به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ علینجات غلامی، پژوهشگر و مدرس فلسفه در یادداشتی با عنوان چگونه علوم انسانی بخوانیم، راهنماییهایی کاملاً عملی برای مطالعه و تحقیق در علوم انسانی و هنر و فلسفه پرداخته است:
در این یادداشت سعی میکنم برخی گامهای کاملاً عملی برای مطالعه و تحقیق در علوم مختلف انسانی را معرفی کنم که امید است به موجب این گامها برخی سردرگمیها در مطالعه، تحقیق و کاربست علوم انسانی مرتفع شود.
شاید بسیاری از شما برای نوشتن مقاله، پایاننامه و رساله رنج اصلیتان این بوده است که اصلاً ندانید از کجا باید شروع کنید. کتب روش تحقیق نیز معمولاً کمکی عملی به شما نمیکنند. حتی به طور کلیتر سالهاست به حوزهای و موضوعی علاقهمندید و مطالعاتی داشتهاید اما بسیار در آن ابهام دارید. مشکل وقتی دو چندان میشود که میخواهید با کسی دیگر وارد دیالوگ شوید و میبینید عمدتاً امکان گفتگو بین شما نیست و کار به پرخاشهای عصبی میرسد و در نهایت دو طرف بر یک سری اصول بدیهی و اولیه تکیه میکنید که با اینکه هر یک از ما در لحظه مباحثه از آنها با حرارت علیه دیگری استفاده میکنیم اما در خلوت، خودمان را چندان قانع نمیکنند.
علت این امر این است که در خلال مطالعاتی گسسته، برخی مفاهیم را برای خودمان یا در دل جمعی خصوصی کدگذاری کردهایم و باور کردهایم که این تفسیر ماست اما واقعاً در خلوتمان باورمان نمیشود که آنچه داریم میگوییم حرفهای خود متون باشند. با مباحث هرمنوتیکی خودمان را قانع میکنیم که به هر حال اینها تفسیرند و خود متن معانی متکثری نسبت به مخاطب دارد و این چیزها. اما ته دلمان راضی نمیشود، چون تلویحاً داریم لمس میکنیم که چیزی این وسط کم است. راحت قانع شدن دیگران ضرورتاً به این معنا نیست که من دارم درست میگویم.
به هر جهت، بحث بسیار است و کسانی نسبت به تفسیر خودشان حتی در خلوت شان قانعاند که روی سخن من با آنها نیست. اما برای کسانی مثل خودم اینها را چونان تجربیات خودم مینویسم که باور دارند آنی که اسمش را علوم انسانی گذاشتهایم و داریم به هم تحویل میدهیم یک فاصله از خود علوم انسانی دارد، ولو همان مفاهیم اش ظاهراً تکرار شوند. علت اصلی این فاصله «فقدان نقشه فکری» است، لذا من در این یادداشت میکوشم تجربههای شخصیام را در چگونگی به دست آوردن نقشه فکری برای هر گونه مطالعه و تحقیقی به طور گام به گام بنویسم.
هر مطالعه و تحقیقی در باب هر موضوعی دو گام دارد: گام نخست کنار زدن موانع و دانش کاذب حول آن موضوع است. گام دوم حرکتی روشمند به سوی خود موضوع.
در مورد گام نخست همین را میگویم که فرد باید در آنچه به وی درباره موضوع تحقیقاش گفته شده است و یا در هر آنچه را مسلم و قطعی فرض گرفته است شک کنند، یعنی آنها را به حالت تعلیق در آورد و نه رد کند و نه قبول و صبر کنند ببیند در مسیر تحقیقاتش درباره خود موضوع جایگاه شان کجاست. این گام البته جزئیاتی دارد که فرصت پرداختن بدانها در اینجا نیست.
در مورد گام دوم که موضوع اصلی این یادداشت است. شما به موضوعی علاقه دارید و میخواهید دربارهاش مقاله، پایاننامه، رساله و یا کتاب بنویسید و یا اصلا دوست دارید در حوزهای مطالعه کنید و به خوبی نظریات و اندیشهها پیرامون آن را بدانید. بیایید با مثالی شروع کنیم. مثلاً شما میخواهید دربارهی موضوعی همچون «خشونت» تحقیق کنید. گامهای زیر را یکی یکی باید در نظر بگیرید تا به نقشهای از مسائل، مفاهیم، چهرهها و غیرهی آن برسید و متوجه بشوید که از کجا به کجا مطالعه کنید و به چه ترتیبی بنویسید.
