فرهنگ امروز/ شهاب دارابیان: سلبریتی بودن تنها یک لقب برای عدهای خاص نیست، بلکه یک پشتوانه اعتباری است تا به واسطه آن این افراد بتوانند دست به هر اظهار نظری بزنند و خودشان را در همه حوزهها صاحب نظر بدانند. برای مثال این افراد درباره این که مردم به چه کسی رای بدهند، به چه کسی اعتراض کنند، چرا فلانی آن حرف را زد یا اینکه چرا وضعیت فلان است و چرا آن طور است و این طور است نظر میدهند. این افراد به دلیل سلبریتی بودن به خود اجازه میدهند که در هر حوزه ورود کنند و کسی هم کاری به کارشان ندارد و به دلیل همین امتیاز در حوزه جدید هم مطرح میشوند. مثلا طرف تا دیروز فوتبالیست بوده اما با پایان عمر فوتبالی خود تصمیم میگیرد که به یکباره پا در عرصه خوانندگی بگذارد؛ خواننده میشود، مدتی در این حوزه میماند اما با پیشنهاد یکی از دوستان به تلویزیون میآید و حجم مخاطب چنان جوگیرش میکند که دیگر به هیچ چیزی نه نمیگوید. تئاتر بازی میکند، فیلم طنز بازی میکند، فیلم جدی بازی میکند، فیلم سوپر مارکتی بازی میکند و حتی بعد از مدتی هوس ساخت فیلم نیز به سرش میزند و همه اینها در شرایطی است که بازیگران حرفهیی در خانه نشستهاند و مجبور هستند که وقت خود را با حرکات ژانگولر آقای سلبریتی بگذرانند.
این دوستان به صفحههای چند میلیونی خود در فضای مجازی، بیلبوردهای تبلیغاتی و سردر سینماها قانع نیستند؛ بالاخره یک وجه فرهیختگی هم نیاز دارند تا از فلان سلبریتی سر باشند، به همین دلیل ابتدا دست به نگارش دلنوشتههای خود میزنند و بعد از مدتی این نوشتههایی را که به نثر شاعرانه نیز شباهتی ندارد، در قالب مجموعه شعر منتشر میکنند تا بتوانند نام شاعر را نیز یدک بکشند؛ شاعر سلبریتیهایی که این روزها تعدادشان کم نیست.
منتقد باید منصف باشد و اگر حتی یک نمونه خوب در میان این آثار وجود داشت به آن اشاره میکردم، اما واقعا شعر یا داستان چشمگیری در آثار این افراد دیده نمیشود. در همین راستا در روزهای اخیر شاهد انتشار کتابی از سوی صابر ابر به نام «تا هفت خانه آنورتر» بودیم که او در این اثر به سراغ مستندنگاری در حوزه آشپزی رفته است.
در معرفی این اثر آمده است: «پروژه «تا هفت خانه آنوَرتر»، مجموعهای از روزمرههایی است که در نزدیکی از بین رفتن ایستادهاند. مادرهایی که در فصل سوم زندگی قرار گرفتهاند و حالا از نام مادربزرگ برای یاد کردنشان استفاده میشود. در پروژه «تا هفت خانه آنوَرتر»، صد مادربزرگ ایرانی به نیابت از تمام مادران ایرانی از سراسر ایران انتخاب شدهاند. آنها میزبان میشوند و ما میهمان. ما یعنی تمام آنهایی که هنوز زندگی کردن را مقدم میدانند بر هر آنچه باید و هست. زنانی که در شهرهای مختلف ایران بدون اینکه حواسمان باشد، آرامآرام محو میشوند و تصویر تمام سالهای بودنشان ناگهان ناپدید! اما کافی است در هفت خانه آنوَرتر، دل بدهیم به یار که از مادر یارتر نبود و نیست. وصل و دلبر...
«تا هفت خانه آنوَرتر» در قالب چند قسمت مستند، یک کتاب دوزبانه فارسی و انگلیسی و یک نمایشگاه تجسمی شامل مجموعهای از وسایل چندساله آشپزخانههای مادران ایرانی که با هنر هنرمندان معاصر ایرانی ادغام شده، در زمانهای تعیینشده به مخاطبان ارائه میشود. پروژه «تا هفت خانه آنوَرتر» با بهانه آشپزی، نگاهی ساده و بیپرده به هنری بزرگ دارد که کار هرکسی نیست؛ هنری که بهسرعت در حال فراموشی است. نام این هنر زندگی است و بس!»
