فرهنگ امروز/ احمد ابوالفتحی: تاریخنگاری مبتنی بر بازخوانی دقیق اسناد بازمانده از روزگاران گذشته و ارائه قرائتی تازه مبتنی بر آن متون از ادوارِ تاریخ، نوع ایدهآلی از پرداختن به مسئله تاریخ است که در رویکردهای مدرن تاریخنگاری بیش از گذشته مورد توجه قرار میگیرد. مردمان روزگاران گذشته و حکمرانان پیشین اگر که اسنادی از آنها باقی مانده باشد که ما بتوانیم بر مبنای آنها شناختی بیواسطه قرائتهای مخدوش ناشی از حب و بغض به دست آوریم، میتوانند خوشاقبال لقب بگیرند.
از این منظر، سلسله صفوی، تا حد بسیاری سلسلهای خوشاقبال محسوب میشود. مجموعههایی که از نامههای مربوط به این خاندان در کتبی نظیر «مجمع الانشاء» و «نسخه جامعه مراسلات اولوالالباب» گردآوری شده است، از جمله اسناد درجه اولی است که از این خاندان باقی مانده است تا اکنون در کتابی با نام «سیاستورزی در ایران عصر صفوی» دستمایه ارائه قرائتی تازه از نحوه حکمرانی این خاندان شود.
سیاستورزی در ایران عصر صفوی تز دکترای کالین میچل، ایرانپژوه کانادایی است که اکنون در کالج تاریخ دانشگاه دالهاوزی کانادا با رده دانشیاری، در بخش مطالعات خاورمیانه به تدریس و پژوهش مشغول است. نسخه انگلیسی کتاب در سال 2009 در لندن منتشر شده است و انتشارات فرهنگ جاوید در سال 1397 ترجمهای فارسی از آن ارائه داده است. ترجمهای که به گفته مترجمش «حسن افشار» روند انتشارش سه سال طول کشیده است.
حسن افشار که از مترجمان قدیمی حوزه فرهنگ و تاریخ است در سال 1397، علاوه بر این کتاب، «ناسیونالیسم ایرانی» نوشته رضا ضیاابراهیمی را نیز منتشر کرده است. هم کتاب «سیاستورزی در ایران عصر صفوی» و هم کتاب ناسیونالیسم ایرانی به نوعی درگیر مسئله شکلگیری هویتهای ایدئولوژیک خاندانهای حکمرانی در ایران هستند.
با این تفاوت که کتاب «سیاستورزی در ایران عصر صفوی» به عصر صفوی و اهمیت یک قرائت شیعهمحور با رگههایی از ایرانگرایی و تساهل و تسامح نسبت به اقوام غیرمسلمان ساکن ایران میپردازد و کتاب ناسیونالیسم ایرانی شکلگیری ایدئولویی ایرانگرای اوایل عصر پهلوی را مورد توجه قرار داده است.
همین شباهت انگیزهای شد تا از مترجم کتاب بپرسیم آیا انتخاب این دو کتاب بر مبنای یک برنامه بوده است و این شباهت مبتنی بر یک بازخوانی هویتی امری اتفاقی بوده است؟
حسن افشار اما در پاسخ ما چنین میگوید: «کتاب سیاستورزی در ایران عصر صفوی را به سفارش ناشر ترجمه کردم و سه سال درگیر فرآیند انتشار آن بودیم. کتاب سیاستورزی در ایران هم از طریق ارتباطی که میان نویسنده و نشر مرکز برقرار شد برای ترجمه انتخاب شد. بنابراین هر دوی این کتابها سفارش ناشر محسوب میشوند.»
اما اینکه دو کتاب از یک مترجم در یک سال هر دو با مسئله هویت درگیر باشند، اگر بر مبنای یک برنامه از پیش اندیشیده هم نباشد، نشانگر شکلگیری یک تحول در رویکرد به مسئله خوانشهای تاریخی است. گویا که ما اکنون در دورانی هستیم که با ولع به بازخوانی قرائتهای موجود از گذشتگانمان مشغولیم و بر مبنای همین نیاز است که ناشران چنین کتابهایی را برای ترجمه انتخاب میکنند.
