شناسهٔ خبر: 56606 - سرویس دیگر رسانه ها

ریشه خشم در فضای مجازی چیست؟/ بلاک کردن پیشنهاد حسین دهباشی

«ما خشمگینیم و عضو شبکه‌های اجتماعی» عنوان هشتمین شماره از فصلنامه‌ ترجمان علوم انسانی است که در کافه دید نقد و بررسی شد.

ریشه خشم در فضای مجازی چیست؟/ بلاک کردن پیشنهاد حسین دهباشی

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نشست خشونت در فضای مجازی به مناسبت انتشار هشتمین شماره فصلنامه ترجمان یکشنبه 15 مهرماه در کافه دید برگزار شد. حسین دهباشی، نرگس آبیار، محمدرضا اصنافی، محمد ملاعباسی و مرتضی منتظری مقدم در این نشست صمیمانه به بیان دیدگاه‌های خود پرداختند.

حسین دهباشی در این نشست گفت: در پاسخ به این که برای حل این مشکل چه باید کرد باید بگویم پاسخ یک کلمه است: بلاک. من بلاک را توصیه می‌کنم روشی که مورد پسند خیلی از افراد نیست اما مورد پسند من است. درباره بحث خشم در فضای مجازی برای همه ما این پرسش وجود دارد که ریشه این خشم چیست؟ به یاد خاطره‌ای افتادم؛ در کشوری مثل افغانستان سال‌ها این سوال مطرح است که ریشه جنگ مردم با هم چیست؟ این سوال را از مرحوم احمدشاه مسعود پرسیدم ایشان گفت: تونل سالنگ مهم‌ترین علت جنگ در افغانستان است.

وی ادامه داد: در برخی مناطق افغانستان گاهی تا 11 ماه از سال امکان رفت و آمد وجود ندارد، لذا باعث می‌شود بین مردم گاهی خیلی ارتباطی وجود نداشته باشد. سلسله کوه‌های پامیر باعث شده مناطق از هم دور بیفتند. از وقتی تونل سالنگ درست شد باعث شد شمال و جنوب افغانستان به فاصله یک ساعت قابل دسترسی باشد. در نتیجه اقوامی که اگرچه هرکدام صدها سال در آن منطقه بودند اما هیچ گونه شناختی از هم نداشتند با هم همسایه می‌شوند در عین حالی که هیچ تناسبی با هم نداشتند.

دهباشی سپس گفت: برای من این سوال مطرح است که آیا بخشی از خشم و سوء تفاهم‌هایی که در فضای مجازی وجود دارد به این دلیل است که ما قبل از به وجود آمدن این تکنولوژی‌های جدید در طبقه اجتماعی خودمان بودیم و هم را درک می‌کردیم و به کار دیگران کاری نداشتیم و حسد بین‌مان شکل نمی‌گرفت؟ برای مثال اگر در تهران به کسی بگوییم غُر نزن خیلی حرف زشتی نزده‌ایم، اما همین تعبیر در مناطق شمالی کشور بسیار بی ادبانه محسوب می‌شود.

وی در ادامه عنوان کرد: بنابراین ما به یک باره مجاور شدیم با افرادی که پیش از این مجاور نبودیم. همان طور که جنگ افغانستان را به راحتی با گفتن این جمله که ما با هم هم وطن هستیم نمی‌توان پایان داد، در فضای مجازی هم نمی‌توان به سادگی این تنازعات را تمام کرد. ظرف فضای مجازی مظروف خاص خود را طلب می کند. این پلتفرم در یک شرایطی به جوش می‌آید. وقتی چیزها کنار هم قرار می‌گیرند مثل آتشی می‌شوند که قابلیت سرایت دارند.

دهباشی سپس درباره برخی فضاسازی‌های رسانه‌ها گفت: چندی پیش یکی از روزنامه‌ها نوشت: ایران 3 و نیم میلیارد دلار به فلسطین کمک کرده است! با آن روزنامه تماس گرفتم و گفتم واقعاً این خبر صحت دارد؟ گفتند نه اشتباه تایپ شده و صحیح آن ریال بوده نه دلار. این خبر اصلاح شد اما اصلاحش خیلی دیده نشد. یا ماجرای تیراندازی پلیس به مجرمی در خوزستان که به صورت تحریف شده در فضای مجازی بسیار منتشر شد نمونه‌ای دیگر از فضاسازی رسانه‌هاست.

