به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ با آغاز قرن بیستم چند واقعه مهم در ایران اتفاق افتاد؛ جدایی بخشهایی از سیستان و بهکارگیری استراتژی سرزمینهای سوخته با محروم کردن قسمت باقیمانده آن ناحیه از آب و وقوع انقلاب مشروطه از مهمترین وقایع این دوران بودند. واقعه مهم دیگر این دوره انعقاد عهدنامه مشهور به ۱۹۰۷ میان انگلستان و روسیه است. قرارداد ۱۹۰۷تاکنون از ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است که این گزارش بر بازتاب این قرارداد در تالیفات تاریخنگاران داخلی و خارجی تکیه دارد.
ادوارد براون و انعکاس احساسات ایرانیان به قرارداد ۱۹۰۷
ادوارد براون در اثر مشهور خود «انقلاب ایران» قسمت مهمی از مقالات جراید ایران و اروپا را درباره قرارداد ۱۹۰۷م. نقل کرده و در مقدمه فصل مربوط به این مساله چنین مینویسد: «با اینکه در انگلستان این پیمان مانند پیروزی درخشانی از ناحیه مردان سیاسی استقبال و حتی از طرف رهبران حزب مخالف تایید گردید، ولی از ناحیه پارهای سیاسیون مانند لرد کرزن و مسترلینچ که به خوبی از اوضاع ایران آگاه بودند، با خشونت انتقاد شد. اما این انتقاد از آنرو که چرا مستقیما برضد سرنوشت ایران که ظاهرا بدون اعتنا به احساسات، یا بدون مشورت با آن صورت گرفته و برخلاف شئون او، میان دو همسایه قوی تقسیم شده، سایه شوم خود را به رویش گسترده نبود. این قرارداد اصول منافی اخلاق حسنه انتقاد نمیگردید، بلکه روی زمینهای که در این معامله انگلستان موقعیت بدتری به خود گرفته بود.»
براون درباره اثر انتشار مفاد قرارداد در ایران، در مقالهای بیان میکند: «به طوری که ایرانیان میگویند، دشمنان بر سه گونهاند: دشمنان، دشمنان دوستان و دشمنان دشمنان. روسیه، کاشانه استبداد بیلگام، دشمن دیرین آزادی در تمام شئون، نابود کننده این همه مللی که قبلا آزادی داشتهاند، از طرف مشروطهخواهان مانند پرکینه و بیعاطفهترین دشمن پنداشته میشد و اگر انگلستان در بند دوستی با وی بود، چگونه میتوانست دوست قابل اعتمادی ملحوظ گردد. پس بدگمانی (درمیان محافل ملی ایران) نمو کرده و با اطلاع از توافق آنها (انگلیس با روس) درمورد قرارداد به حد نصاب رسید. آنان که از انگلستان امیدواریها داشتند و آن را دوست آزادیخواه مشفقی به حساب میآوردند، براثر این نومیدی سخت متاثر و با تلخکامی در مخالفت و عداوتی تام با او فرو شدند، چه این رفتار با دعوی آزادیخواهی و حمایت مورد انتظار از او منافی بود. شایسته است که مردم انگلستان در پیشگاه قضاوت وجدانی خود، تاثیر قرارداد را در افکار عمومی ایران درنظر گیرند؛ چه اکنون آزادی مطبوعات ایران رشد کرده و در آنجا چنین آزادی در چندسال پیش وجود نداشت.»
مسترلینچ انگلیسی که به قول ادوارد براون به اوضاع ایران آشنا بوده، در مقالهای که در شماره ماه آوریل مجله آسیایی امپراتوری انتشار داده است، درصدد تحقیر ملت ایران برآمده و مینویسد: «بیاییم امیدوار باشیم که این پیمان شاید ما را به مناسبات بهتری با روسیه رهبری کرده و بلکه از روی شالوده دوستی ما را از ترس و نگرانی برهاند. من میترسم تمایل به بهبودی روابط با ایران مشکل بشود؛ چه ایران مانند روح مردهای است که در ضیافتی که به احترام روسیه در این قرارداد برپا ساختهایم، ظاهر شده باشد. وقتی نشاط این جشن اوج گرفته و جامها به دور افتاده به سلامتی یکدیگر مبادله میگردد، این ملت کوچک که آثار هنر و هوش او جهان را منور و توانگر ساخته است و دست کم انتظارات او پیش از اینکه این قرارداد امضا شده باشد تعهد شده بود، میان حیات و مرگ افتاده، پیچیده کنارش انداختهایم، بدون اینکه شرکت داده شده باشد تنها و بیچاره به پای ما افتاده است.»