ابر در این کتاب دست به نگارش یک کتاب مستند تحقیقی زده است که با توجه به مشغلههای زیاد او در چند سال اخیر در کنار اسم خودش فهرستی از نامها را آورده است تا در صورت پیدا شدن یک منتقد یا روزنامهنگار بیکار به او بگوید که آن کار را فلانی انجام داد، فلان قسمت را هم فلان خانم یا آقا انجام داده و ...
این کتاب در روزهای گذشته در شرایطی منتشر شده است که هنوز جشن امضای کتاب قبلی او را فراموش نکردهایم؛ کتابی که مجموع 100 پست اینستاگرامی بود و خانواده مجبور بودند برای رضایت فرزندانشان 50 هزار تومان هزینه کنند تا پستهای اینستاگرام آقای بازیگر را داشته باشند. وقتی آدم به بعضی از این کتابها برخورد میکند، مغزش سوت میکشد که این افراد تعریف کتاب و کاربرد آن را پیش خودشان چه تفسیر کردهاند و با چه اعتماد بهنفسی اسمشان بهانهای شده تا در هر بازاری سرک بکشند، حتی بازار کتاب.
آقای بازیگر در فعالیت ادبی جدیدش به سراغ مستند آشپزی رفته است که همانطور که در بالا توضیح دادم بیشتر این برداشت را میتوان کرد که دوستان در تلاش هستند تا به واسطه آوردن نام آقای بازیگر کتابشان را پرفروش کنند و حداقل اگر کتاب دیده نشد، باعث دیده شدن بیشتر کتاب شوند. به اعتقاد من هیچ کدام از این کارها ایرادی ندارد؛ چراکه بالاخره هرکسی راهی برای پول درآوردن و درآمدزایی انتخاب میکند و این نیز یک راه است اما آنجایی قضیه دردناک است که این افراد کتابی را که هدف از نگارش آن را حفظ میراث بومی اعلام کردهاند، با قیمت سه میلیون ریال (300 هزار تومان) راهی بازار نشر میکنند و به این موضوع فکر نمیکنند که خانوادههایی که فرزندانشان طرفدار آقای بازیگر هستند در این شرایط ویژه اقتصادی باید 300 هزار تومان پول هزینه کنند تا فرزندشان بتواند در مراسم جشن امضای آقای بازیگر حضور داشته است. آقای بازیگری که حتی برای کافه خود هم ورودی گذاشته است تا هر کسی که میخواهد به کافه آقای فلان برود پول بپردازد و خدایی نکرده مفت و مجانی به کافه نیاید و یک قهوه 20 هزار تومانی بخورد و برود.
البته نمیخواهم که در این یادداشت به فعالیتیهای کتابی آقای بازیگر ایراد بگیرم اما در راستای این گونه کتابها میتوانم به کتاب «داستانهای ماشین تحریر» تام هنکس، بازیگر و کارگردان مطرح آمریکایی اشاره کرد که در طول دو سال به نقاط مختلف امریکا سفر کرد و تجربیات خود را در قالب داستان نوشت و با این اثر و ترجمههای متعدد آن باعث گسترش جهانی فرهنگ امریکا شد. البته تعداد این افراد در دنیای غرب نیز کم نیست و به نامهای دیگری مثل دانیکا مککلر و جنیفر گرانت میتوان اشاره کرد اما باید به این نکته نیز توجه کنیم که این افراد با انتشار این کتابها به دنبال درآمدزایی نبودهاند؛ چراکه اگر چنین تصمیمی داشتند کتابشان را مانند نمونههای داخلی با قیمتی عجیب و غریب به بازار عرضه میکردند.
استفاده ابزاری سلبریتیها از نام خود مسالهای که به زودی در یک پرونده جدا به آن خواهیم پرداخت؛ چراکه به موضوعی بسیار حاد در جامعه کتاب تبدیل شده است که تنها مختص این دوست بازیگر نیست؛ شاید فاحشترین نمونه، کتاب آقای گزارشگر باشد که خودش از عالم و آدم ایراد میگیرد اما کسی نیست تا به او بگوید که آیا ترجمه یک کتاب راحتخوان که حجمش به 300 صفحه هم نمیرسد، سه مترجم نیاز دارد؟!
در این یادداشت میخواهم از این دوستان خواهش کنم که دست از سر کتاب و ادبیات بردارند که این حوزه به اندازه کافی مشکل دارد؛ اگر واقعا به فکر کمک به وضعیت مطالعه در کشور هستند، مثل سایر همکاران خود کتاب بخوانند و آثار خوب را به مخاطبان معرفی کنند؛ کاری که چند سالی است از سوی برخی هنرمندان مانند پرویز پرستویی، مهدی پاکدل و مهراوه شریفینیا در حال انجام است.
منبع: ایبنا