اولین کاری که باید بکنید این است که از عجله بپرهیزید و سریعاً سراغ متون سنگین و پیچیده نروید و همچنین تعاریفی که در مدرسه و دانشگاه و جمعهای دوستانه و روزنامهها و مجلات و نیز زندگی شخصیتان از مفهوم و مصادیق خشونت در ذهن دارید را فعلا معلق کنید، یعنی نه رد کنید و نه قبول. گامهای زیرا را باید به ترتیب پی بگیرید:
۱- رصد دایرهالمعارفیِ موضوع:
اولین کاری که باید بکنید این است که کاملاً فروتنانه سراغ عمومیترین دایرهالمعارفها بروید که مهمترین آنها ویکیپدیا است. اصلا دچار غرور نشوید زیرا چیزهای بسیار مهم و اولیهای برای هر تحقیقی در اینها وجود دارد که فقدان توجه بدانها برای مابقی عمر تحقیقی مشکلآفرین خواهد شد. ویکیپدیا و چند دایرهالمعارف دیگر در یافتن نقشه بسیار مهم و اولیهاند.
ویکیپدیا: شما با سرچ کلیدواژهیتان در ویکیپدیا پاسخ چند پرسش بسیار بسیار مهم و اساسی را خواهید یافت: ۱) عامترین و پذیرفتهترین تعریف از موضوع چیست؟ ۲) مهمترین چهرههای فکری در این موضوع کیستند؟ ۳) عامترین خط سیر تاریخی آن موضوع چیست؟ ۴) مهمترین تمها و ترم-ها در این موضوع کداماند؟ ۵) مهمترین کتابها و منابع اصلی و شرحی کداماند؟ ۶) مهمترین شاخههای موضوع کداماند؟ ۷) مهمترین موضوعات و مفاهیم متضاد موضوع و مفاهیم شما کداماند؟ ۸) مهمترین موضوعات و مفاهیم همخانواده و مرتبط کداماند؟ ۹) و غیره
این پرسشها به شما نقشهای اولیه از فضای موضوعتان را میدهند که با طرح مناسب آن و دقت در صفحهی مربوطه و صفحات مرتبط از ویکیپدیا یک نقشه به شما میدهند که این نقشه صدالبته حکم «نقشه خام» شما را دارد که در مسیر گامهای بعدی ترمیم و اصلاح خواهد شد.
سایت اکسفورد بیبلوگرافی: سایت اکسفورد بیبلوگرافی (www.oxfordbibliographies.com) «مهمترین سایت» برای یافتن کلیدیترین متون حول موضوعات است. شما با سرچ موضوعتان در این صفحه تعرفی از خود موضوع در دل رشتهی مربوطه همراه با معرفی کتب کلیدی آموزشی، کتب کلیدی مرجع و کتب کلیدی حوزههای مرتبط با توضیحی چند خطی اما بسیار مهم از موقعیت این آثار مییابید. با خواندن بسیار دقیق توضیحیات کتب را برای خودتان میتوانید به ترتیب درجه اهمیت برای مطالعه درجهبندی و آرشیوبندی کنید. ممکن است موضوع شما مشخصاً در این صفحه نباشد اما در دل موضوعاتی عامتر یا خاصتر میتوانیم موضوعتان را سرچ کنید. در ادامه نحوهی به دست آوردن و آرشیو بندی کتب را برایتان توضیح خواهم داد. این صفحه در ترمیم نقشهی خام-تان بسیار به شما کمک خواهند کرد. حتماً نقشهیتان روی کاغذ بیاورید و در مسیر گامها آن را مداوماً اصلاح کنید، البته سایتهایی مشابه هم ممکن است خاصه نظر به حوزه تحقیقی شما وجود داشته باشند که با سرچ هوشمندانه می توانیید آنها را بیابید و از آنها استفاده کنید.
