به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نقد و نقادی با هر تعریفی که از آن ارائه کنیم در خود نوعی احساس مسئولیت و احساس وظیفه را مستتر دارد. نقد در فضایی رخ می دهد که پرسش و طلب جدی حضور داشته باشد. دانشگاه به عنوان نهادی نخبگانی در این راستا نقشی بنیادین دارد. اما این پرسش قابل طرح است که ما در فضای نقد دانشگاهی با چه موقعیت مسئلهمندی روبرو هستیم؟ به نظر می رسد که گفتمان نقد در فضای دانشگاهی ما در تمام رشتهها گفتمانی خلاق، سازنده و بالنده نیست. دانشگاه در نسبت با جامعه و مسائل اجتماعی باید همواره خود را واجد جایگاهی محوری بداند و اولین شرط آن وجود گفتمان نقد در زیست جهان دانشگاهی است. اگر با تأسی به نظریه های جدید در فلسفه علم، علم را حاصل گفتمان ها و پاردایم ها بدانیم، دانشگاه محل چالش و رقابت گفتمان هاست، اما چگونه و چرا دانشگاه های ما در این موقعیت پروبلماتیک قرار گرفته است؟ موقعیتی که تنشها و تعارضهای موجود در فضای دانشگاه اجازه نمیدهد که فرهنگ مناسب نقد شکل بگیرد. در روزهای آغازین سال تحصیلی شایسته است که نگاهی بیاندازیم به فضای نقد در دانشگاه ها و عوامل کم رونقی آن را بررسی کنیم؛
داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم و چهره ماندگار فلسفه که بسیار درباره وضع علم و دانشگاه در ایران اندیشیده و قلم زده است، ریشه مسأله را در این می بیند که در جهان توسعه نیافته سازمان ها از جمله دانشگاه به حکم احساس نیاز ایجاد نشده اند. وی این پرسش را فراتر می برد که آیا اساساً جامعه نیازهایش را به دانشگاه عرضه کرده است؟ اما حتی اگر بپذیریم که جامعه نیازها و دغدغه هایش را به دانشگاه عرضه نکرده است، باز این چیزی از مسئولیت نخبگانی دانشگاه کم نمی کند؛ مسئولیتی که به نظر می رسد در ذیل ساختارهای بوروکراتیک دانشگاهی به محاق رفته است.
نقد ستون فقرات دانشگاه است
«نعمت الله فاضلی» به عنوان یک جامعه شناس در پاسخ به پرسشهای فوق گفت: به اعتقاد من فرهنگ نقد آن نظام معنایی است که امکان گفتگو و ارزیابی و امکان تعامل میان دانشگاهیان شکل بگیرد به نحوی که در این موقعیت امکان دیده شدن و تحلیل کردن و گفتگو درباره ایدهها، فعالیتها و هویت ما دانشگاهیها میسر شود. فرهنگ دانشگاهی در معنای ایده آلش فضای گفتمانی است که امکان نقد در آن است. شاید به یک معنا نقدی که از دانشگاه انتظار داریم، نوعی گفتگوی دانشگاهی است. یکی از ایدهها در مورد دانشگاه این است که دانشگاه یک اجتماع گفتمانی است و جایی است که گفتمانها با هم رقابت می کنند و یکدیگر را به چالش می کشند و موقعیت یکدیگر را می بینید و ارزیابی میکنند. نقد برای دانشگاه یک مولفه وجودی و ساختاری است. نقد ستون فقرات دانشگاه است، لذا امر تصنعی و تکلفی نیست. شاخص بالندگی یا عقب ماندگی دانشگاه فرهنگ نقد و کیفیت نقد است.
فضای نقد دانشگاهی مرده است
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در ایران دانشگاه از لحاظ معرفتی از جامعه عقبتر است، به این دلیل که در جامعه و در فضای مجازی و مطبوعات و... گفتمانهای مختلف به نحو جدیتری در حال رقابت هستند، اما در درون دانشگاه فضای نقد، فضایی مرده است. نقدهایی که الان در فضای دانشگاه وجود دارد مثل داوری کتابها و مقالات و... نقدهای تکنوکراتیک و بروکراتیک است چون منجر به کارآمدی و کارآیی گفتگو در فضای دانشگاه نمیشود و نمیتوان اسم آنها را نقد گذاشت، بلکه اینها داوریهای تکنوکراتیک و بروکراتیکی است که در فضای دانشگاه صورت می گیرد. باید در دانشگاه نظریهها در رشتههای مختلف با هم رقابت کنند و تیمهای علمی با هم رقابت و هویت پیدا کنند.
