فرهنگ امروز/ مطهره میرشکاری: زبان فارسی یکی از زبانهای شناخته شده در جهان است و در محیطهای آکادمیک بسیاری از کشورهای جهان دارای جایگاه ویژهای است و به صورت رسمی در دانشگاههای کشورهایی چون ایتالیا، فرانسه، لهستان، جمهوری چک و... تدریس میشود. دانشگاه کمنیوس که مهمترین دانشگاه اسلواکی است، از جمله دانشگاههای اروپایی است که در آن واحدهای زبان فارسی ارائه میشود، متأسفانه کرسی زبان فارسی در این دانشگاه تأسیس نشده و درسهای فارسی در ذیل گروه عربی به صورت محدود ارائه میشود. سوالاتی حول جایگاه زبان و ادبیات فارسی در اسلوواکی، امکان ایجاد کرسی زبان فارسی در این کشور، ارتباط ادبی بین ایران و اسلواکی و... وجود دارد که برای اطلاع از پاسخهای آنها و مسائل دیگر در این زمینه با محمد راغب، استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی و استاد اعزامی زبان فارسی در دانشگاه کمنیوس در براتیسلاوا، پایتخت اسلواکی به گفتوگو نشستیم که شرح آن را در ادامه میخوانیم:
در حال حاضر چند کرسی آموزش زبان فارسی در اسلواکی دایر است و در کدام دانشگاهها قرار دارند؟
اکنون تنها در دانشگاه کمنیوس که مهمترین دانشگاه اسلواکی است، واحدهای زبان فارسی ارائه میشود. امیدوارم که با راهاندازی کرسی ایرانشناسی در دانشگاه وین (اتریش)، دایره آموزش زبان، فرهنگ و ادبیات فارسی در اروپای مرکزی گستردهتر شود.
محمدراغب و دانشجویان اسلوواکی در کلاس زبان فارسی
در اسلوواکی چند دانشجو و در چه مقاطعی مشغول تحصیل زبان فارسی هستند؟ استقبال از زبان فارسی در اسلواکی چطور است؟
حدود بیست دانشجوی رسمی و مهمان در مقاطع تحصیلی مختلف از کارشناسی تا کارشناسی ارشد و دکتری، فارسی میآموزند. افزون بر این، علاقه به فراگیری زبان فارسی و فرهنگ و ادبیات ایران در میان اعضای هیئت علمی دانشگاه نیز به شدت دیده میشود؛ به طوری که در حال حاضر استادانی از گروههای متنوع زبان لاتین، تاریخ عمومی، مردمشناسی، روششناسی و فلسفه علم و حتی ریاضیات در کلاسهای من شرکت میکنند. اگرچه تعداد دانشجویان خیلی زیاد نیست اما همین تعداد در فراگیری زبان فارسی بسیار جدی هستند و انگیزه بالایی دارند. البته با توجه به مشکلات صدور ویزا، کلاسهای من در سال پیش با تأخیری قابل توجه -بیش از یک ماه- آغاز شد. به همین دلیل از مجموعه چهار کلاس، تنها دو کلاس رسمی تشکیل شد. امیدوارم در سال تحصیلی جدید که مطابق برنامه درسی موجود چهار کلاس رسمی دارم، شاهد حضور دانشجویان بیشتری باشم. همچنین در کنار برنامه دانشگاه، چند کلاس غیررسمی هم در دفترم در دانشگاه برگزار میشود. در طول تابستان اخیر نیز دانشجویان -البته در گروههای بسیار کوچک و با افتوخیزهای معمول تابستان- با علاقه در سه کلاس غیر رسمی من شرکت میکردند.