جنایات انگلیس با دستکش سفید به روایت پاولیچ
م. پاولیچ روسی در کتاب «تاریخ مشروطیت ایران» در بخشی با عنوان «رقابتهای سیاسی انگلیس و روس در ایران»، درباره قرارداد ۱۹۰۷ مینویسد: «پیروزی نهضت مشروطه در ایران کمک فراوانی به اشتعال آتش انقلاب در هندوستان کرد و این موضوع باعث دهشت انگلستان شده، این دولت را وادار کرد که در دیپلماسی خود نسبت به نهضت آزادیخواهی ایران تجدیدنظر کند. چنین بود علت اساسی سازش روس و انگلیس و عقد قرارداد معروف سال ۱۹۰۷. در ۱۸ اوت ۱۹۰۷ م معاهده مزبور به امضا رسید و طبق آن سه منطقه: شمالی و بیطرف و جنوبی در ایران درنظر گرفته شد. قسمتهای شمالی که شامل ایالات زرخیز و مناطق صنعتی بودند و تهران و شهرهای دیگر از قبیل تبریز، رشت، قزوین و اصفهان که کانونهای انقلابی بودند، به یک جا زیر نفوذ روسیه قرار گرفت.»
پاولیچ در سال ۱۹۱۱م. یعنی چهار سال بعد از انعقاد این قرارداد، در مقالهای مینویسد: «اکنون هم عده زیادی از ایرانیان و حتی کسانی از مردم انگلیس تصور میکنند که بین سیاست انگلیس و روس در ایران تفاوت اصولی وجود دارد. این تفاوت یک تفاوت ظاهر بیش نیست. دولت انگلستان برای عوام فریبی ترجیح میدهد با دستکش سفید به عملیات بپردازد و روسیه نیز با درنظر گرفتن منافع صاحبان مال و جاه انگلیس، به عملیات خشن دست میزند.»
ملکزاده، خشم ایرانیان از قرارداد ۱۹۰۷ را ترسیم میکند
مهدی ملکزاده، مولف «زندگانی ملکالمتکلمین» نیز درباره انعکاس قرارداد ۱۹۰۷ در ایران چنین مینویسد: «دولت ایران به وسیله وزارت خارجه و حسن پیرنیا، مشیرالدوله، که در آن زمان سفیر ایران در دربار روسیه بود، به این معاهده اعتراض کرد و مجلس شورای ملی عدم رسمیت این معاهده را برخلاف حق و عدالت و استقلال ایران بود، اعلام نمود ولی کسی به این اعتراضات جوابی نداد.»
پس از انتشار خبر قرارداد، کمیته سران مشروطه در جلسه ۲۲ محرم ۱۳۲۶ هجری قمری در برابر این جنایت سیاسی قیام کرد و به طوری که دکتر ملکزاده مینویسد، از رهبران عموم مجامع و انجمنهای ملت دعوت کرد و ملکالمتکلمین در آن جلسه نطق پرشوری درباره قرارداد و مظالم روسیه تزاری و گله و شکایت از انگلیس ایراد کرد. این نطق چنان هیجانی در شنوندگان پدید آورد که به قول ملکزاده «علاءالدوله که معروف بود مرد دل سختی است، در آن مجلس سر خود را به دیوار میزد و بیاختیار گریه میکرد.»
مولف «زندگانی ملکالمتکلمین» در پایان فصل مربوط به قرارداد ۱۹۰۷ میآورد: «خشم و غضب و هیجانی که در میان ملت ایران از انعقاد قرارداد ۱۹۰۷ تولید شده بود و در تمام جهان و جراید ملل آزادیخواه انعکاس پیدا کرده بود، زمامداران لندن و روسیه را برآن داشت که متفقا اعلام بدارند که معاهده کمترین لطمهای به استقلال و حق حاکمیت ایران وارد نمیآورد و فقط دولت روس و انگلیس برای حسن تفاهم در سیاست این معاهده را منعقد نمودهاند. ولی دنیا و پیشامدهای بعدی بر همه ثابت کرد که این اعلامیه به کل خالی از حقیقت بود و هرگاه جنگ بینالمللی ۱۹۱۴ پیش نیامده بود و انقلاب کبیر روسیه به دست آزاد مردان آن کشور چون آفتاب درخشانی در افق روسیه ظاهر نشده بود، استقلال سیاسی و اقتصادی ایران در نتیجه مطامع دولتهای همجوار سپری شده بود و شاید امروز دیگر اسمی از ایران در نقشه جهان دیده نمیشد.»