دائرهالمعارفهای استنفورد، iep و راتلج و غیره: در این دایرهالمعارفها که دو مورد اول آنلاین هستند میتوانید سرچ کنید و مقالاتی دربارهی موضوع و موضوعات مرتبط بیابید. این مقالات را در ترتیبی معنادار سیو و آرشیو کنید. این مقالات نوعاً مقالاتی آموزشی دربارهی کلیت آن موضوع هستند و خواندنشان بر هر مقالهی دیگری اولویت دارد. با خواندن کلیدیترین مقالات نقشهیتان از حیث متحوایی تقویت شده و چهرهها و مسائل و شاخهها و حوزهها و مفاهیم، ترتیبی غنیتر خواهند یافت.
۲- آرشیوبندی متون:
متونی که در هر حوزهای تولید میشوند به چند دسته تقسیم میشوند: ۱) متون اصلی و کلاسیک، ۲) شروح کلاسیک و روزآمد ۳) متون هندبوکی و تکستبوکی، ۴) متون دایرهالمعارفی، ۵) مقالات عمومی ۵) مقالات تخصصی، ۶) واژهنامهها
به دست آوردن متون: برای به دست آوردن متون خب خریدن، استقراض از کتابخانهها و کپی گرفتن و غیره راهحلی اولیه است اما خب ما جهانسومیها آنقدری هست که در ازای نفتی که تقدیم میداریم چهار تا متن از دنیای سرمایهداری در سایتهای رایگان کش برویم البته این کار خوبی نیست ولی خب ما که واقعاً نیازمندیم اگر در راه درست و انسانی در علوم انسانی به کار برود شرعاً بیاشکال است و اگر شبهای دارید میتوانید متنی که از سایتی دانلود میکنید را پس از خواندن دوباره در سایتی آپلود کنید و بدین سان با رد امانت بر طبق قاعدهی استصحاب استیصالی رفع شبه کنید! (البته این فقط برای متون لاتین توصیه میشود، در جهت حمایت از تولید داخلی باید کتب فارسی را خرید چون اوج بیوجدانی است کتاب با تیراژ کمتر از هزار جلد را که از هزارتوی مرگاندود نشر با فلاکت گذر کرده است تک زد!). در سایتهای همچون لیبگن (http://gen.lib.rus.ec)، و نیز سایت آرشیو (archive.com) و دیگر سایتها میتوان به بسیاری از متون دست یافت. این متون را با دقت و بر طبق نقشهی راهتان دانلود کنید. و بر طبق ماهیت متن آنها را آرشیوبندی کنید.
فهرستبندی متون: حتماً متون را بر طبق اینکه متن اصلیاند، یا شروح کلاسیکاند یا روزآمد و غیره دستهبندی کنید. حتماً از توصیهها و نکات سایت اکسفوردبیبلوگرافی در دستهبندی متون استفاده کنید. یک نکته را نیز باید افزود که با سرچهای بیشتر در اینترنت میتوانید نقشههایی که آنها دادهاند را اصلاح، تقویت و آپدیت کنید. اما تا جاییکه میتوانید سعی کنید در دنیای متون گم نشوید و سرنخها را حفظ کنید. در دل هر دستهای نیز زیردستههایی ایجاد کنید تا برای جستجو و مطالعه کارتان راحتتر باشد. مثلاً واژهنامههایی درباب چهرهها، حوزهها و غیره به طور عمومی، نیمهتخصصی و تخصصی واژهنامههایی وجود دارد که باید آنها را جسته و آرشیو کنید.
مفسرشناسی: یکی از مهمترین کارهایی که باید انجام بدهید این است که مفسران برجستهی موضوع و حوزهی تحقیقیتان را اعم از زنده و مرده بیابید. اینها از حیثی مهمتر از خود اندیشمندان هستند. مثلاً پل گایر مفسر کانت نیم قرن در باب کانت کار کرده است و نکات او و رقبای او در نقشهی مسئلهای در هر تحقیقی دربارهی کانت مهمتر از متون کانت برای مطالعه است. اصلا تصور نکنید که متون اینها متون درجه دوم هستند. اینها در دیالوگشان با هم متون را در مسیری تاریخی از انکشافشان باز میکنند و متن را با الحان مختلف به سخن در میآورند. شما حتماً باید آرشیوی از آثار و مقالات و نکات این آدمها جمع کنید. و ضمن مطالعه مستدام کارهای اینها متوجه بشوید که نکات و نقاط اصلی «نزاع» بر سر موضوع دقیقاً کجاهاست. اینها نه تنها باعث میشوند تا با روال زنده تفکر حول موضوع آشنا شوید بلکه سبب میشوند که نکات از قلم افتاده و از یاد رفتهای که ممکن است شما در ضمن خواندن متون اصلی بدانها دست بیابید اهمیتشان را نشان بدهند و شما اگر حرفی تازهای دارید در دل این دیالوگ در خلال مقالات و کتب در سطوح محلی و بینالمللی عرضه کنید. اینها همچنین باعث میشوند از سرگردانی موضوعی دربایید و یک موضوع اخص حیطه فعالیتهای حرفهای شما باشد و بدانید برای چه کسانی و علیه چه کسانی و در چه بابی دارید حرف میزنید.
