به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ علی اکبر خان کاوه حقیقی که ملک الشعرا «بهار» وی را به «میرعماد عصر» ملقب کرده بود، در سال ۱۳۱۲ هجری قمری در شهر شاعران بلند مرتبه، شیراز، دیده به جهان گشود و در محضر استادانی بزرگ چون میرزا محمد حسین سیفی قزوینی معروف به «عماد الکتاب» و سید حسین تفرشی به تلمذ نشست و استعدادهای درخشان خویش را شکوفا کرد.
استاد بزرگ وی استاد عماد الکتاب بود که زندگی پرفراز و نشیب او خالی از حادثه نبود و به علت عضو شدن در کمیته مجازات، از سال ۱۳۳۶ هجری قمری تا اواخر سال ۱۳۳۷ هجری قمری را در زندان گذرانید و فقط توانست در اواخر عمر پربرکت خویش در دستگاه حکومتی پهلوی سمت خوشنویسی بیابد و مدت کوتاهی از عمر خویش به آسایش بگذراند.
اخلاق پسندیده، مقدم بر توانایی های حرفه ای
عمادالکتاب، شاگردان فراوانی را به صورت بی واسطه و باواسطه تربیت کرده که از معدود شاگردان موفق و خلاق ایشان می توان به استاد علی اکبر خان کاوه و مرحوم استاد حسن زرین خط و هم چنین زنده یاد استاد ابراهیم بوذری اشاره کرد. مرحوم دکتر بیانی در تذکره خوشنویسان و استاد ارجمندم جناب حبیب الله فضائلی در کتاب اطلس خط از ایشان به بزرگی یاد کرده اند. هنرمندان عاشق هرگز از یاد نمی روند، حتی اگر کمی عشق ورزیده باشند؛ چرا که در جدال عقل و عشق، همواره عشق سرانجام کار است و مرحوم استاد علی اکبر خان کاوه در زمره کسانی است که هرگز از یاد نخواهد رفت.
استاد کاوه به هنگامه عزیمت از شیراز به تهران در جستجوی استادی یگانه و کسب فیض از محضر ایشان، هم چون طالب علمی که از سرچشمه فیاض دانش بهره می جوید، سرچشمه زلال جاری و ساری خط و خوشنویسی را یافته بود و تمامی وقت خویش را مصروف یادگیری از محضر مرادش کرد و سرانجام با درگذشت مرحوم عمادالکتاب، مرحوم علی اکبر خان کاوه، سکان دار عرصه خوشنویسی در خط نستعلیق گردید.
استاد ارجمندم حبیب الله فضائلی که از محضر پرفیض مرحوم کاوه بهره ها برده بود و افتخار شاگردی ایشان را داشت همیشه برایم از صفات پسندیده و اخلاق حمیده مرحوم کاوه سخن ها بسیار می گفت و قبل از آنکه ایشان را معلم خویش در خط و خوشنویسی بداند، از ایشان به عنوان استاد اخلاق یاد می نمود.
شاگردان کاوه
مرحوم علی اکبر خان کاوه شاگردان زیادی را تربیت کرد که از میان آنان می توان به استادان و عزیزانی هم چون حبیب الله فضائلی، عبدالله فرادی، نصرالله معین اصفهانی، یحیی جعفری، حاج سیف الله یزدانی، محمد سلحشور، علی راهیجیری، جهانگیر نظام العلماء و ... که هرکدام از آن عزیزان خود از پایه های مستحکمی در خط نستعلیق به شمار می آیند.
مرحوم علی اکبر خان کاوه بیش از نیم قرن ممارست و ریاضت در حوزه فرهنگ و هنر، خط و خوشنویسی، کوشید شاگردان بسیاری را تربیت نماید و سرانجام در ششم شهریور ۱۳۶۹ خورشیدی در تهران دیده از جهان فرو بست.
استاد علی اکبر خان کاوه که از استادان بنام خوشنویسی عصر حاضر به شمار می آید هم چون استاد بزرگش، عمادالکتاب که آثار فاخری همچون شاهنامه نفیس امیر بهادری را از خود به یادگار گذاشته بود، به پیروی از استاد، کتب گوناگونی هم چون «گلچین اشعار صائب تبریزی» و «آیات منتخب قرآن» را به رشته تحریر درآورد و از ایشان قطعات فاخر و سیاه مشق های گوناگون زیبایی بر جای مانده است.
استاد کاوه بسیاری از راه های ناهموار را هموار ساخت و شاگردان زیادی را تربیت کرد و پس از استادش به خوبی تمام، مروّج خط و خوشنویسی در حوزه خط نستعلیق بود.
وجودش برای جامعه خوشنویسی همچون شمع فروزان بود
استاد من، مرحوم حبیب الله فضائلی خاطرات زیادی را از سفرهایی که به تهران داشتند و نزد ایشان به تلمذ می نشستند، برایم نقل می نمودند و همیشه از ایشان و مرحوم زرین خط با ادب و احترام و به بزرگی یاد می کردند. یادم هست در جمله ای که همواره تکرار سخن ایشان بود می گفتند: «مرحوم علی اکبر خان کاوه وجودش برای جامعه خوشنویسی همچون شمع فروزانی است که فیض رسان و نورافشان است».