عضو پژوهشگاه علوم انسانی با طرح این پرسش که موقعیت پرابلماتیک ما در دانشگاه چیست؟ تأکید کرد: نقد در درون دانشگاه نیاز به منابع دارد، نقد نیاز به فضاهای معنایی دارد که از درون آن ایده ها بجوشد و گفتمانهای معرفتی را شکل دهد و انگیزه برای دانشگاهیان ایجاد کند که در ذیل آن هویت پیدا کنند و بتوانند با هم رقابت کنند.
وی افزود: منابع نقد در فضای دانشگاهی ما بسیار فقیر و کم مایه است. رشته ها در ایران بر خلاف تجربه جهانی خود، قدرت شکل دادن و خلق انرژی عاطفی برای گفتگو و ارزیابی انتقادی و شکل دادن تیم ها و برنامه های پژوهشی را نداشته اند. رشته ها بیشتر از اینکه رقابت ایجاد کنند، قلعههای سنتی ای شدند که عده ای در آن نان می خورند. چرا در ایران رشته اینطور است؟ به این دلیل که ماهیتاً از ابتدای تأسیس علم در ایران، علم را به عنوان چیزی که از جای دیگر خلق شده بگیریم و باید آن را در اینجا درس بدهیم، فهمیدهایم و علم به عنوان فضای گفتمانی اندیشیدن و خلق کردن و فضای چالشی ای که می خواهیم موقعیت تاریخی و فرهنگی خود را بفهمیم، صورت نگرفت. نقد در جایی شکل می گیرد که علم بخواهد دائماً علیه خودش انقلاب کند. رشته اساساً چنین رسالتی برای خود تعیین نمی کند و طبیعی است که نمی تواند منبع نقد باشد.
رشته های علمی در ایران به عنوان یک فضای گفتمانی شکل نگرفته است
فاضلی با اشاره به اینکه رشتهها در ایران از همان ابتدا به عنوان رشتههای تکنسینی فهمیده شد نه ارزیابی و تفکر و تأمل، ادامه داد: در فضایی که ما دانش را توصیفی می فهمیم، اساساً نقد معنی ندارد. رشته در ایران به عنوان یک فضای گفتمانی شکل نگرفت که علم را به عنوان یک برساخت فرهنگی اجتماعی خلق بکنیم، بلکه رشته را به عنوان یک مدل خطی فهمیدیم که گویی در جای دیگر تولید می شود و در بهترین حالت موضوع آن را ایران در نظر گرفتیم.
میان رشتگی؛ منبعی برای نقد
وی افزود: دومین منبع نقد از ایده میان رشتگی می آید که از سالهای ۱۹۶۰ آمد و در ۱۹۹۰ تثبیت شد. بیش از ۵۰ درصد برنامههای آموزش عالی آمریکایی و اروپایی به صورت میانرشتگی است که این در ایران کمتر از ۵ درصد است. ما رشته را به صورت جزیره و قلعه فهمیدیم و رشته ها به عنوان کسب و کارها و دکان هایی شناخته شد که مدرک میفروخت و قرارداد می نوشت و رشته ها نتوانستند با هم ارتباط برقرار کنند.
فاضلی گفت: هماکنون مدیریت، جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد و... همدیگر را نمی شناسند و همدیگر را نمی فهمند. کمترین سخن انتقادی را برنمی تابیم و بلاغت و زیباییشناسی و انرژی عاطفی را از دانشگاه گرفتیم و امکان نقادی هویت های یکدیگر و نقادی درونی را از دانشگاه گرفته ایم. پول و سفارش و پارتی و ایدئولوژی و سیاست را به جای گفتمان و معرفت و نقد و نظریه و اندیشه گذاشته ایم در نتیجه رشته ها با هم تعامل ندارند. باید گفت؛ منبع نقد، میان رشتگی است.