مجلهشناسی: در ادامه مفسرشناسی شما باید حتماً مجلههای تخصصی حول موضوعتان را به خوبی رصد کنید و در صورت امکان آنها را به دست آورده آرشیو کنید. به نگاهی به چکیده مقالات می-توانید تاریخچهی نزاع بر سر مسائل مربوط به موضوعتان را دریابید و بهترین مقالات را برای مطالعه سر فرصت مناسب گزینش کنید.
ترتیببندی مطالعه: مطالعه را از برخی مقالات دایرهالمعارفی، و آنگاه عامترین مقالات در تکست - بوکها و هندبوکها مطالعه کنید و این کار را ظمن ترسیم و تکمیل نقشهی تاریخی ـ مفهومی ـ مسئله ای ـ چهرهای ـ منبعیِ تحقیقتان انجام دهید. به ویژه از منابع معرفیشدهی سایت اکسفورد بیبلوگرافی استفاده کرده و اولیهترین متونی که پیشنهاد کرده است را بخوانید و حتماً واژهنامههای مربوطهی عمومی و نیمهتخصصی و تخصصی، بگذارید دم دستتان باز باشند. ضمن این مطالعات نقشهیتان که روی کاغذ آمده است را مداوماً اصطلاح کنید و بسط دهید و نکات شرحی حول مفاهیم، مسائل و بویژه نقاط نزاع را بیافزایید. آرشیویی برای یادداشتبرداریهایتان درست کنید. مثلاً یک صفحهی وُرد تعریف کنید که یک سربرگ داشته باشد حاویی شناسنامهی کتاب شامل اسم کتاب، نویسنده و نشر، سال چاپ، شماره صفحه و غیره و در این صفحهی وورد یادداشتها و بندها را تایپ یا کپی کنید. در پردازش این آرشیو دقت بسیار داشته باشید که بعدها هنگام استفاده چیزی گم نشود و راحت قابل مراجعه باشد.
مطالعه متون اصلی: متون اصلی را بی پروا و همینطوری نخوانید. این متون باید پاسخگوی پرسشهایی باشند که در نقشهی شما حاصل آمدهاند و آن پرسشها هستند که معین میکنند کل متن اصلی را بخوانید یا بخشهایی از آن را.
ارتباطگیری با اساتید: هر استادی اعم از خارجی و داخلی، وقت کمی طبعاً برای شما دارد لذا در آن وقت کم نهایت استفاده را ببرید و از دو چیز برحذر باشید. نخست اینکه قرار نیست شما با او نزاع کنید. خب هر استادی میلیونها چیز هست که نمیداند. شما قرار نیست چیزی را در جلسهای که برای مشورت پیشاش رفتهاید یا ایمیلی که نوعاً برای درخواست راهنمایی است سر مرافعه داشته باشید. شما سعی کنید نقاط خالی نقشه فکریتان را با تکیه بر دانش و اطلاعات و تحلیلات و حتی حدسهای او پر کنید. بر آنچیزی تأکید کنید که میداند نه آن چیزی که نمیداند. دوم اینکه از تعریف و تمجید و تبدیل شدن به طرفدار او برحذر باشید. نه دشمناش شوید نه عاشقاش. احترام به او بحث دیگری است و نقد او هم بحث دیگری است. میتوان ضمن احترام اختلاف نظر را گفت و اکثر اساتید جدی که تاکنون دیدهام از خود نقد ناراحت نمیشوند بلکه مسئله لحن است. طبعاً انسانی که تازهتر شروع میکند عجولتر نیز هست. خود من اوایل که در پدیدارشناسی شروع به مطالعه کرده بودم گاه پرخاشهایی به قدیمیترها میکردم. اما به مرور فضا تعدیل شد. به هر حال گفتگو تکنیک-هایی دارد که به مرور و در خلال تجربه به دست میآیند. عصبانیت چیزی را ثابت نمیکند ولو حتی حقی را بگوییم در خلال لحن ما گم میشود. البته این با جدیت فرق میکند. کلاً خطر سقوط در جنگ انگ که در مقالهای مجزا بدان پرداختهام میتواند دامی باشد که هر اهل فکری را در هر مرحلهای از مطالعات و تحقیقاتش در خود فرو ببرد.
