محسن آزموده / درآمد: نام و یاد بعضی نفرات، در نتیجه تاریخنگاری ستارهساز از قلم میافتد؛ چهرههایی که از قضا نقشی سرنوشتساز در تاریخ این مرز و بوم ایفا کردهاند، اما به دلایل متفاوت کمتر اهمیت کارشان درک شده و نامشان پس پشت چهرههای جنجالی و عامهپسند به فراموشی سپرده شده است، حال آنکه برای پژوهشگر منصف و دقیق، درک تحولات تاریخی بی در نظر آوردن تاثیر این چهرههای موثر اما خاموش شده امکانپذیر نیست. تا جایی که به سیر تحول فلسفه جدید در ایران معاصر به خصوص در عرصه دانشگاهی مربوط میشود، بدون شک محمود هومن یکی از این نامهاست که در مهرماه ۱۳۵۹ از دنیا رفت. استاد فقید فلسفه در دانشسرای عالی که با وجود اهمیتش نه فقط در میان دانشآموختگان فلسفه که در فضای روشنفکری زمانه کمتر از او یاد میشود و دربارهاش بسیار کم کار شده. این نوشتار تلاشی برای گردآوری همین اندک است، با تاکید بر این نکته که پرداختن تفصیلی به زندگی و زمانه محمود هومن و نشان دادن جنبههای متکثر اثربخشی او نیازمند مراجعه به آثار مکتوب او و مهمتر از آن رویارویی تفصیلی با معدود شاگردان به جا مانده از اوست.
از مهندسی تا فلسفه: سالهای نخست زندگی
جز تصویری مبهم از محمود هومن موجود نیست، البته در چند جا از کتاب رایین عکسهایی منسوب به او موجود است، اما به درستی نمیتوان او را تشخیص داد. شاگردش عبدالعلی دستغیب که ادیب و نویسنده توانمندی نیز هست، اما در توصیف او چنین نوشته است: «از نظر سیما به سقراط بیشباهت نبود. مردی بود با قامتی متوسط، کمیچاق، سیمایی تلخ و در برخورد نخست زننده، دماغ پخ با لبخندی زهردار بر گوشه لبان نشسته». محمود هومن متولد ۱۲۸۷ خورشیدی در خانوادهای بازرگان در تهران به دنیا آمد. پدرش حاج رضا قلی خان از اصناف معتبر تهران بود. برادرش احمد هومن (متولد ۱۲۸۸ تهران-۱۳۷۰ تهران) حقوقدان (دکتری) و سیاستمدار ایرانی بود. او مدتی معاون نخستوزیر و سرپرست وزارت دربار بود. محمود برادرش را بسیار دوست داشت. این تعلق خاطر از اهداییهای که در سر آغاز جلد نخست کتاب تاریخ فلسفه نوشته محمود هومن آمده، مشخص است: «این کتاب را به برادر عزیزم دکتر احمد هومن تقدیم میکنم، باشد که چون نشانهای از سپاسگزاری، پذیرفتهاید.» محمود تحصیلات ابتدایی و متوسطه را تهران انجام داد. بعد از تحصیلات ابتدایی به مدرسه آلمانی رفت و از آنجا دیپلم گرفت. سپس به کسب آموزش در هنرسرای عالی در رشته مهندسی شیمی پرداخت و بعد از فارغالتحصیلی در سطح کارشناسی چندی نیز معاون هنرسرای عالی و رییس آزمایشگاه این موسسه علمی بود. او از سال ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۲ مدیریت شعبه مهندسی شیمی و استادی اصول تجزیههای شیمیایی و شیمی معدنی به عهده وی واگذار شد. علاقه به علوم انسانی به ویژه تاریخ و فلسفه از همان سالهای نخست در هومن آشکار بود. او در آغاز تاسیس دانشگاه تبریز حدود سالهای ۱۳۲۷ و ۱۳۲۸ به تدریس تاریخ در این دانشگاه پرداخت و دو کتاب در زمینه تاریخ به نامهای هجوم مغول به ایران و چند نکته درباره تاریخ را نگاشت که یکی از آنها به چاپ نرسیده است؛ البته این تنها کتابهای هومن تا قبل از سفر به فرانسه برای تحصیل فلسفه نیست. علاقه وافر او به ادبیات پارسی و به ویژه حافظ از یک سو و تعلق خاطرش به مباحث فلسفه زندگی از سوی دیگر موجب شد که در این سالها چهار کتاب دیگر را نیز منتشر کرد که عبارتند از: حافظ چه میگوید؟ (۱۳۱۷ه. خ.)، از زندگی چه میدانیم؟ (۱۳۲۲)، زیست یا زندگانی؟ (۱۳۲۴) و حافظ (۱۳۲۵) . حدود سال ۱۹۳۴ که تاگور به ایران آمد، جزوهای درباره حافظ مینویسد و نسخهای به او پیشکش میکند. در نهایت اما علاقه به فلسفه باعث شد رشته مهندسی شیمی را رها و در سال ۱۳۳۲ برای تحصیل فلسفه به پاریس سفر کند. انگیزه کشیده شدن از علم به فلسفه به تعبیر خودش اشعار حافظ و کتاب زرتشت نیچه بوده است. هومن تا سال ۱۳۳۵ در فرانسه بود و در حین تحصیل فلسفه، سرپرستی دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه را نیز به عهده داشت.