این ایده دستمایه سوال دیگری از افشار شد. از او پرسیدیم که روند بازخوانی هویتی در سالهای اخیر را چگونه ارزیابی میکند؟ او در پاسخ گفت: «هر سلسله ایرانی جدیدی در مورد دورههای گذشته مقداری از سیاهنمایی را اعمال میکنند تا روی کار آمدن خود را توجیه کنند. به عنوان نمونه من مجموعه مقالهای درباره سلسله قاجار منتشر کردم که مبتنی بر این ایده بود که سلسله پهلوی برای ایجاد مشروعیت برای خودش به طور مطلق دوران قاجار را سیاه نشان داده است. در صورتی که اینگونه هم نبوده است و نمیتوان با غلظتی که در دوران پهلوی مشاهده میشد، قاجاریه را سلسلهای فاسد و ناکارآمد دانست. نقاط سیاهی دارند و نقاط سفیدی هم دارند. سلسله پهلوی حتی در کتابهای درسی هم این نگاه را بسط داده بود که سلسله قبلی بهطور کامل بیکفایت بوده است و ما خدمت بزرگی به مملکت کردیم که آنها را برکنار کردیم.
این سیاهنمایی سلسلههای پیشین در مورد همه دورههای تاریخی صدق میکند. همواره در نقل تاریخ یک سلسله در دورانهای بعد تعصب و غرضورزی مشاهده میشود. به همین دلیل است که سالها بعدتر، نویسندگانی پیدا میشوند که تلاش میکنند تاریخ سلسلههای پیشین را فارغ از تعصب و غرضورزی ببینند و ادوار گذشته را با دید واقعگرایانهتری میکاوند. تمام کتابهای تاریخیای که من ترجمه کردهام. چه مربوط به دوران صفوی، چه مربوط به دوران قاجار و چه مربوط به اوایل دوران پهلوی، همگی همین نگاه واقعگرایانهای به تاریخ دارند و رازهای نگفته تاریخی را افشا کردهاند و درکهای غلطی که از ادوار تاریخی گذشته وجود داشته است را تصحیح کردهاند.»
کالین میچل
مولف «سیاستورزی در ایران عصر صفوی» در صفحه 34 از کتابش، اثر خود را «مطالعهای درباره رابطه بلاغت دیپلماتیک و درباری با مسئله تبیین مشروعیت دولت» نامیده است. افشار در توضیح اینکه میچل در این کتاب چه کار جدید و بدیعی انجام داده است چنین گفت:
«کالین میچل در این کتاب به مقایسه نامههای پادشاهان صفوی به عثمانیها یا ازبکها در طول زمان پرداخته است. یعنی نامههایی را که شاه اسماعیل صفوی به همسایگان شرق و غرب ایران فرستاده بود مثلاً با نامههایی که شاه عباس کبیر ارسال کرده بود مقایسه میکند و این مقایسه نشان میدهد که چه تحول عظیمی در طول زمان بر سلسله صفوی حادث شده است.
به عبارتی در اوایل این سلسله تعصب مذهبی عمیق و همینطور ناآشنایی با قواعد مراودات بینالمللی باعث میشد که فحاشی و هتاکی مثلاً به شاهان عثمانی و مذهب اهل تسنن و چیزهایی از این دست در این نامهها زیاد دیده شود اما کمکم که سرشان به سنگ میخورد و میفهمند باید با همسایگان همزیستی کنند، لحن نامهها عوض میشود و محترمانهتر از پیش نامهنگاری میکنند. در دوره شاه طهماسب و به ویژه در دوره شاه عباس نامهها بهطور کامل محترمانه نوشته میشوند. کار مهمی که نویسنده در این کتاب کرده است نشان دادن این سیر تاریخی است که دستاورد بزرگی هم محسوب میشود. نویسنده خواسته این را نشان بدهد که سلسلهها در اوایل حکمرانی با تعصب فراوان با مسائل برخورد میکنند ولی پس از مدتی اندک اندک از این تعصب کاسته میشود و جای خود را به مدارا و تلاش برای همزیستی میدهد.»
