به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ متن زیر یادداشتی از موسی نجفی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که در ادامه می خوانید؛
وقتی از تقابل و جبهه بندی و یا حتی کمتر از آن از نوعی رقابت و زور آزمایی بین ما و غرب مدرن سخن گفته می شود، بایستی بگوئیم همه این موارد به درجات و با شدت و ضعف می تواند به دو نوع مواجهه و یا رقابت «آشکار و پنهان» و یا «سریع و فرسایشی» تقسیم گردند. اینکه یک انقلاب دینی غیر غربی (شما بخوانید ضد غربی) در مراحل رشد خود در کدام منزل ایستاده است؟ و منازل قبلی و بعدیش کجاست؟ و در ارتباط و حتی مواجهه با غیر خودش چه نسبتی می خواهد برقرار کند، پرسش و یا پرسش هایی است که برنامه ریزان استراتژیست و مدیران ارشد، لااقل دورنمایی از آن را بایستی ترسیم کنند.
متاسفانه در انتخابات سال گذشته برای تعیین عالی ترین سطوح اجرایی کشور کسی حتی زحمت ترسیم چنین خط مشی و افقی را هم بخود راه نداد؛ شاید بیشترین عدم توجه به این امر مهم از اینجا ناشی می شود که برخی مسئولین کشور فراموش می کنند، مدیران کشوری هستند که پرچم دار انقلابی بزرگ است و این تحول در مراحل رشد خود کشور را در شرایطی ویژه قرار داده است.
علیرغم این دورنما، متاسفانه برای این شرایط جنگ فرسایشی نه برنامه ای دارند، نه به الزامات چنین جنگی واقفند، نه استعداد سازماندهی استعدادها و تواناها را دارند، نه هوش فهم شرایط و مدیریت کارآمد را؛ از طرفی میدانیم به موازات بر نامه های اصلی که لازمه چنین شرایطی هست عملا توجهی ندارند؛ اهم این برنامه ها عبارتتد از: انقلاب فرهنگی، اقتصاد مقاومتی، تحول علوم انسانی و تمدن نوین اسلامی، سبک زندگی اسلامی، هویت ملی و نسبت ما با ابعاد مختلف تجدد و غرب و تمدن ناشی از آن.
مدیران اجرایی و حتی برنامه ریزان ارشد ایران معاصر، آیا صرفا با داشتن یک خط ریش و یک یقه بسته و چند آداب ظاهری ساده میتوانند از پرسش های مهم مطرح شده خود را جدا ببینند؟!
راستی از نظر برنامه ریزان ارشد، ما در کجای تاریخ ایستاده ایم؟ و آیا چنین پرسش و یا پرسش هایی اصولا برای آنها معنا و مفهومی دارد؟ ختم کلام آنکه بسیار تفاوت می کند دیدگاه و عملکرد کسانی که دوره و زمانه را دوران «اعتلا و تمدن» می دانند با کسانی که فکر می کنند در عصر «انحطاط و اضمحلال» زندگی می کنند.