگی، حرفهای و اجتماعی او تأثیر میگذارد تا جایی که در بنبست ذهنش گم میشود.
توکلی برای روایت این قصه که داستانی پیچیده و درونی را به زبان تصویر ترجمه میکند، فرم متقاطع را تجربه کرده است. درواقع راهی خاص برای واکاوی روح خسته یک هنرمند خلاق که در حال فرورفتن در باتلاق است. درنهایت تقاطع روایتها درگذشته دور، گذشته نزدیک و زمان حال شرایطی ایجاد میکند تا روند تدریجی سقوط قهرمان از کنار هم قرار دادن قطعات این پازل وضوح پیدا کند.
«اینجا بدون من» با اقتباس از نمایشنامه «باغوحش شیشهای» تنسی ویلیام، فیلمی ساده و روان و بدون ساختارشکنی در فرم و روایت است و این نکته را به اثبات میرساند که تجربهگرایی این فیلمساز بیش از هر چیز تابع نیاز قصه، درام و فیلم است.
در این فیلم قصه بر محور روابط انسانی بانفوذ به لایههای نادیده آدمهای درگیر بحرانهای بیرونی و درونی پیش میرود. کاراکترهایی که با چینش خاص روابط و روندی ملایم درام را پیش میبرند و نیازی به ساختارشکنی و تجربههای فرمی برای روایت و بیان بهتر قصهشان وجود ندارد. به همین دلیل کارگردان اصرار ندارد این وجه ساختارشکنی را به فیلم تحمیل کند تا تبدیل به ویژگی سبکی فیلمسازیاش شود.
«آسمان زرد کمعمق» روایتی است از پیچیدگیهای ذهن یک انسان در کشمکش با تئوریهای فلسفی برای اثبات انتخابگری بشر که درنهایت حکم به تقدیری بودن مرگ وزندگی میدهد. در این فیلم داستان بیش از هر چیز بهانهای است برای پرداختن به آنچه در زیرلایه درام جریان میزند که چیزی نیست جز دغدغههای ذهنی و درونی بشر که برگردان آنها به کلام مشکل است چه برسد به زبان تصویر. فیلم در عین امکانهای متفاوت و خاصی که در اختیار فیلمساز برای ترجمه تصویری دغدغههایش قرار میدهد، پیچیدگیهای خاص خود را دارد. بخصوص ازاینجهت که در صورت عدم اغنا تصویری مخاطب، به این دلیل که قصه پررنگی مطابق با اصول متعارف داستانگویی ندارد، میتواند مخاطب را سرخورده و سردرگم کند.
«یگانه» با اقتباس از نمایشنامه «اتوبوسی به نام هوس» تنسی ویلیامز، خوانشی ایرانی از این درام دارد که بر محور رابطه یک زوج و خواهر ناتنی زن حرکت میکند که با ورود خود آرامش خانه و رابطه این زوج را با یادآوری گذشته برهم میزند.
فیلم متکی بر جزئیاتی است که روابط سه کاراکتر محوری را از خلال گذشته در زمان حال به چالش میکشد و کدهایی از گذشته و حال ارائه میشود که قرار است در زمان حال به کار بیایند یا لایههای پنهان آنها را عیان کند. پیچیدهترین و جذابترین شخصیت این مثلث، کاراکتر نسرین با بازی پانته آ بهرام است که بهواسطه بازی ظریف و متکی بر جزئیات بهرام بهشدت قابلباور و ملموس میشود.
«من دیهگو مارادونا هستم» نقطه تلاقی این فیلمساز با گونه طنز و کمدی البته به سبک و شیوه خاص خودش است. فیلمی پر شخصیت درباره نویسندهای که برای نگارش بهترین داستان عمرش زندگی خانواده خود را سوژه قرار میدهد. روابط تودرتو، اختلاف طبقانی و دعوا و مشکلات متداول و نامتداول بین خانواده خاله و مادر دوقلوی نویسنده؛ از دریچه ذهنی او که به همهچیز بهمثابه ابزاری برای بهرهبرداری دراماتیک نگاه میکند، تبدیل به طنزی رئال و گاه غیر رئال میشود که در اتمسفر خاص فیلم میتواند کارکرد خود را پیدا کند.
