به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نشست هفتگی شهر کتاب، با موضوع نقد و بررسی کتاب «سرگذشت عزیز بیک» نوشته آیفر تونچ نویسنده معاصر ترکیه با ترجمه مژگان دولتآبادی که به تازگی منتشر شده است، با حضور نرمین ملااوغلو، فرخنده آقایی، مژگان دولتآبادی، علیاصغر محمدخانی و پیام تصویری آیفر تونچ، بعدازظهر سهشنبه، دهم مهرماه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی و بینالملل موسسه شهرکتاب، در ابتدای این نشست به اشتراکات ایران و ترکیه اشاره کرد و گفت: ایران و ترکیه از جمله کشورهایی هستند که از نظر موقعیت و شرایط تاریخی اجتماعی و سیاسی دارای شباهتهای بسیارند. نفوذ فرهنگ غربی، گرایشهای دینی در مردم دو کشور و رویارویی با مدرنیته در ۱۵۰ سال اخیر مسائل مشترکی را برای ما ایجاد کرده است. دگرگونیهای فرهنگی باعث دگرگونیهایی در عرصه داستاننویسی شده و داستاننویسی مدرن در کشورهای ایران و ترکیه با ترجمه آثار غربی آغاز شده است. نویسندگان هر دو کشور پس از آشنایی با شیوههای جدید و کسب مهارت در این زمینه به خلق آثار خود پرداختند و با نقد ادبی، رمان، داستان کوتاه و نمایشنامهنویسی به شکل جدید آشنا شدهاند.
معاون فرهنگی موسسه شهرکتاب با بیان اینکه سال ۱۸۶۰ سرآغاز داستاننویسی مدرن در ترکیه است، به دورههای ادبیات ترکیه اشاره کرد و افزود: ادبیات ملی شامل سالهای ۱۹۰۸ تا ۱۹۲۲ است که زنان در ترکیه در این دوره آثار محدودی نوشتهاند و نامهای زنان نویسندهای چون خالده ادیب و فاطمه عالیهخانم به چشم میخورد. در دوره اول جمهوریت در دهههای ۳۰ و ۴۰ که دوره مهمی در تاریخ و فرهنگ معاصر ترکیه است، نام زنان نویسنده دیده نمیشود؛ اما در دوره دوم جمهوریت که دوره ورود اندیشههای نو و امیدهای تازه است، نقد غرب آغاز میشود و توجه به سنتها ارزشها و مواریث بومی و ملی از شاخصههای این دوره است، زنان نویسندهای چون پینار کُر و ستوگی سوسیال را میتوان نام برد.
او ادامه داد: دوره سوم جمهوریت از ۱۹۸۰ تاکنون است که در این ۳۰ یا ۴۰ سال اخیر ادبیات داستانی ترکیه از سادگی به پیچیدگی رونق میگیرد و سبکهای نوین ادبی رشد میکند. نویسندگانی چون لیلا اربیل، نازلی آرای، آیدا کوئلو، لطیفه تکین، الیف شافاک، عایشه کولین و آیفر تونچ از نویسندگان این دوره هستند، که نقش زنان نسبت به قبل از نظر کمی و کیفی برجستهتر میشود.
آیفر تونچ در توصیف زندگی عزیزبیک شرح زمانه را بیان میکند
محمدخانی در ادامه به ترجمه آثار نویسندگان زن ترکیه در 10سال گذشته، به طور مستقیم از زبان ترکی به فارسی اشاره کرد و گفت: با بررسی آثار زنان نویسنده ایران و ترکیه در ۳۰یا 40 سال اخیر، پی میبریم که زنان در ادبیات داستانی دو کشور در این دوره حضور گستردهای از نظر کمی و کیفی دارند. زنان نویسنده در ایران و ترکیه به تجربیات جدیدی در نوشتن دست پیدا کرده و مخاطبان فراوانی دارند. ویژگیهای نوشتار زنانه با مردانه تفاوت پیدا کرده و زنان صاحب اتاقی از آن خود شدهاند.
معاون فرهنگی و بین الملل موسسه شهر کتاب به «آیفر تونچ» و کتاب «سرگذشت عزیزبیک» اشاره کرد و گفت: آیفر تونچ در کتاب «سرگذشت عزیزبیک» به مسئله عشق میپردازد. عزیزبیک تنبورنواز هنرمندی است که رابطه عاشقانه او با مریم و حوادثی که برای او رخ میدهد، شرح داده میشود. آیفر تونچ در توصیف زندگی عزیزبیک شرح زمانه را بیان میکند. زمانهای که خشمهای خونبار در کنار بیتفاوتیهای دیوانهکننده، شادیهای هیستریک و بیمارگونه در کنار دردهای جانکاه چون سنگ، تولدهایی محزون، مرگهای مضحک، نفرتهای کینهتوزانه و عشقهایی بیمایه، سگ و گربه، کژی و راستی، سفیدی و سیاهی، همگی چون فرزندان یک مادر و پدر همدیگر را میجویدند و زندگی میکردند.