وی همچنین گفت: ما نمی‌توانیم به مردم بگوییم که این مسایل اقتضای پلتفرم است و باید تحمل کرد تا به تعادل برسد. تا این تعادل اتفاق بیفتد هزینه‌های بسیاری ایجاد می‌شود. نکته دیگر این است که در فضای مجازی جامعه توده‌ای می‌شود و جایگاه‌ها از بین می‌رود. این توده‌ای شدن مشکلاتی را پدید می‌آورد.

به عنوان مثال در ماجرای گرفتن قلعه باستیل در انقلاب فرانسه کسانی به کشتن انسان روی آوردند که تا پیش از این نمی‌توانستند حتی یک مرغ را بکشند. آداب و رسوم و اخلاقی که ما در طی قرن‌ها یاد گرفته‌ایم در این فرایند توده‌ای شدن در فضای مجازی به سادگی از بین می‌رود.
 
نرگس آبیار در ادامه به بیان دیدگاه‌های خود پرداخت. وی گفت: بحث کردن درباره این که فضای مجازی با شکل کنونی مثبت است یا منفی بسیار پیچیده است و ما فعلاً در مرحله آزمون و خطا هستیم و شاید روزی به این نتیجه برسیم که دیگر نباید وجود داشته باشد. تجربیات من در فضای مجازی به این گونه است که خیلی به متنی که در صفحه‌ام می‌گذارم دقت می‌کنم، چون جا به جا شدن یک واو می‌تواند حواشی ایجاد کند.

وی افزود: تفسیری که مخاطب از متن یا عکس می‌کند بحثی هرمنوتیکی است. اغلب این تفاسیر دارنده صفحه را خسته می کند. حتی گذاشتن یک عکس منظره انسان را با قضاوت‌های نامناسب و عجیب مواجه می‌کند که تجربه‌اش برای بنده نیز به وجود آمده است. در این فضا دائم در حال قضاوت شدن هستید. همچنین تجربه نشان داده که خیلی در این فضا صداقت وجود ندارد. بارها تصمیم گرفتم صفحه‌ام را ببندم و تنها صفحات دیگران را بخوانم. حتی شده که برای مدت 6 ماه هیچ فعالیتی نداشته‌ام.

نرگس آبیار در ادامه اظهار داشت: فضای مجازی تبدیل به لجن‌زاری شده که مدام دارد هم زده می‌شود. گاهی افراد ناتوان که آن گونه که می‌خواسته‌اند موفق نبوده‌اند به فحاشی و تهمت زدن به دیگران در فضای مجازی روی می‌آورند. باید به کودکان‌مان آموزش بدهیم که چگونه خبر دروغ را از راست تشخیص بدهند. تحلیل محتوا بسیار مهم است.
برخی افراد هستند که به سراغ اخبار می‌روند و صحت یا دروغ آن را بررسی می‌کنند و یافته‌هایشان را منتشر می‌کنند و این خیلی خوب است و کمک می‌کند به کم شدن معضلات فضای مجازی.

وی سپس گفت: هنرمندان در فضای مجازی برای حفظ موقعیت خود دائم در حال جنگ‌اند. این خیلی چیز خوبی نیست. شیطنت‌های بسیاری هم وجود دارد. برای مثال جایی در مصاحبه‌ای از من پرسیدند که وضعیت فیلمسازی زنان در کشور شما چگونه است؟ من گفتم در سال‌های اخیر به خصوص نسبت به خیلی از کشورهای منطقه وضعیت خیلی بهتر شده است. این مصاحبه به این صورت پخش شد که وضعیت زنان ایران چگونه است و کلمه فیلمساز از آن حذف شد که باعث شد حواشی‌ای به وجود بیاید.