نقد، حاصل احساس مسئولیت علم در مقابل جامعه
این جامعهشناس در ادامه خاطر نشان کرد: سومین نکته این است که نقد از کجا میآید؟ نقد از تعامل رشتهها با جامعه میآید. نقد از جایی می آید که رشتهها در مقابل جامعه احساس مسئولیت می کنند و پرسشهای عقلانی در برابر خود قرار می دهند و هر رشته از خود می پرسد که کار من به عدالت چقدر کمک می کند و یا چقدر ضربه می زند. هر رشته ای اگر تاریخ صدساله خود را بررسی کند که چقدر نابرابری تولید کرده است، آن وقت واقعیت مشخص میشود. می دانیم که اتفاقاً نابرابری را در قرن بیستم بیش از هر چیز فرهنگی شکل داده است که به انسان آکادمیک پیربوردیو برمی گردد.
وی تصریح کرد: ما پرسشهای اخلاقی و سیاسی در برابر رشتهها قرار ندادیم تا بتوانیم نسبت خود را با جامعه و تاریخ تعریف کنیم. هرکس تنها و تنها یک پرسش تکنیکی در برابر خودش داشت تا بتواند به بروکراسی و تکنوکراسی خدمت کند، تا پول بگیرد و نمی خواست در برابر جامعه و ملت و تاریخ و فرهنگ و پرسش های درون جامعه در مورد فقر، نابرابری ها و مجموعه چالش ها قرار بگیرد.
فاضلی در پاسخ به این سئوال که نقد از کجا می آید؟ اظهار کرد: باید یک نوع خود آگاهی انتقادی و رهایی بخش در هر رشته شکل بگیرد و از خود بپرسد و نقد مفهومی کند که مفاهیم من و معرفتشناسی من تا چه اندازه اعتبار روایی دارد و تا چه اندازه سودمند است و آیا در مقابل معرفت شناسی های رقیب کارآمد است؟ دانش در صورتی می تواند نقد کند که نقد اخلاقی داشته باشد و پرسشهای جدی جامعه را مقابل خود قرار دهد. نقد از رویکرد و نگرش ما به علم می آید. در جامعه ای که علم ستایش می شود، نقد صورت نمی گیرد. اساساً دانشگاهیان ما این را نمی دانند که مواجهه آنها با علم نباید مواجهه ستایش آمیز، اثباتی، پذیرشی و تأییدی باشد. مواجهه دانشگاهی با علم خودش باید بر شک و تردید و امکان ارزیابی شالوده شکنانه روش ها و مفاهیم و بنیان های رشته باشد.
این جامعه شناس در پایان سخنانش تأکید کرد: در دانشگاههای ما نقدآموزی و معرفتآموزی نیست. در دانشگاه آموزش و یادگیری که قلب دانشگاه است، قربانی شده است. در جامعه ای که پژوهش به معنای تکنوکراتیک آن غلبه پیدا کند، نقد معنا ندارد.
دانشگاه در جامعه ما بخشی از نظام دیوان سالار است
بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه هم در پاسخ به چگونگی ارزیابی فضای کنونی نقد در دانشگاههای ما گفت: وضعیت نقد برای یک جامعه علمی زنده است، دانشگاه در جامعه ما بخشی از نظام دیوان سالار است که در کشور فقط به تولید مدرک می پردازند و در روزگار کنونی با شرایط فعلی به هیچ وجه نمی تواند نقش مثبتی را در فضای سیاسی اجتماعی بازی کند.
وی افزود: دانشجویان بخش پویای دانشگاهها بودند که به دلایل گوناگون اکنون حضور جدی ندارند و در شرایط فعلی نمی توان این محیط را بازسازی کرد. اکنون جامعه حالتی پیدا کرده که تمام ارگان های جامعه ناتوان هستند و هیچ نهادی در این شرایط نمی تواند به درستی کار خود را انجام دهد.