او ادامه داد: عزیزبیک تنبورنواز عاشق، در زندگی دنبال چنان عشقی میگردد که همچون سیلی نابهنگام بر صورتش فرود آید و او را بشوراند، دست و پایش را به هم گره زند و از حرکت باز دارد. عزیزبیک چنین عشق شوریدهای را عشق مینامند و آن وقت دیگر تنبور و نوازندگی برایش معنایی ندارد.
در ادامه ویدیویی از صحبتهای آیفر تونچ پخش شد، که ترجمه فارسی صحبتهای او به شرح زیر است:
«سلام بر ایران
وقتی خبر ترجمه کتاب سرگذشت عزیزبیک را شنیدم، اول چیزی که به ذهنم رسید، این بود که من چقدر آثار کمی از ادبیات ایران را خواندهام. به این فکر کردم که کدام آثار را خواندهام و چه کسانی را میشناسم، متوجه شدم که آثار خیلی کمی از ایران به ترکی ترجمه شده است؛ از ایرانی که اینقدر به ما نزدیک است، آنقدر نزدیک که انگار همنفس هستیم. به این دلیل اندوهگینم. نمیدانم ادبیات ترکیه در ایران چقدر شناخته میشود، اما ادبیات ایران آنطور که حق آن است، در ترکیه شناخته نشده است.
ادبیات موضوعی مهم و اساسی است؛ زیرا پلهای دوستی بین کشورها فقط با ادبیات برقرار میشود. زیرا ادبیات شباهت روح انسانها را باز میتاباند و به ما میگوید که ملیتها، نژادها، دینها و سایر این قبیل عناصر، روی روح انسان اثر نداشته و هر انسان فارغ از اینها، در نهایت انسان است. مورد دیگری که در مقدمه کتاب هم نوشتهام، این است که تاریخ ما را دشمن یکدیگر خواهد کرد، زیرا تاریخ اطلاعات تحریفشده در اختیار نسلها قرار میدهد. در برابر تاریخ، این ادبیات است که یگانه راه برقراری دوستی است.
انتشار کتاب سرگذشت عزیز بیک در ایران، مرا در موقعیت یک دوست بسیار به هیجان آورد. امیدوارم مخاطبان ایرانی من هم این کتاب را بپسندند و با خواندن آن سر ذوق بیایند و متوجه شوند که انسان به هر کجای جهان هم که برود، همچنان انسان است. همه تلخیها، رنجها و حسرتهای مشترکی داریم. همه عشق را مثل هم تجربه میکنیم و اندوه را نیز. ما در جهانی زندگی میکنیم که مسائلمان مشترک است. امیدوارم در آینده، بدیها و پلشتیها کم شود و دوستیها و انسانیت افزایش پیدا کند و ادبیات نیز پیش برود. امیدوارم مناسبات بد و زشتی در خارج از این خواسته که ملتها را دشمن یکدیگر کرد، از بین برداشته شود. بدین وسیله برای مخاطبانم در ایران و برای ملت ایران ابراز مهر میکنم و امیدوارم به واسطه کتابهای دیگر باز دیدار کنیم.»
آیفر تونچ نویسندهای پیشرو در میان زنان نویسنده ترکیه
مژگان دولتآبادی، مترجم کتاب «سرگذشت عزیزبیک»، سخنان خود را با قرائت مقدمه این کتاب که آیفر تونچ برای فارسیزبانان نوشته بود، شروع کرد و گفت: فکر میکنم علت اینکه این نشست توانست شکل بگیرد و هم خانم آیفر تونچ و هم خانم نرمین ملااوغلو دعوت ما را پذیرفتند، احترامی بود که با خرید کپیرایت اثر شکلگرفته است. این نکته بسیار مهمی است، چون پل فرهنگی میان ملتها بدون احترام متقابل شکل نمیگیرد و وقتی که این احترام متقابل گذاشته میشود، میتواند استحکام بین ملتها و فرهنگ مختلف را عمیقتر و غنیتر کند.
دولتآبادی در ادامه به معرفی آیفر تونچ، نویسنده کتاب «سرگذشت عزیزبیک» پرداخت، او را یک نویسنده پیشرو در میان زنان نویسنده ترکیه معرفی کرد و افزود: اولین کتاب او سال ۱۹۸۴ چاپ شد و جایزه یونس نادی را کسب کرد. کتاب عزیزبیک، درواقع یک مجموعه داستان به همین عنوان بود که سال ۱۹۹۶ منتشر شد و سرگذشت عزیزبیک، یک داستان بلند در آن مجموعه داستان بود. سالها بعد به علت استقبالی که از این داستان شد، آن را به شکل یک کتاب مستقل چاپ کردند.