نرگس آبیار در بیان مثالی دیگر در این باره عنوان کرد: چند وقت پیش صحبت‌های گورباچف در دانشگاه کلمبیا را می‌خواندم و دیدم که حرف‌هایش خیلی نسبت به دنیا ناامید کننده بود. این خبر خیلی هم در فضای مجازی دست به دست شد. خیلی این خبر را بررسی کردم تا ببینم اساساً این صحبت انجام شده است یا خیر؛ تا این که متن اصلی را پیدا کردم و دیدم صحبت‌ها آن گونه که آن رسانه منتشر کرده نا امید کننده نبود.

وی همچنین افزود: خیلی از خبرها آدم را از ایرانی بودن نا امید می‌کند که در اغلب این موارد می‌بینیم این اخبار دروغ هستند. سریال اورسن ولز را یادم می‌آید که به مردم می‌گفت داستان‌هایی را که برایتان پخش می‌کنیم تشخیص بدهید که حقیقت دارند یا خیر. به نظرم این سریال در راستای تحلیل خبرها تمرین خیلی خوبی بود. خطری در فضای مجازی وجود دارد و آن این است که روزی برسد که کاملاً دروغ بر حقیقت غلبه کند. شاید روزی به این نتیجه برسیم که ندانستن خیلی بهتر از دانستن است و در سکوت به سر بردن زندگی واقعی‌تری برای ما فراهم می آورد.
 
سپس محمدرضا اصنافی به بیان نظرات خود پرداخت. وی گفت: باید از فضای مجازی ممنون باشیم که چیزهایی که در اعماق جامعه ما نهفته بود را به ارزان‌ترین روش ممکن برای ما بیان می‌کند. فضای مجازی ابداً یک واقعیت اجتماعی را نمی‌سازد بلکه آن را مانند دستگاه سونوگرافی نمایش می‌دهد و به آن ضریب می‌دهد و شرایط خلوت انسان‌ها را به ما نشان می‌دهد. فرض کنید برق یک سالن برود و حالا رفتار دیگری از مردم می بینید. فضای مجازی چراغ دنیا را خاموش کرده و این شرایط را فراهم کرده است.

وی در ادامه عنوان کرد: شکل‌گیری هویت جعلی مکانیزم کنترل اجتماعی را از بین برده است. یک نکته دیگر این است که در متن خیلی توانایی انتقال پیام وجود ندارد. مثلاً لحن، تصویر صورت، حس و... منتقل نمی‌شود. در نتیجه ظرفیت سوء تفاهم در این فضا بسار بالاست و سوء تفاهم است که بخشی از خشونت‌ها را شکل می‌دهد. پیام نزد گیرنده است، چون گیرنده پیام را تفسیر می کند. عامل جنگ افغانستان آن تونل نیست بلکه آن رشته کوه ها هستند. چون وقتی دو کلونی مختلف با ویژگی‌های متفاوت را یک دفعه به هم متصل کنید بحران‌هایی به وجود می‌آید. ما هم درباره فضای مجازی در یک دوره گذار هستیم و این دوره گذار ممکن است مقداری طول بکشد.

اصنافی خاطرنشان کرد: موضوع دیگر این است که در فضای مجازی بُعد زمان و مکان از بین رفته و خیلی از پدیده‌ها را بدون نیاز به حضور در مکان آن می‌توانیم ببینیم. گرایش وسیع ایرانیان به شبکه‌های اجتماعی به خاطر این است که جمع گرایی ایرانی با یک سبک زندگی شبه مدرن به زور تلفیق شده است.
ما به زور جامعه ایرانی را در فضای مجازی گسسته کرده‌ایم و این جامعه دارد آخرین زورهای خود را می‌زند تا نمیرد و زنده بماند.

شبکه‌های اجتماعی در ایران دارد به دفترچه خاطرات تبدیل می‌شود. در نتیجه انسان‌ها ناراحتی، خوشحالی و حتی خشم خود را به اشتراک می‌گذارند. چون فرد از خانواده و هم نوعان خود جدا شده به جای دعوا کردن حضوری با افراد اطراف خود، خشم خود را در این فضا تخلیه می‌کند.