استاد علی اکبر خان کاوه در حدود سال های ۱۲۹۸ هـ.ق که در وزارت دارائی به خدمت مشغول بود، در سمت منشی مشغول به کار شد و بنا به دعوت اعتمادالدوله که وزارت فرهنگ وقت را عهده دار بود، ایشان را به وزارت فرهنگ منتقل کرد و از آن پس مرحوم کاوه در وزارت فرهنگ مشغول به فعالیت فرهنگی شد و به عنوان استاد در حوزه تعلیم و تعلم در دبیرستان های تهران از جمله دارالفنون، سیروس، کالج، شاهدخت و شرف به تعلیم خوشنویسی مشغول شد و تا هنگام بازنشستگی ایشان این فعالیت ادامه داشت.
استاد علی اکبر خان کاوه در سیاه مشق های زیبا و جاودانه اش، که در قلم های مشقی (دو تا چهار یا پنج میلی متری) از خود به یادگار گذاشته است، چشم هر بیننده و صاحب هنری را به ذوق و تحسین وامی دارد و حس زیبایی شناسانه انسان را بر می انگیزد.
قلم نرم و لطیف استاد در خط نستعلیق و هندسه کلمات وی در نقش آفرینی سطور و صفحه آرایی منظم و زیبایش هر چشمی را خیره می کند و استحکام و صلابت خط ایشان در کنار اخلاق حمیده و صفات پسندیده وی، آدمی را به تحسین وا میدارد.
حقیقتاً اختراع خط و الفبا، نخستین گام بشر به سوی تمدن بوده و کلید دانش بشری است و استادانی همچون علی اکبرخان کاوه حقیقی که در دوره و زمان خاص خویش آن را پاس داشته اند و از نسلی به نسل دیگر منتقل نموده، شاگردان زیادی را در دامان پرفیض خویش تربیت کرده و اخلاق حسنه خویش را سرلوحه تعلیم و تعلم قرار داده اند، بی شک ستودنی است.
هنر خود بگوید، نه صاحب هنر
هنرمند کسی است که می تواند به باطن عالم راه پیدا کند، بنابراین عالمی برایش روشن می شود که آن عالم برای همه روشن نیست و بی شک مرحوم کاوه یکی از آنان است. موسیقی حروف و هندسه کلمات در سطرهای مرحوم کاوه از زیباییهای خاصی برخوردار است.
اگر هست مرد از هنر بهره ور هنر خود بگوید، نه صاحب هنر
مقصود از مرد در این بیت شاید به معنای نوع انسان است که در زبان های دیگر نیز همچون عربی این چنین است و کلمه مرد به معنای مطلق آدمی است و تعبیر جنسیتی ندارد؛ بنابراین، هنرمند انسانی است واجد خوبی ها. مرحوم علی اکبرخان کاوه، ازجمله مردانی است که خوبی های وی درجهات گوناگون تجلی یافته که شاخص ترین آنها، اخلاق حمیده، شجاعت و اعتدال بود که استادم مرحوم حبیب الله فضایلی برایم برمی شمرد.
من بر این باورم که هنرمند شایسته ای همچون مرحوم استاد علی اکبر خان کاوه، امتداد احساس اش به عالم خوبی ها راه می برد و در عالم اخلاق به گونه ای پویا، زنده و بی انتها به آفرینش می نگریست و شاید این تأثیرگذاری محسوس در ارتباط عاطفی که با شاگردانش داشت، همواره از آنان نیز هنرمندانی لایق، آرام و متین ساخت که اخلاق را سرلوحه هنر خویش قرار دادند.
هنرمند آنگاه نزد مخاطبان خویش عزیز گمارده می شود که اخلاق و رفتارش از هنر وی پیشی گرفته باشد. چرا که هنرمندان همواره با عزت و حرمت بوده اند و پیام هنری خویش را به جامعه پیرامونی خود با رفتار پسندیده خویش منتقل کرده اند، پیامی که برای امروز و فرداهای جامعه خویش است و مرحوم علی اکبر خان کاوه در زمره ی آنان است.
خوشنویسان بزرگی همچون مرحوم استاد علی اکبر خان کاوه حقیقی را بیش از آنچه بر زبان راندم دوست دارم و برایشان فاتحه می خوانم و به آنان درود می فرستم که خط فارسی را پاس داشته اند.
مرحوم کاوه، هنرمند لایق و شایسته ای بود که در دوره خویش، تمام قد نگاهبان عروس خطوط ایران «خط نستعلیق» بوده است.یکی از قطعات سیاه مشق ایشان که به زیبایی تمام نگاشته اند، متن آن این چنین است: توانگری بخیل را پسری رنجور بود و نیک خواهانش گفتند مصلحت آن است که از بهر او ختم قرآن کن و بذل قربان، باشد که به برکت آن خدای تعالی شفا بخشد، به اندیشه فرو رفت و گفت ختم قرآن به حضور اولی تر که گله دور است، صاحبدلی بشنید و گفت، ختمش به علت آن اختیار افتاد که قرآن بر سر زبان است و زر در میان جان.
روحش شاد و یاد این استاد گرانقدر عرصه فرهنگ و هنر ایران جاودانه باد.