به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ ویتگنشتاین و کواین، دو فیلسوف مهم قرن بیستم محسوب می شوند و مسلما در حوزه فلسفه تحلیلی می توان آنها را مهمترین فیلسوفان این قرن دانست. رساله منطقی فلسفی ویتگنشتاین منادی چرخش زبانی فلسفه تحلیلی قرن بیستم و الهام بخش پوزیتیویستهای منطقی حلقه وین است و کتاب پژوهشهای فلسفی او نیروی اصلی پشتوانه تحلیل مفهومیای بود که تا دهه هفتاد بر فلسفه انگلیسی زبان مسلط شد و تأثیر آن بر فلاسفه معاصر ادامه دارد.
کواین، سرشناسترین فیلسوف پساپوزتیویست در آمریکاست. آثار او نقطه عطف سرنوشت ساز در تکامل فلسفه تحلیلی است و آغازی است برای عزیمت از پوزیتیویسم و تحلیل مفهومی. نتیجه آنکه اگر می خواهیم اندیشه فلسفی متأخر و معاصر را بفهمیم، فهم شباهتها و تفاوتهای بین فلسفه ویتگنشتاین و کواین ضروری است.
مقایسه این دو فیلسوف ما را مستقیما به قلب مباحث و مناقشات زنده در فلسفه تحلیلی هدایت می کند. هم ویتگنشتاین و هم کواین با شیوههای مخصوص به خود پیوندهای عمیقی بین موضوعات و مسائل به ظاهر بی ارتباط ایجاد کردند، موضوعات و مسائلی مانند معنا، ضرورت منطقی، معرفت و ماهیت فلسفه.
فهرست کتاب عبارت است از:
مقدمه مترجم
مقدمه ویراستاران
- ویتگنشتاین و کواین، همسایگی با فاصله بسیار/ بی.ام.اس. هکر
- کواین و ویتگنشتاین، زوج ناجفت و جور/ برتن دربن
- بازنمایی های واضح/ کریستفر هکوی
- کواین، ویتگنشتاین و کل گرایی/ راجر گریسبون
- شکاکیت، علم، کواین و ویتگنشتاین/ داگلاس جی. وین بلاد
- راه ورود به زبان: مقایسه ای بین ویتگنشتاین و کواین/ جان وی. کانفیلد
- گشت و گذاری به همراه ویتگنشتاین، کواین و دیویدسون/ هانس یوهان گلاگ
- وجود و نظریه: تلقی و برداشت کواین از مفهوم واقعیت/ الهام دیلمن
- التزام هستی شناختی/ رابرت ل. آرینگتون
- اختلاف بین ویتگنشتاین و کواین بر سر ماهیت زبان و شناخت و استلزامهای آن برای نظریه محدودیت/ استوارت شانکر
- پژوهشهای فلسفی پسا ـ کواینی/ جان اف. پست
نمایه
در بخشی از مقدمه مترجم این اثر آمده است: عمده مباحثی کتابی که پیش رو دارید شناخت قبلی خواننده را با کلیات اندیشه ویتگشناین و کواین مفروض می گیرد. اگر از چنین شناخت کلی بهره مندید و در عین حال مواضع این دو فیلسوف در حوزه های مختلف معرفت شناسی، هستی شناسی، فلسفه زبان، فلسفه علم و ... نزد شما مبهم یا پیچیده است. مقایسه دیدگاه ها، رویکردها و ظرایف استدلالهای این دو فیلسوف در این کتاب زمینه رفع این ابهامات را فراهم می کند.
این کتاب مقایسه اندیشه های ویتگنشتاین و کواین را در بستر و بافت اندیشه های اسلاف هر یک از این دو فیلسوف مطرح کرده است و همین نکته به درک بهتر مواضع این دو کمک می کند.
بسیاری از متخصصین فلسفه تحلیلی دیدگاه های کواین و ویتگنشتاین را مشابه میدانند و این دو را دو نماینده یک تفکر میدانند که با زبانهای متفاوت یک اندیشه را ترویج میکنند. این نکته با توجه به شباهت آنها در موارد ذیل تقویت میشود: مواضع آنها در نقد پوزیتیویسم، حمایت از کلگرایی، اتخاذ مواضع نزدیک به رفتارگرایان، نقد مواضع ذهن گرایانه و نیز نقد مواضع افلاطونی ـ فرگه در باب معنا، استفاده از آزمایشهای ذهنی ای چون یادگیری زبان کودک و ترجمه ای ریشه ای و ... .