در آثار آیفر تونچ با یک ساختار هموژن و یکنواخت روبه رو هستیم
او ادامه داد: ما در آثار آیفر تونچ، مخصوصاً در کتاب سرگذشت عزیزبیک، با یک ساختار هموژن و یکنواخت روبهرو هستیم؛ ولی در عینحال من به عنوان مترجم کتاب خیلی با پیچیدگیهای نثر ایشان مسئله داشتنم. یعنی از یک طرف دوست داشتم شاعرانگی پنهانی که خانم تونچ در آثارش رعایت کرده را حفظ کنم که به نوعی بینامتنی بود و باید در بین سطور کشف میشد و هم اینکه معتقدم خانم تونچ، یک داستاننویس جهانشمول است و این توانایی را دارد که بدون مرزهای چارچوب شدهای که وجود دارد، داستان بنویسد.
دولت آبادی درباره انتخاب سرگذشت عزیزبیک برای ترجمه گفت: من آثار دیگری از خانم تونچ را مطالعه کرده بودم، ولی برای معرفی او ترجیح دادم که با سرگذشت عزیزبیک شروع کنم، چرا که کتاب کم حجمی است و میتوانست استقبال بیشتری بین خوانندگان فارسی داشته باشد. قطعا کتابهای دیگر این نویسنده را در پی این کتاب ترجمه خواهم کرد، چرا که معتقدم یک نویسنده نه با یک اثر که باید با چند اثر معرفی شود.
سه سال با آیفرتونچ در یک انتشارات همکار بودم
در ادامه نرمین ملااوغلو، مدیر آژانس ادبی قلم ترکیه که چاپ کتاب سرگذشت عزیزبیک بر عهده آنهاست، گفت: در جایی خواندم که داستان هر فردی با اسم او شروع میشود و من میخواهم داستان اسم خودم را به شما بگویم. اسم من نرمین نریمان ملااوغلو دمیرتاش است؛ من در بلغارستان به دنیا آمدم، ولی در واقع ترک هستم و به همراه خانوادهام به ترکیه مهاجرت کردیم. همیشه کنجکاو بودم که معنی اسمم را بدانم تا اینکه در دوران راهنمایی فهمیدم اسم من یک اسم فارسی است و هر زمان که به اسم خودم فکر میکردم به این هم فکر میکردم که شاید یک روز بتوانم به ایران بیایم، ولی هیچ وقت فکر نمیکردم که این فکر به واقعیت بپیوندد.
او در ادامه به تحصیل پرستاری در دوره دبیرستان و آموزش زبان انگلیسی در دانشگاه اشاره کرد و افزود: برای ادامه تحصیل در مقطع فوق لیسانس به آمریکا رفتم بعد از تحصیل دو سالهای که در آمریکا داشتم، به استانبول برگشتم و رشته مترجمی را انتخاب کردم، تا مترجم شوم و از زبان انگلیسی به ترکی ترجمه کنم. در ماه سوم تحصیلم در رشته مترجمی، از طرف یکی از استادانم، شغل مسئول بخش کپیرایت و حق تالیف یک انتشارات به من پیشنهاد شد که با وجود اینکه از شرایطم راضی بودم و لزومی نمیدیدم که در یک انتشارات کار کنم؛ ولی به خاطر احترام به استادم در مصاحبه آن شرکت کردم، چون فکر میکردم هرگز آن کار را به من نمیدهند و من به ادامه کار خودم یعنی تدریس زبان انگلیسی ادامه خواهم داد.
آیفر تونج در ترکیه جایگاهی دارد که هم مورد علاقه همه جناحهاست
او ادامه داد: ۲۸ سالم بود و تا آن موقع نه با هیچ نویسندهای آشنا شده بودم و نه هیچ مترجمی را میشناختم. به خاطر دارم، زمانی که برای مصاحبه رفتم، کتابی از آیفر تونچ با نام «اگر مشکلی ندارید منتظرتان هستم» را در کیف همراه داشتم. وقتی برای مصاحبه رفتم، خیلی علاقهمند نبودم ولی وقتی از جلسه خارج شدم در راهرو با خانم آیفرتونچ، روبهرو شدم، به همدیگر معرفی شدیم و خیلی محکم دستم را فشرد. باید بگویم که در ترکیه همه چیز دو جنبه دارد و تقریباً همه مسائل به دو بخش جناح چپ و راست تقسیم میشود، ولی آیفر تونج جایگاهی دارد که هم مورد علاقه جناح چپ و هم مورد علاقه جناح راست است. در هر حال من برای کار در آن انتشارات پذیرفته شدند و به مدت سه سال در آن انتشارات مشغول بودم. طی این سه سال هم، اتاقم کنار اتاق آیفرتونچ بود و با او کار کردم.