از دانشگاه کمنیوس که در آن تدریس میکنید، برایمان بگویید. چه سابقه و پیشینهای دارد؟
دانشگاه کمنیوس (Comenius University) در براتیسلاوا، اندکی پس از تشکیل چکسلواکی به سال 1919م. بنیاد گذاشته شد. نام آن برگرفته از نام یان آموس کُمنسکی (Jan Amos Komenský)، فیلسوف، الهیدان و متخصص علوم تربیتی قرن هفدهم چک و پدر آموزش مدرن، است. این دانشگاه ادامه سنت دانشگاه ایستروپولیتانا (Academia Istropolitana) است که ماتیاس کوروینوس(Matthias Corvinus)، پادشاه مجارستان، در سال 1465م. در براتیسلاوا تأسیس کرد. با پیشقدمی ماتیاس، جان ویتز (John Vitéz)، اسقف اعظم استرگم (Esztergom)، توانسته بود اجازه تأسیس دانشگاه را از پاپ پل دوم بگیرد، اما اندکی پس از مرگ اسقف اعظم دانشگاه هم بسته شد. دانشگاه کمنیوس یک دانشگاه جامع و در حکم دانشگاه ملی اسلواکی است که سیزده دانشکده و بیست و چهار هزار دانشجو دارد. دو هزار و هشتصد دانشجوی خارجی از هفتاد کشور جهان نیز در آن مشغول تحصیل هستند.
دانشکده هنر (تأسیس 1921م.) دانشگاه کمنیوس شامل گروههای ریشهشناسی کلاسیک و سامی، زیباییشناسی، مطالعات دینی تطبیقی، تاریخ عمومی، روزنامهنگاری، زبانها، منطق و روششناسی علوم، موسیقیشناسی، فلسفه و تاریخ فلسفه، زبان اسلواکی، ادبیات اسلواکی و ... است.
سابقه گروه ریشهشناسی کلاسیک و سامی در دانشکده هنر به سال 1922 بازمیگردد که سمیناری درباره ریشهشناسی کلاسیک برگزار شد. اولین مدیر آن آنتونین کولار (Antonín Kolář) بود که از دانشگاه چارلز پراگ به براتیسلاوا آمده بود. بعد از او یاروسلاو لودویکووسکی (Jaroslav Ludvíkovský) نیز چک بود؛ اما پس از آنها میلوسلاو اوکال (Miloslav Okál) اولین اسلواکی بود که مدیر شد. او ایلیاد و اودیسه هومر را ترجمه کرد. در سال 1950 ریشهشناسی کلاسیک به گروه بزرگ زبانها پیوست. گروه ریشهشناسی کلاسیک، رومنس و سامی در سال 1953 تشکیل شد و سرانجام در سال 1976-1977 گروه ریشهشناسی کلاسیک و سامی تأسیس شد که تا امروز به همین نام باقی است. مدیر گروه از سال 2013 لودمیلا بوزاسیووا (Ľudmila Buzássyová) است.
دانشگاه کمنیوس (Comenius University)
زبان فارسی از چه زمانی و چگونه به این دانشگاه راه یافت؟
از سال 1929 زبانهای عربی، عبری و آرامی در آنجا تدریس میشد. اولین استاد این گروه یان باکوش (Ján Bakoš)، فارغالتحصیل دانشگاه گوتینگن، بود که زبانهای آرامی و سریانی درس میداد. افزون بر یان باکوش، رودولف ماتسوخ (Rudolf Macúch)، ایرانشناس شهیر هم در آنجا آرامی، عربی و اسلام تدریس میکرد. از سال 1956 این گروه تنها به زبان عربی محدود شد. در حال حاضر، معروفترین استاد عربی این گروه پروفسور یان پائولینی (Ján Pauliny) است که هزار و یک شب را به اسلواکی ترجمه کرده است. او که در سالهای 1991-1996 در دانشگاه وین تدریس میکرد، با مؤسسه مطالعات شرقشناسی دانشگاه وین همکاری فعالی داشت. همچنین با دانشگاه هایدلبرگ، کولژ دو فرانس و دانشگاه مطالعات شرقی ناپل در ارتباط جدی بود. او در سال 1997 استاد تمام مطالعات غیر اسلاوی (زبانهای عربی و شرقی) شد.