فلسفه در سوربن: شاگرد ژان وال
هومن در فرانسه نخست در کلاسهای ژرژگورویچ (۱۹۶۵-۱۸۹۴) جامعهشناس فرانسویزاده روسی و از استادان برجسته جامعهشناسی سوربن شرکت کرده بود، همان جامعه شناسی که بعدا دکتر علی شریعتی روشنفکر مسلمان و تاثیرگذار معاصر ایرانی سخت تحت تاثیرش قرار گرفت، اما بحثهای گورویچ برای هومن جالب توجه نبود و به همین خاطر به کلاسهای ژان وال رفته بود. وقتی هومن به فرانسه میرود، ژان وال استاد شناختهشدهای است، وال از تبعید به امریکا به دلیل جنگ جهانی دوم بازگشته و استادی سرشناس و سردبیر نشریه کالج فلسفه است که خودش در سال ۱۹۴۶ آن را تاسیس کرده است. ژان وال در ابتدا هومن را نمیپذیرد، اما بعدا بر اثر اصرار هومن و نشان دادن کتابهایش به او، با درخواست او موافقت میکند. هومن سخت تحتتاثیر ژان وال بود و «او را قویترین کریتیک فلسفه در اروپا میدانست». او همچنین در اروپا با کارل یاسپرس و مارتین هایدگر دیدار کرده بود، اما به یاسپرس بیشتر علاقه داشت و «میگفت هایدگر اهل فن است نه فیلسوف اما یاسپرس فیلسوف و عارف بزرگی است»، با این همه منتقد نادیده گرفتن تاریخ ایران از سوی یاسپرس بود و میگفت: «یاسپرس در کتاب آغاز و انجام تاریخ خود، از چین و هند آغاز میکند و سپس به فلسطین و یونان میرود و ایران را به حساب نمیآورد و از روی ایران میپرد. گویی ایران اصلا نبوده است.» هومن در نهایت رساله دکترایش در زمینه فلسفه را با موضوع «تاثیر ادبیات ایران در ادب رومانتیک غرب» (تاثیر حافظ بر گوته درباره زندگانی) زیر نظر ژان وال استاد فلسفه برجسته فرانسوی در دانشگاه پاریس نوشت و با اخذ درجه ممتاز، مدرک دکترای فلسفه گرفت. در تز دکترایش مدعی ارتباطات وسیع ادبیات ایران در اندیشه رمانتیکها شده بود. او برای مثال نیچه را متاثر از فرهنگ ایرانی میدانست و در این باره میگفت: «با در نظر گرفتن تاثیری که نیچه از فرهنگ ایرانی دریافت کرده است، میتوان بنیاد فلسفه اگزیستانس را از ایران دانست. نیچه در کتاب انسانی بس انسانی، درباره کتاب چنین گفت زرتشت خود گفته است از این نظر زرتشت را برگزیدم و قهرمان کتاب خود ساختم که او بود که اخلاق و آزادی را به جهان داد و به راستی ایرانیان آفریننده تاریخ هستند و نیز او و هگل گفتهاند کوروش مرد بزرگی بوده است و ایرانیها طرح حکومت و دولت را به جهان داده اند.» تز دکترای هومن مورد توجه داوران به ویژه هانری ماسه (۱۹۹۶-۱۸۸۶) شرقشناس برجسته معاصر فرانسوی و مدیر مدرسه زبانهای شرقی در پاریس قرار نگرفت. ایشان ایرادهای زیادی بر آن گرفتند و به خصوص در این جلسه نزاعی میان هومن و هانری ماسه در گرفت. ماسه مدعی بود «دلائل مسیو هومن ضعیف و نارساست» اما ژان وال به دفاع از او گفته بود «مسیو هومن مدرک دارد و اگر شما تز او را دوست ندارید و نمیخواهید بپذیرید باید مدرک و سند رو کنید» ماسه که به تنگ میآید میپرسد اگر ایرانیها این همه را دارند، چرا ایشان برای تحصیل به غرب آمده است؟ ژان وال باز از هومن دفاع میکند و میگوید: «جناب پروفسور! شما اشتباه میکنید. هومن پیش از اینکه برای درس خواند نزد ما بیاید دانش و آگاهی کافی داشته و فیلسوف بوده.» در هر صورت هومن بعد از اخذ دکتری، با وجود آنکه میتوانست در فرانسه بماند و در دانشگاه پاریس تدریس کند، به ایران بازگشت.