وی همچنین افزود: نظریه رضایت در ارتباطات می‌گوید که مردم دوست دارند مخاطب رسانه‌ای باشند که آن ها را تأیید کند. به واسطه مدل طراحی شبکه این مسأله در شبکه تشدید می‌شود، چون شبکه شما را در لوپ‌هایی می‌اندازد که مدام این اتفاق تکرار می‌شود. هنر کاربر این است که خود را از این لوپ‌ها نجات دهد. اشتباه ما در حوزه تحلیل‌های اجتماعی این است که گاهی به عنوان مثال یک قاتلی برایش حکمی صادر می‌شود اما او را نزد یک روانشناس هم می‌برند و آن روانشناس می‌گوید این قاتل مثلاً به دلیل مشکلاتی که داشته آسیب هایی روحی دیده است و دست به این اقدام زده. توجه کنیم که این روانشناس دارد این فرد را تحلیل می کند و نه قضاوت. این دو را اشتباه نگیریم. در تحلیل‌های اجتماعی هم گاهی تحلیل دارد صورت می گیرد و نه قضاوت.

اصنافی سپس اظهار داشت: راه حل کاهش تصادفات این نیست که دیگر سوار ماشین نشویم. قبل از رسانه‌های اجتماعی هم شایعه وجود داشته و آبروی افراد می رفته است. اما الان ضریب پیدا کرده و تسهیل و کم هزینه شده است. البته این به معنای تخفیف دادن مسأله نیست. در فضای مجازی در دوره غرب وحشی به سر می بریم. دوره خیلی دوری نیست بلکه مربوط به 200 الی 300 سال پیش است. در دوران غرب وحشی نیاز به قانون و اقتدار خودش را نشان داد. در این دوره چاره ای نداریم جز این که بگوییم باید بگذرد تا زمانی که توانایی رگولاتوری آن را پیدا کنیم.

وی در ادامه عنوان کرد: هنوز هم برای مدیریت این فضا درست عمل نمی‌کنیم. چرا که زمانی که این فضا در حال ایجاد و توسعه شبکه‌های خود بود ما در حال فیلتر کردن بودیم. چون ما خودمان توسعه دهنده نبودیم نمی‌توانیم بر آن مدیریت و کنترل داشته باشیم. اقتصاد شایعه بحث دیگری است که برخی کانال‌ها برای کلیک گرفتن به شایعه دامن می‌زنند. یکی از ویژگی‌های توییتر این است که توییتر شبکه ای تند است و در آن نمی‌توان آرام حرف زد. به دلیل کاهش کاراکترهای متن مانند چوبی که برای پرتاب آن نوکش را تیز می کنیم که بهتر حرکت کند کلام‌مان را نیز این گونه تند و تیز ارائه می‌دهیم. همه ما به این تندی فضا دامن زده‌ایم. از طرفی توییتر منجر به ابتذال سیاسی در کشور ما شده است.
 
مرتضی منتظری مقدم نیز در ادامه نشست گفت: راه ساده‌تر از بلاک کردن این است که اصلاً در فضای مجازی حساب نداشته باشیم. در تأیید فرمایشات آقای اصنافی باید بگویم که این پرونده ترجمان نیز همین رویکرد را دارد. جدا کردن کاربر ایرانی از کاربر جهانی ممکن است ما را به اشتباه ببرد و نقش خود پلتفرم نادیده گرفته شود.

سردبیر فصلنامه ترجمان افزود: بالاخره این پلتفرم‌ها در غرب صورت بندی شده و متعلق به جامعه ای دیگر است و در آن جوامع دوره‌هایی را پشت سر گذاشته است. بحث انتشار محتوای ویروسی هم قابل توجه است و این که تمایل به بازنشر پیام هایی که به نوعی خشم را بروز می‌دهد محتوای ویروسی ایجاد می کند.
 
در انتهای نشست نیز برخی از حضار به بیان دیدگاه‌های خود پرداختند.