نرمین ملااوغلو به تاسیس انتشارات قلم به همراه محمد دمیرتاش که همسر وی هم هست در سال ۲۰۰۶ اشاره کرد و افزود: از ابتدای جمهوریت تا سال ۲۰۰۶ که ۸۰ سال میشد، فقط ۳۲۰ عنوان کتاب از زبان ترکی به سایر زبانها ترجمه شده بود، ولی از سال ۲۰۰۶ که آژانس قلم تاسیس شده تا سال ۲۰۱۸، ۲۲۲۶ عنوان کتاب به ۵۶ زبان دنیا ترجمه شده است که در این میان زبان فارسی کمترین ترجمه را داشته است. من برای تغییر این ارقام و برای اینکه بتوانم ادبیات معاصر ترکیه را به شکل وسیعتری در ایران داشته باشیم، اینجا هستم.
مدیر آژانس ادبی قلم گفت: به اعتقاد من برای اینکه یک پل ارتباطی ایجاد شود، اگر یک سمت پل به شکل یک نردبان بالا برود، هر چقدر هم صعود کند، وقتی سمت دیگری وجود نداشته باشد، این پل هرگز شکل نمیگیرد. پل ارتباط فرهنگی برای این است که ما خارج از مسائل سیاسی و مسائلی که دولتها با هم دارند، صرفا برای ادبیات گام برداریم. در پایههای این پل هم پلههای مختلفی قرار میگیرند که شامل نویسندهها، مترجمان، موسسات فرهنگی، ناشرین و از همه مهمتر مخاطبین هستند.
ویژگی اصلی کتاب نزدیکی شخصیتهای این داستان به ایرانیهاست
فرخنده آقایی آخرین سخنران نشست، سخنان خود را با خواندن جملات اولیه رمان کوتاه سرگذشت عزیزبیک شروع کرد و گفت: کتاب همانطور که از نامش پیداست، سرگذشت فردی به نام عزیزبیک است. شروع این کتاب با پایان داستان است و نویسنده خیلی درصدد این نیست که با اوج و فرود ایجاد هیجان کند. درواقع، رمان یک واکاوی است که به بهانه مرور زندگی یک هنرمند تنبورزن، نگاهی به جامعه ترک، سنتها و باورها داشته باشد.
او ادامه داد: برای من ویژگی اصلی این کتاب نزدیکی شخصیتها، رفتارها، تخیلات، باورها و آرزوهای شخصیتهای این داستان به ایرانیها بود. عشقهایی که عزیزبیک در طول زندگی با آنان درگیر میشود، معنا و مفهوم خاصی دارد؛ مثلا عشق او به تنبور که از پدربزرگش به او رسیده، چون میدانید که تنبور به ویژه در فرهنگ عرفانی شرق معنای خاصی دارد و در قسمتهایی از ایران آنقدر آن را مقدس میدانند که بدون وضو به آن دست نمیزنند، به هرکسی آموزش نمیدهند و هر کسی را لایق آن نمیدانند که این تنبور را در دست گیرد.
آقایی در ادامه گفت: هنگامی که این کتاب به من پیشنهاد شد، گفته شد یک رمان تکخط ساده است، اما زمانی که آن را خواندم، متوجه شدم ظرایف و ریزهکاریها در این داستان بسیار زیاد است. در این کتاب با نویسندهای روبهرو شدم که در انتخاب هر چیز کوچکی، هدف داشته است. مرکز این داستان استانبول است و برای من بسیار جالب بود که در بیشتر کتابهایی که از ترکی به فارسی خواندم، بیشتر روی استانبول مانور داده شده و بسیار عاشقانه با آن برخورد میکنند.
وی ضمن اشاره به روند داستان و سرگذشت عزیزبیک، اضافه کرد: آن چیزی که من در این کتاب میبینم، یک نوع بحران هویت است. کتاب یک داستان کوتاه، ساده و جمعوجور است و اصلا اسم کتاب همه چیز را عنوان میکند. در اینجا با یک قصهگو مواجه هستیم و نویسنده در بعضی جاها نقش نقالی دارد. مرتب تصویری از یک شرایط ایدهآل را پیش چشم خواننده تصویر میکند و در انتها میگوید که اینطور نشد. به نظر من این نوع قصهگویی برای ما ایرانیها آشناست.
لازم به ذکر است که پس از پایان صحبتهای نرمین ملااغلو، علیاصغر محمدخانی ضمن تشکر مجدد از او برای حضور در این نشست، هدیهای به رسم یادبود به وی تقدیم کرد.