نکتهای دربارهی زبان: خب شاید فردی بپرسد اینها نیازمند دانستن زبانی است. من همین جا میخواهم بزرگترین ارز زندگیام را در خصوص مطالعه به شما بگویم: «دانستن کل یک زبان، چونان پیششرط حتمی و ضروری برای مطالعه، یک دروغ بزرگ است و هیچ رابطهی ذاتیای بین مطالعه و دانستن کل زبان وجود ندارد!» قطعاً تعجب خواهید کرد از این حرف ولی این یک واقعیت است. شما نیاز نیست مدرک تافل و این چیزها بگیرید و یا اسم وسایل آشپزخانه را حفظ کنید تا بتوانید متن مورد علاقهی تان را در حوزهی تحقیق تان بخوانید.
با دانستنِ مقدار اندکی زبان عمومی و ساختارهای گرامری و نیز استفاده از واژهنامهها و گوگل ترنسلیت و غیره و میتوانید آرام آرام به دل متون مورد نظرتان نفوذ کنید. بهویژه در تهیهی نقشهی راه به بهانهی اینکه زبان نمیدانید عقبنشینی نکنید و با هر زحمت و ترفندی که شده از منابع انگلیسی فوقالذکر استفاده کنید. اگر در سطح زبان هم صفر هستید دو سه ماه روی صرف ریدینگ کار کنید و آنقدر گرامر بخوانید که ساختار جملات را دریابید. مابقی زبان را ضمن مطالعه متون مورد علاقهی تان یاد می-گیرد. در واقع زبان تخصصی اولویت بر زبان عمومی دارد و آسان تر خواهد بود و مفیدتر زیرا بنا به علاقهی تان می خوانید. عمرتان را تلف زبان خواندن به طور جداگانه نکنید، زبان را همزمان با خواندن خود اندیشه میتوانید بیاموزید، یعنی به طور دوسویه هم با زبان اندیشه بیاموزید و هم با اندیشه زبان را.
آموزش زبان را چیزی ساده و همزمان با مطالعاتتان در نظر بگیرید. همچنین اگر بهطور گروهی بخوانید یکی از گروه شما زبان بداند کار بسیار راحتتر است و مشروط بر اینکه همه در فهم معنای عبارات همکاری کنند و آن کس که زبان می داند دچار این توهم نشود که چون معنی جملات را می داند ضرورتاً معانی مطلب را هم میفهمد. ضمناً به هیچ وجه هم بدواً نیاز به دانستن چند زبان ندارید. زبان انگلیسیتان را پرورده کنید بعد بنا به حوزهی تحقیقیتان وارد زبان-های لازمهی دیگر نیز در سطح تخصصیشان نه سطح عمومیشان خواهید شد، البته علاقه داشتن و قت گذاشتن و آموختن زبانهای گوناگون در هر حال خوب است اما اینطور نیست که بدون دانستن چند زبان خواندن علوم انسانی و فلسفه و غیره محال باشد. بوعلی سینا چقدر یونانی می-دانست که از بهترین مفسران و مکملان فلسفهی ارسطویی بود؟ به هر حال، دانستن مفاهیم و معادلات و ریشهیابیها و غیره بنا به حوزهی تخصصی شما معنادار است و جداگانه چیز خاصی نیست. بهطور کلی در یک فرایند مدامالعمر میتوانید همزمان دانش زبانتان را به نحوی دوسویه عمیق و عمیقتر کنید.