اکنون زوزانا گاژاکووا (Zuzana Gažáková) مدیریت گروه را بر عهده دارد. دو استادیار به نامهای یاروسلاو دروبنی (Jaroslav Drobný) و ماریا لاتسینکووا (Mária Lacináková)، یک پژوهشگر به نام کاتارینا بشکووا (Katarína Bešková)، یک دانشجوی دکتری به نام زوزانا پریستاشووا (Zuzana Pristašová) و استاد مدعو زبان فارسی مجموعه نیروهای آموزشی این گروه را تشکیل میدهند.
از ایران چند استاد و به چه صورت برای آموزش به اسلواکی اعزام میشوند؟ چند استاد بومی در این رشته وجود دارند؟
پیش از حضور من در سال 2017، دو استاد دیگر در این دانشگاه زبان فارسی تدریس کردهاند: خانم دکتر اعظم استاجی، دانشیار زبانشناسی همگانی دانشگاه فردوسی مشهد (2013-2014) و آقای دکتر مهدی نیکمنش، دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه الزهرا (2014-2017). متأسفانه کرسی زبان فارسی در اینجا تأسیس نشده است و درسهای فارسی در ذیل گروه عربی به صورت محدود (اجباری برای گروه عربی و اختیاری برای سایر گروهها) ارائه میشوند. در نتیجه، استاد بومی زبان فارسی در اسلواکی وجود ندارد.
وضعیت ادبیات فارسی در اسلواکی چگونه است و کدام شاعران و نویسندگان ایرانی بیشتر در آنجا شناخته شدهاند؟ کدام آثار فارسی به اسلواکی ترجمه شدهاند؟
زبان و ادبیات فارسی در اسلواکی اگرچه به صورت رسمی نوپاست، اما به واسطه ارتباطات گسترده آن با دانشگاههای وین، پراگ و بوداپست، چندان هم تازه نیست. در اینجا نیز مولانا جلالالدین محمد بلخی، معروفترین شاعر ایرانی است و بسیاری با نام او البته به صورت رومی آشنایی دارند. برای نمونه، یک بار در تبلیغ همایشی درباره شعر و ادیان الهی که در دانشکدههای الهیاتی مسیحی برگزار میشد، از تصویر فرضی مولانا و ترجمه انگلیسی شعری از او استفاده شده بود.
اما اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، برخلاف زبان چکی آثار اندکی از فارسی به زبان اسلواکی ترجمه شده است: «رباعیات خیام» ترجمه کامیل بانیاک (Kamil Baňák)، ایرانشناس معروف در دانشگاه لیدن و پاول هوروف (Pavol Horov)، شاعر معروف، ترجمه دیگری از رباعیات خیام توسط لوبومیر فلدک (Ľubomír Feldek)، شاعر و نمایشنامهنویس معروف، «بوفکور» صادق هدایت ترجمه کامیل بانیاک، ترجمه اشعاری از حافظ اثر گابریلا هولچیکووا والهراخووا (Gabriela Holčíková Valehrachová) و بلانکا پولیاکووا (Blanka Poliaková)، ترجمه دوزبانه مولوی و نیز مجموعهای از ضربالمثلهای ایرانی هر دو از گابریلا هولچیکووا والهراخووا. از این میان، پاول هوروف و لوبومیر فلدک مستقیما با زبان فارسی آشنایی نداشتهاند.
محمد راغب و دانشجویانش در دانشگاه کمنیوس اسلوواکی
آیا در کتابخانههای اسلواکی هم مانند دیگر کشورهای اروپایی نسخههای خطی فارسی یافت میشود؟
جدا از نسخههای ترکی و عربی، در اینجا تنها 14 نسخه خطی به زبان فارسی وجود دارد، که به تازگی در کتابخانه ملی و مرکز اسناد ایران در تهران، به همت سفارت اسلواکی به نمایش گذاشته شد. مالک اصلی این نسخهها صفوت بیگ باشاگیچ (1870-1934م.)، شرقشناس معروف بوسنیایی، بوده است. اگرچه در میان آنها معروفترین آثار نظم و نثر فارسی دیده میشود، اما با ارزیابی اولیه دریافتم که از نظر قدمت چندان شایسته توجه نیستند. تنها از میان آنها «بلبلستان فوزی موستاری» (فوت 1160ق.)، شاعر بوسنیایی، اهمیت دارد که احمد بهنامی، پیشتر آن را تصحیح و در انتشارات مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی در شماره 15 پیام بهارستان چاپ کردهاند.