جامعه دانشگاهی ما بیشتر درگیر گذشته است تا آینده
یحیی یثربی، استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبایی هم با تأکید بر این موضوع که فضای نقد در کشور به فراموشی سپرده شده، خاطر نشان کرد: در جوامع سنتی گذشته مسائل یکسان بود یعنی چون جامعه سال به سال و قرن به قرن فرق نمی کرد، مسائل آن هم با هم فرق نمی کرد، برای مثال کشاورزی در زمان صفویه همان طور بود که در ۲ قرن پیش و بعد از آن بود. اما اینکه در دنیای جدید شرایط ساعت به ساعت عوض می شود، همه در سایه نقد امکانپذیر است. گذشتگان به آنچه داشتند، راضی بودند یعنی فکر می کردند، دنیا همین است و غیر از آن امکان ندارد، ولی در دنیای جدید دانشمندان مردم را این طور عادت دادند که به آنچه عادت دارند، راضی نباشند و بهتر از آن را بخواهند و این تغییر و تحولات در سایه نقد امکان پذیر است.
وی با تأکید بر اینکه، ما در جامعه دانشگاهی خود بیشتر در گذشته زندگی می کنیم، ادامه داد: به طور مثال، هنوز فیلسوف ما ابن سینا است، در حالیکه در دنیای جدید، دیگر ارسطو، فیزیکدان و دانشمند نیست. اکنون همه چیز جدید شده است در حالیکه ما در دانشگاههای خود، همان مطالب پیشینیان را درس می دهیم. شاید آنها هم درس بدهند ولی به عنوان تاریخ به آن توجه دارند نه به عنوان فیلسوف امروز.
وی با بیان اینکه متأسفانه در جامعه ما نقد را نمی پسندند، گفت: دنیای گذشته دنیای تجلیل و بزرگداشت بود مثل تجلیل از ابن سینا و ... در حالی که دنیای جدید دنیای ستایش و لقب نیست بلکه در دنیای جدید تلاش می شود چیزی بهتر از آن را بیافریند و در این راه هزینه می کنند. متأسفانه در جامعه کنونی ما نقد علمی وجود ندارد و آن را نوعی توهین میدانند در حالیکه نقد درست، بسیار سازنده است.
یثربی با بیان اینکه تاکنون در زمینه نقد بیش از ۲۰۰ مقاله و مصاحبه منتشر کرده است، ادامه داد: چندین کتاب هم در این زمینه نوشته ام که یکی از آنها «عیار نقد ۱ و ۲» است که یک کتاب تاریخ انتقادی فلسفه اسلامی است که ۶ سال طول کشید تا منتشر شود. متاسفانه در حوزه نشر هم به نقد چندان میدان داده نمیشود.
همان گونه که از نظرات کارشناسان بر می آید، عدم ارائه مسائل و نیازهای جامعه به دانشگاه، عقب ماندن دانشگاه از فضای مجازی و مطبوعات، بوروکراتیک شدن دانشگاه، درک نادرست از علم، توسعه نیافتن میان رشتگی در علوم، عدم مواجهه دانشگاه با پرسش های اصیل، عدم احساس وظیفه در مقابل جامعه و در گذشته ماندن و عدم درک دنیای جدید از جمله عوامل کم رونقی فضای نقد در دانشگاه ها عنوان شده است. اما جای طرح این پرسش باقی است که چرا در برهه هایی چون دوران انقلاب اسلامی و یا سال های میانی دهه هفتاد، فضای دانشگاه ها در زمینه نقد، کنشگری بیشتری از خود بروز می دادند و سهم هریک از عوامل برشمرده شده در نبود فضای نقد چه میزان است و کدام یک از این عوامل سهم بنیادین تری ایفا می کند تا رفع آن به فضای نقد دانشگاهی تنفسی دوباره ببخشد.
همواره در مواجهه با این گونه پرسش ها باید به سراغ پاسخ های ساختاری باشیم. به نظر می رسد، ساختاری ترین عامل را در میان عوامل ذکر شده باید همان بوروکراتیک شده دانشگاه دانست. بوروکراتیک شدن دانشگاه، دانشگاهیان را مشغول به انجام امور روزمره می کند و غلبه معیارهای کمی در تولید مقاله و ... از جمله مهمترین عوامل این مشغولیت روزمره در میان دانشگاهیان است.