بازگشت به ایران و تدریس در دانشسرای عالی
هومن بعد از بازگشت در سال ۱۳۳۳ در دانشسرای عالی تهران به تدریس فلسفه پرداخت و سپس ریاست بخش فلسفه این موسسه را به عهده گرفت. دانشسرای عالی نام یک موسسه تربیت معلم بود که به آموزش و تربیت دبیر برای دبیرستانهای کشور میپرداخت (بعدا به دانشگاه تربیت معلم و امروز به دانشگاه خوارزمی تبدیل شده است.) در این سالها هومن که متوجه فقدان متون قابل اعتنا برای آموزش فلسفه است، در کنار تربیت شاگردان، کتاب مهم تاریخ فلسفه را نوشت. دفتر اول در سال ۱۳۳۷، کتاب دوم این دفتر در همین سال و جلد سوم با عنوان تاریخ فلسفه (دوران چهارم) به صورت فتوکپی دانشسرای عالی در سال ۱۳۳۸ منتشر شد. از هومن در دهه ۱۳۴۰ کتابی منتشر نشد، جز ترجمه عبور از خط ارنست یونگر (۱۳۴۶) .
اما در مقام استاد فلسفه مهمترین کار آموزش فلسفه و تربیت دانشجویان است. هومن استاد سختگیر و جدیای بوده است. از گزارشهای یکی از شاگردانش بر میآید که در کلاس تندخو بوده و با دانشجویانی که از او پرسشی میکردند، به طنز و تسخر و گزندگی برخورد میکرده است. برای مثال دستغیب تعریف میکند که وقتی دانشجویی از او درباره نسبت فلسفه هراکلیتوس و فلسفه «تحققی» چیست، «استاد به خلاف آمد عادت سخت بر آشفت بهطوری که عرق بر چهره و پیشانیاش نشست و از ژرفای دل فریاد برآورد که: جوان! هیچ میفهمیکه چه میگویی؟ تحققی محققی چیه؟ لابد منظورت فلسفه پوزی تیف اوگوست کنت است. دانشجو به دست و پا افتاد که میبخشید، پرسش بی جا کردم و شروع کرد به عذرخواهی کردن. اما استاد که داغش تازه شده بود و میدید که دانشجو بیراهه رفته است ولکن معامله نبود...روزی نیز شلاق طنز استاد بر گرده ناتوان نگارنده این سطور فرود آمد. سخن از افلاطون بود و اتفاقا دانشجویان کلاس بالاتر مثل خوئی و پرهام که با ایشان رودربایستی داشتیم، حضور داشتند. من پرسیدم که تقسیمات نفوس از دیدگاه افلاطون و نفوس ثلاثه اماره، لوامه و ... چیست؟ (شب پیش «جمهور» افلاطون ترجمه فواد روحانی را میخواندم) استاد با طنز آرام اما سخت گزنده و کارای خود گفت: باز دستغیب بر کرسی فضل نشست! گفتن این جمله همان و منفجر شدن کلاس از خنده همان. این فقیر تا بیخ گوش سرخ شد و نمیدانست سر خود را به کدام دیوار بکوبد.» البته هدف دستغیب از آوردن این مثالها تخریب استاد نیست، او خود به سرعت تاکید میکند: «نواختن استاد دانشجو را... از سر نوازش بود نه از سر رانش و قهر. اگر هم قهری و عتابی در کار بود نه لطف به انواع عتاب آلوده بلکه عتاب به لطف آلوده بسیار و بیدارکننده بود». در هر صورت هومن شاگردان زیادی تربیت کرد که مهمترین ایشان تا جایی که میشناسیم عبارتند از:
۱- عبدالعلی دستغیب (۱۳۱۰ - شیراز) منتقد ادبی و مترجم فلسفی با بیش از ۵۰ عنوان کتاب در زمینههای فلسفه، ادبیات و نقد ادبی. او در سال تحصیلی ۳۸-۱۳۳۷ دردانشسرای عالی در رشته فلسفه شاگرد هومن بوده است. کتاب عبور از خط ترجمه هومن و تحریر جلال آل احمد در سال ۱۳۴۶ به همت دستغیب منتشر شد. او همچنین در سالهای اخیر برخی آثار استادش هومن مثل درسگفتارهای فلسفی و تاریخ باستانی ایران را منتشر کرده است.