اما تعدادی از نویسندگان فصول یازدهگانه این کتاب، این شباهت ها را ظاهری می دانند و تفاوتهای عمیقی را بین اندیشه های این دو تشخیص می دهند. این گروه از نویسندگان در بیان این تفاوتها سعی کردند جانبی بی طرفی را رعایت کرده و صرفا به ذکر تفاوتها بسنده کنند، هرچند بعضا جانبداری آنها از ویتگنشتاین پوشیده نمانده است.
در بخشی از سخن ویراستاران متن اصلی این کتاب آمده است: فصول این کتاب بسیاری از وجوه شباهت و تفاوت بین فلسفه های کواین و ویتگنشتاین را نشان میدهد و همه این فصول به طور اختصاصی برای این مجلد نگاشته شده است. سه فصل نخست به مقایسه کلی و مباحث روش شناختی اختصاص دارد. پی. ام. اس هکر، یک دیدگاه اجمالی در باب شباهتهای ظاهری [میان ویتگنشتاین و کواین] مطرح میکند و در ادامه استدلال میکند که بسیاری از این شباهتها سطحی است و تفاوتهای عمیقی بین این دو متفکر وجود دارد.
او همچنین نشان می دهد که چگونه می توان از یک نظرگاه ویتگنشتاینی به بعضی از مواضع کواین انتقاد کرد. فصل دوم که توسط برتن دربن نگاشته شده است بر شباهت بین راسل و کواین تمرکز کرده است. او مدعی است این شباهت یک تقابل ظریف و در عین حال مهم را با آثار ویتگنشتاین ایجاد می کند.
در فصل سوم کریتسفر هُکوی، اندیشه کواین و ویتگنشتاین را در نسبت با فلسفه رودلف کارنپ و ایده بازنمایی واضح منطق زبان نگریسته است. او نشان میدهد که هر دو متفکر نسبت به ایده مذکور رهیافتی مذبذب و مردد دارند. از یکسو ویتگنشتاین در جستجوی بازنمایی های واضح گرامر است و کواین یک دستگاه نشانهگذاری رسمی و یک منضبطسازی برای زبان علم ارائه می کند و از سوی دیگر هر دو با چیزی درگیرند که هکوی آن را بیمایگی ژرف اندیشی، خشک و سخت گیرانه مینامد؛ کواین انکار می کند که پیشرفت علم نیازمند وضوح مطلق و پاسخ به شکاکیت است. ویتگنشتاین انکار می کند که عقلانیت مقتضی ژرف اندیشی عمیق و خشک است: گزاره های مبنایی ساختار باور ما بخشی از فعالیتی است که به حمایت استدلالی و عقلانی نیازی ندارد.
معرفت و شکاکیت موضوعات دو فصل بعدی است. راجر گیسبون شباهتهای روشنی بین دیدگاه های کلگرایانه کواین و دیدگاه های ویتگنشتاین در کتاب در باب یقین یافته است. داگلاس وینبلاد از منظر نسبت کواین و ویتگنشتاین با مسأله شکاکیت، به این دو متفکر نگریسته است و شباهتهای جالبی را بین پاسخ های آنها به شکاک متذکر شده است.
دو فصل بعدی به فلسفه زبان ارتباط دارند. جان کانفیلد، مفسر دیگری است که شباهت بین کواین و ویتگنشتاین را صرفا سطحی و ظاهری میداند. کانفیلد به برداشتهای متفاوت هر یک از این دو متفکر، از اصطلاح کاربرد متمرکز شده است. او از پژوهشهای خود نتیجه میگیرد که هرچند کواین به اصطلاحات کاربرد و یازی های زبانی متوسل می شود، مراد او از این اصطلاحات اساسا با مقصود ویتگنشتاین از آنها متفاوت است. کانفیلد همچون هکوی، تعارضی را بین تمرکز و توجه وحدت گرایانه کواین به علم و کثرت گرایی بازی های زبانی متنوع ویتگنشتاین متذکر می شود.