اوضاع ایران پس از قرارداد ۱۹۰۷ به روایت اسناد
پس از انعقاد قرارداد ۱۹۰۷ و استقرار نیروهای روس و انگلیس در شمال و جنوب ایران، اوضاع روز به روز آشفتهتر شد. بخشی از اسناد باقی مانده از آن روز آشفتگی اوضاع داخلی ایران را پس از انعقاد این قرارداد گواهی میدادند.
این اسناد مربوط به حمله قشون روس و شامل نامهها و تلگرافهایی است که توسط علما، مقامات دولتی و مردم به مجلس شورای ملی فرستاده شده و مجلس پیگیری کرده است. این اسناد بعد از انعقاد ۱۹۰۷ م. یعنی سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۶ م. را شامل میشود. اطلاعات اخذ شده از این اسناد فضای آن دوره و ظلم و تعدی دولت روس را نشان میدهد که با زور اسلحه و تجهیزات جنگی و اعزام قشون، تحت عنوان دفاع از جان و مال مردم به مداخله در امور زندگی و غارت اموال آنها در شهرهای مختلف تحتنظر خود پرداخته است. در اینجا به دو نمونه از این اسناد اشاره میکنیم.
جوابیه مجلس شورای ملی به شاهزاده نیرالدوله دربارهحضور نیروهای قزاق روسی در مشهد: «تلگراف حضرت اشرف والا به مجلس عز وصول بخشید. تلگرافاتی که به وزارت داخله فرمودید هنوز ملاحظه نشده علت تاخیر جواب بحران بوده و مجلس دو روزه انشاءالله رفع بحران میشود خاطر شریف مسبوق است که مجلس در این قبیل مطالب حق دخالت ندارد در این موقع که هنوز هیاتی معین نشده است حضرت والا به تکلیف حکومتی و موافق مسلک دولتی عمل خواهد فرمود که معذوری پیش نیاید در تعقیب دستورالعملی که سابق از طرف هیات وزرا داده شده معلوم است اقدامات خواهند فرمود.
نامه وزارت امور خارجه به مجلس شورای ملی درباره وصول سواد تلگرافی از اصفهان راجع به علیآباد زرند کرمان و شکایت از مداخلات کنسولگری روسی:
«مرقومه محترمه مورخه ۱۵ جمادیالاولی و نمره ۹۶۳ متضمن سواد تلگراف واصله از اصفهان راجع به علیآباد زرند واقعه در کرمان و شکایت از مداخلات قنسولگری روس شرف وصول بخشید وزارت امور خارجه برطبق شکایات متواتره که سابقا در این باب رسیده است با سفارت روس مشغول مذاکره و اقدام است پس از کسب نتیجه مراتب را زحمتافزا خواهد گردید.»
قرارداد ۱۹۰۷ و سهم ایرانیان از ایران!
در سال ۱۳۲۵ هجری قمری برابر ۱۹۰۷ میلادی قرارداد ۱۹۰۷ میان کشورهای روسیه و بریتانیا در سن پترزبورگ امضا شد. براساس این قرارداد ایران میان روسها و بریتانیاییها تقسیم شد. شمال ایران به اشغال روسها درآمد و پس از جنگ جهانی اول نیز بریتانیاییها با اشغال بوشهر به سوی شیراز پیشروی کرده و مناطق جنوبی ایران را به تصرف خود درآوردند.
پیماننامه آنگلو-روسی ۱۹۰۷ میان بریتانیای بزرگ و روسیه تزاری امضاء شد. بر این پایه بریتانیا پیشنهاد پاره کردن ایران به دو منطقه نفوذ را داد. منطقه شمالی به روسیه تزاری اعطا شد و منطقه جنوبی به بریتانیای کبیر. منطقه میانی باید به عنوان منطقه بی طرف کار میکرد.
پیمان نامه که ۵ بند داشت بدون آگاهی یا مشارکت دولت ایران در زمان اوج جنبش مشروطه امضا شد، از این رو سرانجام با پاسخ تند مجلس شورای ملی رو به رو شد. پس در تاریخ ۱۶ سپتامبر ۱۹۰۷ ایران را رسما در جریان قرار دادند. پیماننامه در سن پترزبورگ امضا شد و سرنوشت افغانستان و چند کشور دیگر را نیز تعیین میکرد.
با وجود اعتراضات ایران به این قرارداد، مواد آن عملا اجرا میشد و در زمان جنگ جهانی اول نیز به بهانه جنگ با عثمانی، مناطقی از ایران مدتی به اشغال روسیه و بریتانیا در آمده بود. روسها تا زمان انقلاب اکتبر بر حفظ منافع به دست آمدهشان از این قرارداد اصرار داشتند. پس از انقلاب اکتبر، در ۲۷ دی ۱۲۹۶ خورشیدی (۱۹۱۸ میلادی) این قرارداد عملا ملغی شد.