۲- میر عبدالحسین نقیبزاده (۱۳۱۶- رشت) استاد فلسفه دانشگاه خوارزمی و نویسنده و پژوهشگر حوزه فلسفه و فلسفه تعلیم و تربیت که آثار متعددی چون فلسفه کانت: بیداری از خواب دگماتیسم، نگاهی به نگرشهای فلسفی سده بیستم، کانت (نوشته کارل یاسپرس) و نگاهی به فلسفه آموزش و پرورش را تالیف و ترجمه کرده است.
۳- اسماعیل خویی (۱۳۱۷- مشهد) شاعر و نویسنده معاصر ایرانی که دکترای فلسفهاش را از انگلیس اخذ کرده است. هومن از میان شاگردان بیش از بقیه به اسماعیل خویی علاقه داشت و امید داشت که او جانشینش شود. حتی به خود او گفته بود «عمر من کفاف تمام کردن تاریخ فلسفه را نمیدهد و تو باید فلسفه دوره جدید، از دکارت به بعد را بنویسی» همچنین یک بار به یکی از کارشناسان وزارت علوم که از میزان صمیمت شاگرد و استاد تعجب کرده بود، گفته بود: «این اسماعیل خوئی است و دستیار من است و گاهی از من نیز بهتر میداند.» البته خوئی بعدا در کتاب شعر چیست؟ اصالت اندیشه استادش را زیر سوال برد و بعد خودش نیز سرگرم سیاست شد.
۴- صمد موحد (؟ تبریز-) استاد فلسفه اسلامی و عرفانپژوه که آثار ارزشمندی در زمینه تصوف و عرفان تالیف و تصحیح کرده است که از آن میان میتوان نگاهی به سرچشمههای حکمت اشراق و مفهومهای بنیادی آن، تصحیح گلشن راز شیخ محمود شبستری، صفی الدین اردبیلی: چهره اصیل تصوف آذربایجان، سیری در تصوف آذربایجان و تصحیح فصوص الحکم به همراه برادر نامدارش محمد علی موحد داشت.
۵- ع. پاشایی (۱۳۱۸ - ساری) عسکری پاشایی معروف به ع. پاشایی نویسنده، مترجم، شاعر و شرقشناس ایرانی است. عسکری پاشایی در سال ۱۳۳۸ به دانشسرای عالی رفت تا در رشته فلسفه و علوم تربیتی درس بخواند. در آنجا به پیشنهاد دکتر هومن مقالهای درباره آیین بودا - که بسیار مورد علاقهاش بود و طی سه سال دانشسرا مشغول به خواندن آن بود - نوشت و بعدها در حدود ۱۰ کتاب در همین زمینه از پاشایی به صورت تالیف و ترجمه کرد. پاشایی در دانشسرای عالی دکتر هومن را تنها استاد خود میداند.