هانس گلاک با توجه به بحث ترجمه ریشه ای، تشخیص داده است این تصور که فهم زبانی معادل است با ساختن نظریه های تبیین گر از شواهد غیرمعنی شناختی، وجه اشتراک کواین و دیویدسون است. او با به کارگیری ابعادی از فلسفه ویتگنشتاین، وجه اشتراک کواین و دیویدسون است. او با به کارگیر ابعادی از فلسفه ویتگنشتاین استدلال میکند که این نوع نظریه ساختن هرگز انجام پذیر نیست. او سعی می کند تبیینی دیگر متفاوت با تبیین کواین و دیویدسون از ترجمه ریشه ای ارائه کند، تبیینی که بر اشارتهای ویتگنشتاینی در باب صورتهای زندگی مبتنی است و از تصور مذکور در باب نظریه ساختن اجتناب می کند و در عین حال بصیرتهای موجود در اصل حمل به صحت کواین و دیویدسون را حفظ می کند.
دیلمن و آرینگتون به اقتضائات هستیشناختی دیدگاههای کواین و ویتگنشتاین توجه کرده اند. این نویسندگان موافقند که کواین و ویتگنشتاین در این بحث بسیار با هم فاصله دارند. دیلمن، قاطعانه یک حمله ویتگنشتاینی را ضد هستی شناسی علم محور کواین تدارک دیده است و آرینگتون در باب این مسأله تحقیق کرده است که اگر ویتگنشتاین با مفهوم التزام هستی شناختی کواین مواجه می شد، درباره آن چه موضعی می گرفت. آرینگتون با جمعآوری اشارتهای جسته گریخته ویتگنشتاین در باب مفهوم وجود، به این پرسش پاسخ داده است.
دو فصل انتهایی سعی دارند کواین و ویتگنشتاین را به دو نظریه دیگر ارتباط دهند. شانکر، اندیشه آنها را در ارتباط با ایده هایی در علوم شناختی، و به ویژه نظریه محدودیت به کار می گیرد. او سعی میکند نشان دهد چطور تز عدم تعین ترجمه کواین از قضا و به خلاف دیدگاه های ضد ذهنگرایانه کواین میتواند در طرح نظریه بسیار ذهنگرایانه محدودیت کمک کند.
او همچنین تصریح می کند فلسفه ویتگنشتاین اصلاحیه مناسبی هم برای ذهنگرایی و هم برای رفتارگرایی ارائه میکند. فصلی که پُست آن را نگاشته است، هم ویتگنشتاین و هم کواین را مورد انتقاد قرار می دهد. او استدلال می کند فلسفه کواین مبتنی است بر نظریه های علمی تاریخ گذشته و پُست در آثار میلیکان یک نظریه زیست شناختی به روز در باب زبان و اندیشه یافته است که با بسیار از گفتههای کواین در تعارض است اما میتوان گفت هر چند پُست نکات خاصی در فلسفه کواین را در می کند، مستقیما درون روش شناسی فلسفی کواین کار میکند. او از آنچه به نظرش اندیشه علمی به روز است، تعمیمهای فلسفی ارائه می کند و سعی میکند نشان دهد چگونه چنین نظریه تجربیای شکست اندیشه ویتگنشتاین را ثابت می کند.
ویراستاران امیدوارند فصول این مجلد مباحثه گسترده ای را در باب نسبت بین فلسفه های ویتگنشتاین و کواین ایجاد کند. تا زمانی که این مباحثه رخ ندهد، فلسفه در جهان انگلیسیزبان در معرض این خطر قرار دارد که دوپاره شود، به نحوی که هر یک از این دو در مواجهه با دیگری کاملا سردرگم باشند.
کتاب «ویتگنشتاین و کواین» ویراسته رابرت ال. آرینگتون و هانس ـ یوهان گلاک با ترجمه حسین شقاقی به همت انتشارات امید صبا در ۵۰۰ صفحه به بهای ۳۸ هزار تومان منتشر شد.