افشار همچنین ارزیابی خود از کیفیت کتاب را هم با ما در میان گذاشت:
«کار نویسنده در این کتاب بینقص نیست. اگر به زیرنویسهای کتاب هم نگاه کنید، من گاهی خودم از کارش غلط گرفتهام. البته این امر غریبی نیست. نویسندهای که انگلیسی زبان است و میخواهد در مورد ایرانیانی که با زبان فارسی سخن میگویند مطالعه کند و کتاب بنویسد، آن هم فارسی حدود پانصد سال پیش و همینطور ناگزیر است زبان عربی هم بداند چون در آن دوره به شدت زبان فارسی با عربی مخلوط شده بوده است، باید تسلط فوقالعادهای به زبانهای فارسی و عربی داشته باشد.
متاسفانه نویسنده این کتاب تسلط کافی بر این دو زبان نداشته است. ایرادهایی هم که من در پانویسهای کتاب به آنها اشاره کردهام به اشتباهاتی بازمیگردد که در ترجمه بعضی جملات از فارسی و عربی به انگلیسی رخ داده است. ولی از این اشتباهات که بگذریم، به واقع میتوان گفت که این نویسنده کار بزرگی انجام داده است. کاری که من نظیرش را ندیده بودم.»
حسن افشار که از نیمههای دهه شصت به عنوان مترجم در فضای فرهنگی ایران ایفای نقش میکند و در حوزههای ادبیات، سینما و تاریخ مترجم شناخته شدهای محسوب میشود همچنین درباره روند ترجمه این کتاب هم با ما سخن گفت. از خصوصیات عمده ترجمه او این است که با جستجو در متون فارسی، هر گاه نویسنده نقلقولی از یکی از کتابهای دوران صفوی را در اثرش نقل کرده است، مترجم به جای بازترجمه متن از زبان انگلیسی، متن اصلی فارسی را در اثرش نقل کرده است.
افشار این کار پرزحمت را از وظایف یک مترجم میداند: «مترجم اگر وجدان کاری داشته باشد، وقتی متنی را به فارسی ترجمه میکند که بر مبنای ترجمه متونی از زبان فارسی به یک زبان دیگر شکل گرفته است، یکی از وظایفش این است که در کتابها و اسناد فارسی بگردد و متن اصلی را پیدا کند و جایگزین متون ترجمه شده نماید. اگر مترجم این کار را نکند کمکاری کرده است. کاری که من کردم در واقع وظیفهام بوده است. در مورد این کتاب خاص، چون نامههایی که در آن نقل شده بسیار نادر هستند، به گونهای که فکر میکنم یکبار پنجاه سال پیش در یک کتاب چاپی نقل شدهاند و این کتاب هم حالا بسیار کمیاب محسوب میشود، پیدا کردن متون اصلی کار سادهای نبود. من به هر کتابخانهای که رفتم یا اصلاً آن کتاب قدیمی را نداشتند یا کتاب را امانت نمیداند. به همین خاطر من مجبور بودم تمام طول روز را در کتابخانه بمانم تا بتوانم نامهها را رونویسی کنم یا از آنها کپی بگیرم.»
کتاب «سیاستورزی در ایران عصر صفوی؛ قدرت، دیانت، بلاغت» نوشته کالین میچل و ترجمه حسن افشار را نشر فرهنگ جاوید در 442 صفحه، شمارگان هزار نسخه و با قیمت 45 هزار تومان در سال 1397 منتشر کرده است.
منبع: ایبنا