آیا اسلواکی ایرانشناس بزرگ و مشهور یا استاد زبان فارسی برجستهای دارد که کارهای مهمی در این زمینه کرده باشد؟
بله! اسلواکها چند شخصیت شناختهشده فرهنگی در ایران دارند. شاید قدیمیترین آنها آدام فرانتیشک کولار (Adam František Kollár) نژادشناس، تاریخدان و کتابدار معروف دربار ماریا ترزیا (هابسبورگ)، فرمانروای اتریش، ملکه مجارستان، کرواسی و بوهم، در قرن هجدهم باشد که با زبان فارسی آشنایی داشت. آرمینیوس وامبری (Arminius Vámbéry)، ترکشناس معروف مجار نیز متولد اسلواکی است. او که سفرهایی به ایران داشت، با ترجمه فارسی سفرنامهاش به نام «سیاحت درویشی دروغین»، برای ایرانیان آشناست.
اما معروفترین اسلواک در میان ایرانیان، رودولف ماتسوخ (Rudolf Macúch) است. او که در دانشگاه کمنیوس درس خواند و تدریس کرد، با همسر ایرانیاش در پاریس آشنا شد و در سال 1949 با او ازدواج کرد؛ بعد برای تکمیل تحقیقاتش به ایران رفت. با روی کار آمدن رژیم ترور نووتنی در چکسلواکی و سرکشی ماتسوخ از سرسپردگی، تابعیت و شغلش را از دست داد و در سال 1952 تابعیت ایرانی گرفت. او در ایران کارش را با تدریس فرانسه، لاتین و آلمانی در مدرسه میسیونری آلمانی آغاز کرد. دختر سه سالهاش ماریا ماتسوخ- که خود بعدها استاد و مدیر بخش ایرانشناسی دانشگاه آزاد برلین شد- این دوران را به خوبی به یاد میآورد. به خصوص که او در آن سن و روزگار «مصدق» را «مصندق» تلفظ میکرد. همین مسئله موضوع تحقیق پدرش درباره مسئله تلفیق همخوانهای مُشدد (dissimilation of geminated consonants) شد. اندکی بعد، او در سال 1954 دانشیار زبانهای سامی دانشگاه تهران شد. مهمترین فعالیت او در ایران، کشف اصطلاحات گفتاری نومندایی (Neo-Mandaic) بود. او توانست با تقسیم زبان مندایی به سه دوره کلاسیک، پساکلاسیک و مدرن، ادبیات مندایی را تاریخگذاری کند. ماتسوخ از بزرگترین متخصصان آیین صابئین (مندایی) در جهان است و کتابها و مقالاتی به زبانهای مختلف از جمله فارسی دارد. دست آخر، میتوان از کامیل بانیاک، ایرانشناس معروف دانشگاه لیدن، نام برد که همانطور که پیشتر گفتم، «رباعیات خیام» و «بوف کور» هدایت را به اسلواکی ترجمه کرده است.
شما به عنوان استاد اعزامی، علاوه بر تدریس چه پژوهشهای مرتبط دیگری انجام میدهید؟
اکنون به همراه یکی از همکارانم، خانم باربورا ماچایدیکووا، استادیار زبان لاتین، مشغول تدوین و نگارش یک فرهنگ واژگان کوچک دوزبانه فارسی- اسلواکی هستیم، تا منبعی باشد برای نوشتن کتب آموزشی دیگر از جمله دستور زبان و یا کتابی برای آموزش زبان فارسی به اسلواکی. همچنین پس از فراهم نمودن پیکرهای از واژگان میتوان طی مقالاتی به مسائل واژگانی و نحوی دو زبان اشارتی داشت. کا روی ریشههای مشترک برخی کلمات فارسی و اسلاوی نیز میتواند دورنمای کار تحقیقاتی مشترکی باشد.