۶- باقر پرهام (۱۳۱۳-رودبار) مترجم و پژوهشگر حوزه جامعهشناسی و فلسفه که از سال ۲۰۰۰ در ساکرامنتوی ایالت کالیفرنیا ساکن است. او آثار مهمی در حوزههای فلسفه و جامعه شناسی چون پدیدارشناسی جان (هگل)، گروندریسه (مارکس)، صور بنیانی حیات دینی (امیل دورکیم)، مراحل اساسی سیر اندیشه جامعهشناسی (ریمون آرون)، هانری کربن: آفاق تفکر معنوی در اسلام (داریوش شایگان)، نظم گفتار (میشل فوکو) و ... ترجمه کرده است. پرهام یکی از مهمترین مترجمین فلسفه و جامعه شناسی در ایران محسوب میشود که عمدتا از زبان فرانسوی ترجمه میکند.
سالهای پایانی زندگی
هومن در سال ۱۳۵۴ از کار استعفا داد و در سال ۱۳۵۸ در حالی که از بیماری قلبی رنج میبرد، ایران را ترک کرد و به آلمان رفت و در سال ۱۳۵۹ نیز در همان کشور در گذشت. پیکرش را به ایران آوردند و در باغ خانوادگی در میگون به خاک سپردند. همسر آلمانی او آنیتا نیز که چند سال پیشتر در ایران بر اثر ابتلا به سرطان در گذشته بود را در باغ ظهیرالدوله در شمال تهران دفن کرده بودند. هومن به همسرش سخت علاقهمند بود و دربارهاش نوشت: «در آن زمان که همسر گرامیام هنوز با من بود، با آنکه میدانست که بیمار است هر روز میگفت چرا در خانه کار نمیکنی و مرا به دفتر کار میفرستاد و من نیز برای پنهان داشتن این نکته میدانم بیماری وی خانمانسوز است به دفتر کارم میرفتم و در آنجا مینشستم بیآنکه بتوانم تمرکز لازم را برای نوشتن تاریخ فلسفه به دست آورم.» محمود هومن چندان اهل مال دنیا نبود و با وجود اینکه از خانواده ثروتمندی بود، اما تنها ارثی که از پدر برده بود، ۱۰۰ هزار تومان در سال ۱۳۱۰ بود. عمده علاقه او در کنار فلسفه، تاریخ و زیستشناسی بود. هومن به زبانهای انگلیسی، فرانسه و آلمانی و زبانهای قدیمیلاتین و یونانی آشنایی کافی داشت، همچنین زبان پارسی میانه را میدانست (یکی از جزوههای نشریه «ایران کوده» ذبیح بهروز را او نوشته بود). او همواره از ذبیح بهروز، ملکالشعرای بهار، دکتر محمد معین به نیکی یاد میکرد.
بیشتر دوستان هومن مهندس بودند که از میان ایشان میتوان به علی جیب، هوشنگ فاضل، حبیب خمسی، ابوالقاسم قندهاریان، ضیاء موجدی، عیسی تاج بخش، علیرضا امیرسلیمانی، دکتر مهندس عباس بهادری، علی هرندی، امامقلی شاهرخی، علاءالدین روحانی، عزتالله راستکار، علی مدنی، ناصری بدیعی یاد کرد. از دیگر دوستانش دکتر کیوان نجمآبادی و محمود میرجلالی بودند. بیشتر مهندسان شیمیشاگردان او بودند.
محمود هومن به اعتراف شاگردانش از سیاستورزی رایج ابا داشت؛ تا جایی که نزد برخی به محافظه کاری متهم میشد. عبدالعلی دستغیب شاگرد برجسته او در این باره مینویسد: «استاد همیشه ما را از ورود به سیاست روز برحذر میداشت... او مصداق درست روشنفکر و انسان خوش فکر و اندیشمند بود و میگفت کار فلسفهورزی حفظ گفتههای متفکران و فیلسوفان نیست بلکه اندیشیدن است.» (همان) البته گویا این نگرش برای همه خوشایند نبوده است و حتی برخی همکارانش میگفتند دانشجویان را «به بیعملی سوق میدهد و از پویش آنچنانی باز میدارد». با این همه در نشریه منتقدی چون کیهان فرهنگی نیز حضور داشت تا جایی که آلاحمد درباره این حضور مینویسد: «همین جا بگویم که سهم او در گردش آن مجله چندان بود که میخواستیم اسمش را آن بالا بگذاریم که رضایت نداد ».