زاویه نگاه خاص توکلی در رویکرد طنازانه به وقایع رئال ویژگی خاصی به فیلم داده که علاوه بر رئالیسم زندگی، در زیرلایه خود به رئالیسم جاری در سطح جامعه و رویدادها و آدمهای واقعی و مستند و عام، شناسنامه داده تا ارتباط برقرار کردن با آنها ورای فیلم نیاز به تأمل بیشتر در کلیت فیلم را داشته باشد.
«تنگه ابوقریب» تازهترین تجربه بهرام توکلی و واجد زاویه نگاه خاص او به رویدادی واقعی و مستند و یک روز تعیینکننده در تاریخ دفاع مقدس ایران است. فیلمی که از ورای بسط دراماتیک عملیات آزادسازی تنگه ابوقریب، به واکاوی جزئی نگرانه رزمندگان گُردان عمار میپردازد.
فیلم بر محور قصهای دراماتیک با پرداختی ملموس و پر جزئیات از کاراکترهای متعدد و روابطشان تصویری تأثیرگذار میسازد و میتواند این همراهی کوتاه را در بحرانیترین روز زندگی آنها که به تاریخ پیوسته؛ واجد کیفیت، تأثیرگذاری و عمق کند و این مهمترین امتیاز فیلمنامه و فیلم است.
توکلی با اشراف بر امتیازات بالقوه موقعیت دراماتیک بکری که در اختیار داشته، بدون آنکه در پی تجربههای فرمی و ساختارشکنانه باشد که به بطن این درام خدشه وارد میکند، روایتی سرراست را برای همراهی با گوشههای پیدا و پنهان اعضای این گردان انتخاب میکند. چون بهخوبی میداند این آدمها بهواسطه ملموس و در دسترس شدنشان بر بستر بحرانی شناسنامهدار است که مخاطب را درگیر میکنند و به همین واسطه است که میتواند حق مطلب را درباره آنها و عمل قهرمانانهشان ادا کند.
فیلم با معرفی هریک از کاراکترها بهواسطه نخ ارتباطی که آنها را به یکدیگر، خانواده و روز تاریخی زندگیشان پیوند میدهد، آغازشده و در روندی پویا و پرتنش و پر تعلیق که برآمده از انرژی درام محوری و نزدیک شدن لحظهای به یک تراژدی تاریخی است، از طراحی و کاشت های دراماتیک هم غافل نشده و از همین رو است که در کنار جمع جوانان بیباک آن روزگار، یک کاراکتر شاهد و ناظر را بهعنوان نماینده نسل آینده و امروز در نظر میگیرد.
کاراکتر نوجوانی که قرار است با دوربین خود ثبتکننده همان لحظاتی باشد که امروز از دید و نظر ما دورمانده است. این همان ادعای زیرپوستی است که فیلم و طبعا بهرام توکلی هم دارد و تلاش میکند این تراژدی نادیده و ناگفته را با تکیهبر انسان بهمثابه قهرمان ثبت کند نه بهمثابه جنگ برای جنگ و نه بهواسطه صحنههای جنگی پرطمطراق.
درواقع قرار است انسانها، انتخابها و عملکردهایشان که در لحظات نادیده جنگهای نابرابر همواره ازنظر عموم پنهان میمانند، محور اصلی «تنگه ابوقریب» از زاویه دید فیلمساز و با تکیهبر تخیل پردازی ذهن خلاق او باشند. فیلمسازی که همواره پیچیدگیهای درونی انسان برایش مسئله است.
به همین دلیل «تنگه ابوقریب» علیرغم اینکه یک فیلم جنگی و دفاع مقدسی محسوب میشود، فیلمی است درباره لایههای درونی انسانهایی که در بحران و موقعیت تراژیک پیش رو با انتخابها و اولویت هاشان چشمهای همگان را تا امروز خیره کردهاند.
روزنامه اعتماد