همچنین برنامه نگارش کتابی درباره تاریخ ایران به اسلواکی و همچنین مقالاتی در زمینه ایرانشناسی با همکاری لوکاش ریبار، استادیار تاریخ عمومی، پیش روی ماست. افزون بر این، در فکر نگارش مقالاتی مشترک درباره پیوستگیهای فرهنگی ایران و امپراتوری اتریش- مجارستان هستیم.
وضعیت آینده ایرانشناسی و ادبیات فارسی را در اسلواکی چطور میبینید؟
شخصا به آینده خیلی امیدوار هستم. در حال حاضر یکی از استادان پیشین گروه عربی به نام یوزف ورابچک در دانشگاه تهران دکترای زبان و ادبیات فارسی میخواند. او که دکترای عربی دارد، به فارسی روان سخن میگوید و با کنایات و اصطلاحات زبان فارسی به خوبی آشناست. جز او دو تن دیگر از همکارانم که نزد من و استادان پیشین فارسی یاد گرفتهاند، امیدهای ایرانشناسی در اسلواکی هستند: لوکاش ریبار، استادیار تاریخ عمومی، که برای فرصت مطالعاتی در نیمسال دوم سال تحصیلی 97-98 مهمان گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی خواهد بود. او کارگاهها و سخنرانیهایی به زبان فارسی خواهد داشت. پایاننامه دکتری و زمینه پژوهشی اصلی او، روابط میان خاندان سلطنتی هابسبورگ و دولت صفوی است و چندین مقاله به زبانهای مختلف در این حوزه نوشته است.
باربورا ماچایدیکووا، استادیار زبان لاتین در گروه ریشهشناسی لاتین و سامی، که با زبانهای زنده و مرده فراوانی آشنایی دارد. اما از آن میان، عنایتی خاص به زبان فارسی دارد و صحبت کردن بدان را بیشتر دوست دارد. بدیهی است که به دلیل تخصصش، به زبانهای ایرانی باستان و میانه هم توجهی ویژه دارد. خلاصه اینکه در آینده بیشتر از اسلواکها در ایران خواهیم شنید.
اهمیت پایگاه زبان فارسی در اسلواکی را در چه حد میدانید؟
در کل، امپراتوری اتریش-مجارستان، یکی از چندفرهنگیترین حکومتهای اروپایی بوده است و چندزبانگی بدیهیترین توانایی هر دانشمندی در این قلمرو فرض میشده است. چنانکه رودولف ماتسوخ تصور میکرد، هر آدم تحصیلکردهای باید دست کم 5 زبان زنده دنیا را بداند. البته او خودش چندزبانه بود و با 45 زبان آشنایی داشت. همینطور فرانتیشک کولار که با زبانهای زیادی آشنایی داشت. حتما میدانید که شهر براتیسلاوا دو نام قدیمیتر هم دارد که نشانه وابستگی فرهنگی آن به دو همسایه نزدیکش است؛ پوزونی (Preßburg) نام مجاری آن و پرسبورگ (Pozsony) نام اتریشی آن است. در این تنوع فرهنگی، نیاز به آموزشی زبانی با قدمت و اهمیت زبان فارسی بیش از پیش احساس میشود.
همچنین اهمیت جغرافیایی براتیسلاوا در اروپای مرکزی و امکان پوشش پایتختها و شهرهای نزدیکی مانند وین، پراگ، بوداپست، زاگرب و کراکوف و ... که در همه آنها رشته ایرانشناسی جایگاهی مهم و سنتی دیرینه دارد، بر کسی پوشیده نیست و جای خالی مرکزی مشترک برای همه آنها خالی است. در واقع، براتیسلاوا به عنوان شهری در مرکز همه این شهرها، در میانه سنت شرقشناسی اروپای مرکزی قرار دارد و میتواند با تلفیق تمامی این سنتها به جایگاهی بالاتر از این دست یابد.
ایبنا