خاتمه
محمود هومن استاد فلسفه دانشسرای عالی، از پیشگامان آموزش فلسفه جدید در تراز دانشگاهی و آکادمیک در ایران بود. او که همچون چهرههای برجسته معاصرش یعنی محمد علی فروغی، علی اکبر سیاسی، غلامحسین صدیقی، یحیی مهدوی، عباس زریاب خویی، عبدالحسین زرین کوب، احمد فردید و ... آگاهی عمیقی از سنت خودش داشت، علم و فرهنگ جدید را نیز از دانشگاههای جدید غربی و نزد اساتید برجسته جهان آموخت و کوشید با نگارش آثار و تربیت شاگردان مرزهای تفکر فلسفی در ایران معاصر را گسترش بخشد. هومن همچنان که از نگرشهای قدمایی فاصله داشت، مرعوب نگاه شرق شناسانه نیز نمیشد و میکوشید ارزشهای فرهنگ سنت خودش را نیز حفظ کند و به جهانی شدن آنها یاری برساند. او در سنت ایرانی دلباخته حافظ و رندی او بود و در تفکر غربی عمدتا به متفکرانی چون «نی چه» (نیچه) و یاسپرس علاقه داشت. گفتمانی که هومن از آن دفاع میکرد، اگرچه رویکردی انتقادی به مدرنیته داشت، اما از ارزشهای مدرن عبور نمیکرد و با آنها سر ستیز نداشت. به همین خاطر به خصوص در سالهای پایانی دهه ۱۳۴۰ و آغازین دهه ۱۳۵۰ خلاف آمد عادت به حساب میآمد و حرفهایش با وجود جدیت و عمق چندان خریدار نداشت. این شاید مهمترین دلیل آن بود که شاگردانش اگر راه استاد را رفتند، در حاشیه ماندند و آثارش نیز کمتر مورد اقبال قرار گرفت. با این همه آثار هومن که هر یک در حوزه خود (حافظ شناسی، معنای زندگی، تاریخ فلسفه) پیشگام تلقی میشوند، هنوز باید مورد بازنگری و بازخوانی قرار گیرند. شاید او هم چون استادش ژان وال فیلسوفی ضد نظامسازی بود، اما بارقههای درخشانی از تفکر در نوشتههایش به چشم میخورد و اگرچه سیستمی هگلی ندارد، اما میتوان به تعبیر بنیامین برایش منظومهای معرفتی ترسیم کرد که در آن ایدهها در همنشینی خود شکلی از فلسفهورزی معطوف به خوش باشی و حیات امیدوارانه و غنی را پیشنهاد میکنند. شاید زمانی، فلسفهورزی به شیوه هومن طرفدار نداشت، اما بیشک در زمانه ما که ارزشهای زندگی و آری گویی مورد توجه قرار گرفته، میتوان به محمود هومن و آثارش رجوع کرد و بار دیگر آنها را مورد بازخوانی قرار داد.
فیلسوف ضد سیستم
ژان وال (۱۹۷۴-۱۸۸۸) فیلسوف یهودی فرانسوی و استاد برجسته فلسفه در سوربن پس از فراغت از تحصیلات ابتدایی و متوسطه و نیل به اخذ درجه لیسانس در ادبیات (رشته فلسفه) و توفیق در مسابقه آگرکاسیون در ۱۹۱۰، و اشتغال چندسالی به تدریس در دبیرستانها، در سال ۱۹۲۰ با گذراندن رسالهای درباره فلسفههای پلورالیستی در امریکا دکترای فلسفه گرفت و در سال ۱۹۳۶ رسما به استادی دانشکده ادبیات دانشگاه پاریس (سوربن) برگزیده شد. او در فلسفه دنبالهروی آنری برگسون فیلسوف حیاتگرای فرانسوی و ویلیام جیمز فیلسوف و روانشناس برجسته دین امریکایی و جورج سانتایانا فیلسوف و ادیب امریکایی اسپانیاییالاصل بود. او به عنوان یکی از معرفان تفکر هگلی به فرانسه در دهه ۱۹۳۰ شناخته میشود، پیش از آنکه الکساندر کوژو درسگفتارهای مشهورش را ارایه کند او همچنین پیشگام معرفی تفکر سورن کی یرکگار به فرانسویان است. او بر متفکران برجستهای چون ایمانوئل لویناس و ژان پل سارتر تاثیر گذاشت و مقاله مهمیبا عنوان نیچه و مرگ خدا در ارتباط با تفسیر کارل یاسپرس از این کار نوشت. وال را به عنوان فیلسوف ضد سیستم میشناسند.
منبع: روزامه اعتماد